printlogo


کد خبر: 153846تاریخ: 1394/11/28 00:00
تاجران برجام

مهدی محمدی: به پرسش از اینکه چرا معامله هسته‌ای در سیاست خارجی نه نقدا وضع مردم را بهتر کرده و نه دستکم دورنمایی از بهبود پیش روی آنها قرار داده، طیفی از پاسخ‌ها می‌توان داد.
پاسخ استاندارد در دولت آقای روحانی این است که اساسا توافق هسته‌ای قرار نبوده بهبود اقتصادی ایجاد کند و در بهترین حالت، این توافق غل و زنجیرهایی را که به دست و پای اقتصاد کشور بسته شده بود، باز کرده است. این موضع بدان معناست که نه فقط باید اظهارات گذشته دولت درباره مسائلی همچون «وابسته بودن آب خوردن مردم به رفع تحریم‌ها» و  «ایجاد گشایش فوری و عظیم اقتصادی پس از توافق» را غیرصادقانه بدانیم، بلکه علاوه بر آن، باید درباره ارزش‌های واقعی یک توافق با غرب، از حیث تاثیری که می‌توانسته بر اقتصاد کشور بگذارد نیز تردید کنیم. ضمن اینکه متاسفانه دولت خود را در موضعی قرار داده است که اگر هم غربی‌ها غل و زنجیری از دست و پای اقتصاد ایران باز نکنند و عملا تحریمی هم تعلیق نشود، مجالی برای اعتراض نخواهد داشت و به دلیل گره زدن سرنوشت سیاسی خویش به این توافق، خود به خود به سمت نوعی «لاپوشانی اتوماتیک» سوق داده خواهد شد.
پاسخ دوم به این سوال از منظر راهبرد آمریکا درباره ایران، به مساله می‌نگرد. آمریکایی‌ها از مدت‌ها قبل از نهایی شدن توافق این موضوع را شفاف کردند که از نظر آنها توافق هسته‌ای قرار نیست به گشایش چشمگیر اقتصادی در ایران منجر شود، چرا که اولا این توافق یک توافق کامل نیست و بخش‌های بزرگی از تحریم‌ها همچنان نه فقط باقی می‌ماند بلکه با جدیت بیشتری هم اجرا خواهد شد و ثانیا، اساسا از دید آمریکا گشایش اقتصادی برای ایران بیش از یک حد معین خطرناک است، چرا که می‌تواند منجر به شکل‌گیری احساس بی‌نیازی از توافق در ایران شده و انگیزه‌های پایبندی به توافق آن را تضعیف کند. بنابراین از دید آمریکایی‌ها و از منظر راهبردی، رفاه اقتصادی در ایران گروگان توافق هسته‌ای است تا هم ایران بدان متعهد بماند و هم اینکه امکان امتیازگیری از ایران در سایر حوزه‌ها فراهم شود. درست به همین دلیل است که آمریکایی‌ها نه از رفاه و گشایش، بلکه از «شیرین‌سازی» اقتصادی در ایران سخن می‌گویند. شیرین‌سازی سایه و نمایشی از گشایش است که بدون آنکه کارکرد واقعی و ماندگاری داشته باشد صرفا محاسبات مسؤولان را کنترل کرده و ذهن مردم را شرطی می‌کند تا گام‌های بعدی آنطور که غربی‌ها می‌خواهند برداشته شود.
پاسخ دیگر به آن سوال، کمی داخلی‌تر است. در اینجا بحث بر سر این است که تعلیق نصفه و نیمه تحریم‌ها می‌تواند به بهبود در وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور منجر شود یا لااقل به آن کمک کند به شرط اینکه اولا برنامه‌ای برای تبدیل توافق به رفاه وجود داشته باشد و ثانیا تیمی در کار باشد که بتواند آن برنامه را اجرا کرده و در بازه‌های زمانی مناسب از آن نتایج ملموس بگیرد.
در حالی که حتی آمریکایی‌ها هم می‌گویند که در این مقطع خاص که گشایش‌های نسبی حاصل شده، بهترین استراتژی برای ایران اقتصاد مقاومتی است و تنها این استراتژی است که می‌تواند تولید را رونق داده و اشتغال را بهبود ببخشد، غربگرایان چندان علاقه‌ای به اجرای یک برنامه مقاومتی از خود نشان نمی‌دهند. امروز به اذعان کسانی چون «پاتریک کلاوسون» که خود از طراحان استراتژی تحریم بوده، تنها راه تولید رفاه در ایران تزریق تفکر مقاومتی به ارکان تصمیم‌گیری اقتصادی است اما می‌بینیم غربگرایان همچنان از طراحی و اجرای برنامه‌ای که هدف اول آن استفاده از فرصت برای بیمه کردن کشور در مقابل فشارهایی باشد که بزودی از راه خواهد رسید، بشدت پرهیز می‌کنند.
طرد بی‌منطق اقتصاد مقاومتی و اصرار بر وابسته‌سازی هر چه بیشتر کشور در حوزه‌های اقتصادی در واقع 2 دلیل بیشتر نمی‌تواند داشته باشد: نخست اینکه کسانی حس می‌کنند با این کار «فرصت‌های معاملات آتی» با غرب را از دست خواهند داد و بنابراین به آن بی‌میل هستند و دوم اینکه اساسا در دولت آقای روحانی کسی یا تیمی وجود ندارد که از مهارت‌های لازم برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور- حتی وقتی مشکل منابع وجود ندارد – بهره‌مند باشد.

