علی صالحی: «ساموئل هانتینگتون وقتی اصطلاح انسان داووسی را وضع کرد، از ظهور نخبگانی بیکشور آزرده بود. او این گروه را کسانی توصیف کرد که نیاز چندانی به وفاداری ملی حس نمیکنند. زوال مرزهای ملی را برمیتابند و دولتهای ملی را رسوباتی از گذشته میدانند که تنها وظیفه مثبت آنان تسهیل تحرکات جهانی نخبگان است. اندیشه هانتینگتون به تدریج تکامل یافته و امروز غالبا در وبلاگها، کتب، مقالات و ستونهای روزنامهها در وصف نه فقط شهروندان جهانی که گروهی ابراز میشود که قصد تحمیل دیدگاههایشان را به جهان و دیگران دارند. داووس اما بیش از این است. شاید بیشتر از آن رو که 500 تا 1000 نفری که در آن شرکت میکنند اعضای واقعی اَبَرطبقه جهانی هستند و این نشست، بزرگترین گردهمایی آنان است».
ابرطبقه اصطلاحی است که دیوید راتکاف آن را برای تعدادی از چهرههای تاثیرگذار جهانی در نظر گرفته است که آمار آنها براساس برآورد او در حدود 6 هزار نفر است. راتکاف اصطلاح ابرطبقه را از نظریه هانتینگتون برداشت کرده و با شرح رویکرد وی نسبت به داووس در کتاب خود، اقدام به افشاگریهای تاملبرانگیزی کرده است. راتکاف محقق، استاد، مشاور تجارت بینالمللی و معاون وزیر بازرگانی آمریکا در دولت کلینتون است و بررسیهای گسترده خود درباره اجلاس جهانی داووس را در کتابی تحت عنوان ابرطبقه منتشر کرده است.
اجلاس داووس از سال 1971 توسط کلاوس شواب آلمانی پایهگذاری شد. شواب کرسی تدریس در دانشگاه ژنو داشت و در ابتدا قصد او این بود با برگزاری نشستهای مشترک با سرمایهداران و مدیران اروپایی، نحوه مقابله با شرکتهای آمریکایی را مورد ارزیابی قرار دهد. بتدریج نشستهای داووس رنگ و شکل جهانی به خود گرفت و امروز به عنوان معتبرترین مجمع جهانی اقتصاد که البته رویکردهای سیاسی و تصمیمسازی نیز به خود میگیرد، مطرح شده است. شهر کوچک یا دهکده داووس در بلندی کوههای آلپ قرار دارد و مرتفعترین شهر سوییس و اروپا به شمار میرود. بیش از 11 هزار نفر جمعیت دارد و به جز اجلاس داووس و پیست اسکی، برتری خاصی نسبت به دیگر شهرهای کوچک اروپایی ندارد.
این اجلاس هر سال در ماه ژانویه برگزار میشود و برف و سرمای شدید داووس یکی از سوژههای مورد توجه راتکاف در کتاب ابرطبقه شده است. چهل و ششمین اجلاس این مجمع در حالی برگزار شد که از طرف دولت ایران محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و محمد نهاوندیان، رئیس دفتر رئیسجمهور در آن شرکت کردند. داووس 2014 نیز در سال 92 همراه با حضور روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران برگزار شد.
از تقیزاده تا سریعالقلم
اما یکی از حلقههایی که اجلاس داووس را بیشتر با ایران نزدیک میکند، حضور پی در پی محمود سریعالقلم، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در این اجلاس است. سریعالقلم که در ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم مشاور ارشد روحانی محسوب میشد و پس از انتشار عکسهایش با کراوات، پست مشاور بودن او مورد سوال رسانهها قرار گرفت، در 17 دوره گذشته این اجلاس حضور داشته است. سریعالقلم یکی از حامیان اندیشه توسعه براساس مدلهای لیبرالیستی غرب محسوب میشود. او معتقد است: «هدف غایی و کمال مطلوب ما رسیدن به توسعه اقتصادی و ارتقای سطح معیشت و رفاه مردم ایران است». سریعالقلم جزو طبقهای از کاست روشنفکری ایران به شمار میرود که مدل افراطی آن توسط سیدحسن تقیزاده در دوره مشروطه پیگیری میشد. سریعالقلم در هنگام معرفی خود در جلسات داووس به جای آنکه دانشگاه ایرانی خود را با نام کامل شهید بهشتی مطرح کند، از نام دانشگاه ملی ایران استفاده میکند که برخی این را به معنای ابا داشتن وی از اعتراف به هرگونه مظهر انقلابیگری و اصولگرایی تعبیر میکنند.
سریع القلم در تبیین مسیر رسیدن به توسعه معتقد است: «تحقق این هدف هرگز با اتکا بر توان داخلی و تولید بومی ممکن نیست و تنها از طریق برقراری ارتباط با جهان خارج برای استفاده از منابع و امکانات بیرونی امکانپذیر است. یعنی طبق اصول توسعه که امروز به صورت قانونی خدشهناپذیر درآمده است، نیل به توسعه یافتگی تنها و تنها از رهگذر پیوستن به منظومه اقتصاد و سیاست جهانی محقق خواهد شد».
