تنها 158 سال از نگارش و سپس به اجرا درآمدن نخستین متون فارسی نمایش میگذرد. «دراما» به عنوان هنری که تا به آن روز در ایران و فرهنگ ایرانی ناآشنا بود با ظهور خود ابتدا به صورت یک سرگرمی برای عوام و رفتهرفته به عنوان نیازی از سوی روشنفکران برای ارتباط و تفهیم هرچه بیشتر مسائل روز برای توده مردم، جای خود را در فرهنگ و هنر این مرز و بوم به دست آورد. اینکه چرا هنر دیالکتیک به عنوان یک عرصه قدرتمند شاید چند هزار ساله هرگز جایی در ایران نداشته است مطلبی است که در قصد این یادداشت نمیگنجد، نکته حائز اهمیت بررسی سیر رشد و پیشرفت تئاتر نوظهور در این کشور است. فرهنگ شفاهی و عمدتا تصویری، زبان و ادبیات غنی، پیشینه تاریخی پربار، فرهنگ منظوم و هم به نثر و البته حضور افراد دلسوز پتانسیل لازم
بخشیده و امکان جبران بخشی از عقبافتادگی تاریخی را فراهم کرده است. همانگونه که در تئاتر دنیا تغییر و تحولات بنیادین، چه از منظر تئوریک و چه در بحث عمل رخ داده و اصطلاحا «چرخ» تئاتر در 2 دهه قبل به «ماشین پیشرفته» تئاتر بدل شده است، تئاتر نوپای ایران نیز سعی در همپایی با این تغییر و تحولات کرده است. احداث تماشاخانههایی که روزبهروز هم بر تعداد آنها افزوده میشود، موید این نکته است که هنر، بویژه هنر تئاتر رفتهرفته به صورت یک نیاز برای قشر هنرمند و هنردوست و حتی مخاطب عام احساس میشود. از اینرو در دوران متفاوت امروز، میدان برای روی صحنه آمدن نوباوگان تئاتر هموارتر شده و دانشجویان هنر نمایشی میتوانند بیشتر به آتیه حرفهای نظر بیفکنند. این منش ایجاد فضای کار برای دانشجویان (خواه فقط ایجاد فضای فیزیکی - جغرافیایی) به ارتقای سطح تئاتر کشور کمک شایانی میکند، چراکه موجب دیده شدن چهرههای نو و به تبع آن فکرها و ایدههای تازهای در صحنه آفرینش و خلاقیت هنری میشود که این موقعیت موجب از بین رفتن یکنواختی در اجراها و روی کار آمدن تنوع در اجراهای نمایشی میشود. اما نکته قابل توجه در اینجاست که با وجود این پیشرفتهای فنی قابل اشاره، یکی از پایهایترین و اساسیترین نیازهای تئاتر ما سیراب نشده باقی مانده است که همان مقوله بازیگری است. استاد یوجینو باربا در خطابهای مکتوب در کتاب فرهنگ انسانشناسی تئاتر میگوید: «بعضی از بازیگران شرقی و غربی صاحب کیفیات خاصی هستند که تماشاگر را بلافاصله تحت تاثیر قرار میدهند و توجه او را جلب میکنند. حتی زمانی که این بازیگران نمایشی سرد و فنی ارائه میدهند نیز این امر وجود دارد. مدتها من فکر میکردم این امر ناشی از فنی خاص یا قدرت ویژهای است که بازیگر دارد و آن را با سالها کار و تجربه به دست آورده است. اما چیزی که ما به آن فن میگوییم در واقع استفاده خاصی از بدن است». هنگامی که نمایشی روی یک صحنه تئاتری متولد میشود، ثروتی هنگفت در برابر چشمان مخاطبان قرار میگیرد. سرمایهای بیبدیل و پتانسیلی بیمانند که با کمال تاسف در بسیاری موارد توسط کارگردانان و حتی صاحبان این ثروت یعنی بازیگران نادیده گرفته میشود. این ثروت عظیم، «بدن» بازیگران است. با وجود تمام پیشرفتها و نوآوریها در عرصه تئاتر ایران، مساله بدن همواره به صورت پدیدهای مهجور، کمشناخته و بکر باقیمانده است. عنصری که در تئاتر جهان قرنهاست جای خود را به عنوان یکی از اصلیترین ستونهای هنر نمایش یافته روزبهروز بر دانش احاطه داده و اشراف بر آن افزوده میشود و به راستی غفلت هنر نمایش در ایران به عنوان یک علامت سوال عظیم در آمده است، در صورتی که شناخت بدن و کنترل آن توسط بازیگر را میتوان یک خیزش رو به جلو در عرصه بازیگری برشمرد؛ خیزشی که به نوبه خود میتواند کمک شایانی برای ارتقای سطح تئاتر کشور باشد. از این رو در سلسله مباحثی تئوریک سعی بر ارائه شیوه صحیح استفاده از ظرفیتهای نمایشی در تزریق حس اثر به مخاطب خواهیم داشت.