هیکل رفت و با مرگ او آخرین تتمه هیبت عصر طلایی روزنامهنگاری مصر فرو ریخت. او که امام خمینی(ره) را همچون گلولهای میدانست که از صدر اسلام شلیک شده تا بر قلب قرن بیستم بنشیند خود گلولهای شلیک شده از عصر انقلابهای قرن بیستم بود که حالا صفیرکشان از دوران ما گذر کرده و به فضای بیکران تاریخ رهسپار میشود.
البته «محمدحسنین هیکل» که دیروز در 93 سالگی در قاهره چشم از جهان فروبست فقط یک روزنامهنگار نبود بلکه اندیشمند، آزادمنش، تاریخدان و همچنین سرشناسترین تحلیلگر جهان عرب محسوب میشد. خبر کذب درگذشت او ابتدا جمعه گذشته در رسانهها پیچید اما بلافاصله خانوادهاش با وجود اعتراف به وخامت حال او این خبر که چند ماهی در لندن بستری بوده را تکذیب کرده و آن را کار بدخواهان مرد مصری دانستند.
خبری که هفته قبل به رسانهها درز کرد مبنی بر بروز مشکلاتی در ریه و کلیه استاد و اینکه دستگاه گوارش او هیچ غذایی را تحمل نمیکند، موجب خشم و نارضایتی خانوادهاش شد، زیرا تاکنون درباره هرگونه تماس با روزنامهها احتیاط کرده و ملاحظاتی را در نظر داشتند اما سرانجام ظهر دیروز چهارشنبه 28 بهمن، حقیقت تلخ به وقوع پیوست و تلویزیون دولتی مصر رسما خبر درگذشت هیکل را اعلام کرد. طبق آنچه خانواده و نزدیکان هیکل به پایگاه یومالسابع گفته بودند با وجود افتادن در بستر بیماری در ماههای اخیر، همچنان دست از تحلیلها و گفتوگوهای رسانهای نمیکشید به طوری که همین 2 ماه پیش، ساعتی پس از اعلام ائتلاف جدید سعودیها، آن را به باد انتقاد گرفت. او از ماه پیش در وضعیت جسمی سختی به سر میبرد اما از آنجا که با انتقال به بیمارستان مخالف بود ترجیح داد تحت نظر پسرش دکتر علی در خانهاش در قاهره بماند و سرانجام در همانجا بدرود حیات گفت. او تا آخرین روزهای حیات پرحادثه و پربارش با وجود تحولات بزرگ سیاسی و استحالههای بزرگتر جهان عرب بویژه خود مصر، منتقد سرسخت اشغالگری فلسطین توسط اسرائیل و دنبالهروی اعراب از شیوخ مرتجع سعودی و خلیجی باقی ماند.
حالا شاید بتوان گفت با درگذشت او جهان عرب بزرگترین شاهد زندهاش را از قرن بیستم تاکنون از دست داده است. شاید به همین خاطر او وصیت کرده بود پیکرش را از مقابل مسجد رأسالحسین(ع) در قاهره تشییع کنند، مسجدی که به روایتی در بر دارنده سر بریده بزرگترین شاهد تاریخ است.
به گزارش تسنیم به نقل از رسانههای مصری، پیکر هیکل چهارشنبه بعد از نماز عصر از مقابل رأسالحسین(ع) قاهره تشییع شد.
اگرچه نام محمدحسنین هیکل با جمال عبدالناصر، رئیسجمهور و رهبر سابق ملیگرای مصر در دهه 1960 میلادی گره خورده است اما شاید خود او نمادی ماندگارتر برای ملتهای عربی باشد که بسیاری از آنها، در مسیر تاریخ به دامن دشمنان خود پناه بردند.
هیکل که متولد یکشنبه 23 سپتامبر 1923 میلادی در روستای باسوس در استان القلیوبیه مصر بود. نویسندگی و روزنامهنگاری را از دهه 1940 آغاز کرد و وقتی ناصر سکان ملیگرایی عربی را به دست گرفت او سردبیر روزنامه مهم الاهرام بود که ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی ناصر و مقاومت در برابر صهیونیسم و غرب را تبلیغ میکرد. از آن زمان او به عنوان دوست و مشاور ناصر در مراحل حساس و سرنوشتساز تاریخ کشورش حضور داشت، مدتی وزیر اطلاعرسانی و برای مدت کوتاهی وزیر امور خارجه این کشور بود. حتی در دوران رئیسجمهور سازشکار بعدی نیز پستهای سیاسی متعددی داشت، اگرچه رفته رفته به دشمن سرسخت آنان تبدیل شد تا اینکه در 1974 انور سادات او را از سردبیری الاهرام برکنار کرد.