همه این پاسخ‌ها اما در مقابل یک پاسخ محتمل دیگر که می‌توان به آن سوال داد، فرعی و بی‌اهمیت است. شاید راز اینکه گشایشی ایجاد نمی‌شود این باشد که این گشایش در جای دیگری ایجاد شده است و ما آدرس را اشتباه آمده‌ایم! ما وقتی از گشایش اقتصادی سخن می‌گوییم مقصودمان تسهیل امر معیشت برای مردم عادی است که نه دسترسی به رانت دارند و نه آنها را به محافل ویژه تجاری راه می‌دهند. یکی از پاسخ‌ها به این پرسش که چرا توافق هسته‌ای و تعلیق تحریم‌ها منجر به گشایش اقتصادی نشده این است که این گشایش رخ داده اما نه برای توده‌های مردم، بلکه برای یک حلقه بسته «رانتخوار»، «پورسانت‌گیر» و «بشدت وابسته». برخی اطلاعات نشان‌دهنده این است که یک طبقه جدید در کشور به سرعت در حال شکل‌گیری است که توافق هسته‌ای و گشایش‌های ناشی از آن را بدل به ابزار تولید رانت و کسب درآمد نجومی برای خود کرده و با سرعتی باور نکردنی در حال انباشتن جیب خود از مواهب ناشی از توافق است بی‌آنکه اساسا اهمیتی برای باز کردن گره کور معیشت از زندگی مردم قائل باشد.
این نوع نگاه به مساله، ما را به سمت یک مساله عمیق‌تر هدایت می‌کند و آن هم این است که چه‌بسا اساسا این جریان مایل است زیرساختی از بده بستان اقتصادی با غرب ایجاد کند که این زیرساخت تضمینی باشد برای اینکه نه فقط توافق هسته‌ای بلکه موجودیت سیاسی جریان غربگرا در ایران حفظ شود. وقتی به این نقطه می‌رسیم دیگر درک این مساله سخت نخواهد بود که چرا کسانی می‌گویند قراردادهای اقتصادی با غربی‌ها تضمین پایدار ماندن توافق است. اگر یک پروژه بزرگ برای تبدیل دوران پسابرجام به دورانی از زد و بند بر سر منافع و سرمایه‌های کشور با سرمایه‌داران غربی وجود داشته و نسلی از تاجران برجام در حال شکل‌گیری باشد، هیچ نباید تعجب کرد که چرا توافق هسته‌ای رفاه تولید نمی‌کند و برنامه‌ای هم برای سوق دادن اوضاع به آن سمت وجود ندارد. آنها که باید نفع ببرند، غرق در نعمت هستند و مطالبه رفاه برای مردم عادی در این اوضاع نیز «طلب روزی ننهاده کردن» است.
برجام بیچاره مقصر نیست، رفاه هم ایجاد کرده اما نه برای مردم بلکه برای آن اقلیتی که از روز اول که کل این بازی آغاز شد، نگاهی جز پهن کردن یک بساط گسترده کشورفروشی نداشتند.    
 


Page Generated in 0/0059 sec