نگاهی به نوشتههای بیشمار او درباره تاریخ مصر و سراسر منطقه عربی و مسائل سرنوشتساز و کشمکشهای سیاسی و نیز ماهیت نظامهای حاکم آن و موضوع اصلی جهان عرب یا همان قضیه فلسطین به اضافه کشمکش با دشمن اسرائیلی کافی است تا معلوم شود هیکل «امیر شاهدان تاریخ معاصر مصر» است. او با آگاهی فراوان و احاطه فرهنگی گسترده و تجربه زیادی که در طول سالها به دست آورده بود و شامه تیز سیاسی و دیدگاه کارشناسانه و قلم منحصر به فرد خود با حوادث مهم تاریخ مصر همراه شد.
از ملی شدن کانال سوئز تا گفتوگوهای وحدت عربها و از جنگ 6 روزه تا پیمان کمپدیوید و تمام امتیازدهیها و فروپاشیهای مربوط به آن و از دوران جمال عبدالناصر تا صعود و نزول سادات که آن را با نام اختصاری «پاییز خشم» یاد کرد، تا زمان عبدالفتاح السیسی در انقلاب 25 ژانویه و 30 ژوئن همه را پشت سرگذاشت.
اما روح آزاده هیکل حتی 4 سال بعد از برکناری از الاهرام و در دوران پس از قرارداد ننگین کمپدیوید همچنان در تلاطم بود به طوری که یکی از نخستین چهرههای سرشناس عربی بود که به پیشواز انقلاب اسلامی ایران رفت. هیکل به یکی از صداهای حامی انقلاب اسلامی ایران در جهان تبدیل شد و مصاحبههایش قبل و بعد از پیروزی انقلاب در پاریس و قم با امام خمینی(ره) مثل بمب صدا کرد. او بعدها در وصف حضرت روحالله نوشت: «هدیه آسمانی و ملکوتی برای خاکیان بود.» و در جای دیگر گفت: «گویی شخصیتی از شخصیتهای آزمون بزرگ صدر اسلام با معجزهای به دنیا بازگشته تا پس از پیروزی امویان و به خون غلتیدن شهیدان اهل بیت سپاه علی را رهبری کند».
طبیعی است که با چنین دیدگاههایی او همواره خواهان نزدیکتر شدن ملل عربی به ایران بود. کمتر از یک سال پیش این روزنامهنگار برجسته در برنامهای از شبکه مصری «سیبیسی» حاضر شد و با ابراز ناخرسندی از شیوه تعامل کشورهای عربی با تهران گفت که ما ایران را در برههای از زمان بدون دلیل و فقط به خاطر حفظ روابط با آمریکا، از دست دادیم و این تاسفبار است: «آمریکاییها خوب میدانستند که برخی کشورهای عربی از انقلاب اسلامی در ایران دچار سوءتفاهم شده بودند و از آن سوءاستفاده کردند. آنها کاری کردند که ما مبارزه با اسرائیل را فراموش کنیم و به جای آن درگیر جنگ شیعه و سنی شویم».
هیکل آن شب از خاطراتش با امام خمینی(ره) در پاریس گفت، تلاشهای آن رهبر بزرگ برای تقریب بین مذاهب اسلامی را بسیار تحسین کرد و دست آخر یمن را یک آتشفشان خاموش دانست و عربستان و مصر را به خاطر آغاز جنگ یمن نکوهش کرد. عجیب مینمود که 37 سال پس از انقلاب اسلامی او از بسیاری همتایان ایرانیاش در جمهوری اسلامی انقلابیتر مانده بود.
او بنیانگذار مرکز معروف مطالعات سیاسی و راهبردی الاهرام در سال 1968 بود و با زبان، شیوه و اطلاعات و تحلیلهای خود به مرجعی تبدیل شد که نمیتوان او را نادیده گرفت و به نوبه خود یک مکتب روزنامهنگاری سیاسی و نویسندگی و تحلیل مسائل راهبردی سیاستها و کشمکشهاست. هیکل قلم زد و اندیشه کرد و نگاه او به صحنه کلی سیاسی برخاسته از آگاهی ناسیونالیستیای او بود که با گذشت سالها متزلزل نشد، حتی زمانی که سایه سقوط و ازهم پاشیدگی بر کشور مستولی شد و کشورهای عربی در خود فرو رفته و در تعصب خود غرق شدند و مصر نیز نقش برجسته و رهبری امت عرب را از دست داد. با وجود این پسرفت، هیکل از دیدگاه ناسیونالیستی و ملیگرایی گسترده در مواضع خود و ارزیابی رخدادها و پیشبینی آینده دست برنداشت. اواخر سال گذشته میلادی در گفتوگو با «لمیس الحدیدی» در شبکه سیبیسی نابودی عربها را تسلیت گفت و از «فراموش شدن فلسطین» ابراز تاسف کرد.
او گفت: «صحبتهای دایان را به خاطر بیاورید که گفت، ارتش اسرائیل فقط یک نیروی بازدارنده در مقابله با عربهاست و آنان را از ما دور میکند. عربها در تناقضات و کشمکشهای خود غرق شدهاند، این تئوری امنیتی اسرائیل است که برخی عربها به جان عربهای دیگر افتاده و اسرائیل را رها کنند».