مقایسه این دیدگاه با تفکرات تقیزاده مشابهتهای زیادی را به همراه دارد. تقیزاده در سال 1920 یعنی 50 سال پیش از شکلگیری نشستهای داووس میگوید: «امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در راه آن بکوشند 3 چیز است که هر چه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده؛ نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلا شرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان). دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس. این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران و همچنین برای آنان که به واسطه تجارت علمی و سیاسی زیاد با نویسنده هم عقیدهاند که ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس!».
اتفاقا این اظهارات تقیزاده نیز از نظر زمانی در ماه ژانویه منتشر شده است و ناخواسته پیوند معنیداری میان او و نخبگان داووسی ایجاد میکند. سریعالقلم در جدیدترین اظهارات داووسی خود که ژانویه 2016 برگزار شد نسبت به درآمدهای ایران در دوره پسابرجام نیز با خبرنگار شبکه سیانان گفتوگو میکند و میگوید: «ایران باید پولی را که به دست میآورد صرف حل مشکلات اقتصادی در داخل کند. بنابراین چیزی برای هزینه در منطقه نخواهد داشت. با توجه به شرایط کنونی اقتصاد ایران و این حقیقت که هماکنون 41 درصد از تحصیلکردگان در کشور بیکارند و باز این حقیقت که ایران باید پس از بیش از 10 سال تحریم، تحریمهای شدید، ساختار اقتصادش را از نو بنا کند، بیشتر توجه این کشور بر مسائل داخلی قرار خواهد داشت، بویژه اقتصاد ملی. لذا ایران دیگر منابعی در اختیار نخواهد داشت که به منطقه یا بلندپروازیهایش در منطقه اختصاص دهد».
انتقاد در دیکتاتوری توسعه
توسعه براساس نگاه اومانیستی غرب به انسان با یک دیکتاتوری پنهان همراه است. توسعه، ابزاری برای تقویت روح کاپیتالیستی (سرمایهسالاری) در جامعه به شمار میرود که باید چرخهای مدرنیته را به حرکت درآورد. حرکت چرخهای مدرنیته با الگوی توسعه لیبرالی به معنای له شدن بخش عمده اقشار آسیبپذیر جامعه خواهد بود. علاوه بر این، حرکت چرخهای مدرنیته مستلزم عبور از فرهنگهای اخلاقی و ارزشمداری است که براساس سنتها به وجود آمدهاند. دیکتاتوری توسعه در برابر هر دو مانع یاد شده یعنی فرهنگ و اقشار آسیبپذیر با رویکرد حذفی و تهاجمی برخورد میکند. شهریار زرشناس در این باره میگوید: «دنیای مدرن ماهیتا مبتنی بر سودجویی، کمیتانگاری و سوداگری است. در واقع انگیزه دائمی پیشرفت که در انسان مدرن به صورت یک دغدغه درآمده است یکی از ارکان روح و تفکر مدرن است که صورت تئوریزه اقتصادی - اجتماعی آن همانا طرح نظریه توسعه است».
بر این اساس میتوان یک الگوی کامل نسبت به رویکرد دولت کارگزارانی حسن روحانی به منتقدان در طول 30 ماه گذشته ارائه داد. حزب کارگزاران که به صورت رسمی خود را لیبرال - دموکرات معرفی میکند، در دوره 16 ساله قدرت از سال 68 تا 84 تمام تلاش خود را برای تثبیت مبانی توسعه در ایران به خرج داد. از تبلیغات «فرزند کمتر زندگی بهتر» تا ترویج خامفروشی نفت و تقسیمبندی شهروندان جامعه به شهروندان درجه یک و درجه 2، همگی گامهای سلطه توسعه در ایران بودند. این گامها گاهی با صراحت بیشتری برداشته میشد و از جانب مسؤولان وقت دولتی له شدن بخشی از اقشار جامعه زیر چرخهای توسعه امری طبیعی تصویر میشد. پدیدههای تلخ اجتماعی در اواسط دهه 70 نمونههایی از این تفکر محسوب میشود. در حال حاضر نیز بازتولید نگاه توسعهمحور به حقیقت پیشرفت در دولت روحانی، رئیسجمهور و حامیان حزبی آن را به مسیر دیکتاتوری توسعه رهبری میکند. نقد و بررسی در دیکتاتوری توسعه همانگونه که در دوره سازندگی، به معنای جنگ با حکومت قلمداد میشد، یک خط قرمز برای دولت یازدهم محسوب میشود. منتقدان با برچسبهایی نظیر بیسواد، تازه به دوران رسیده، بزدل سیاسی، ترسو، لرزان و... از جانب رئیسجمهور خطاب میشوند و حتی در یک موضعگیری بیسابقه رئیسجمهور از مردم میخواهد درباره یکی از آسیبهای جدی اقتصادی - اجتماعی کشور یعنی رکود، سخنی نگویند!
توسعه واردات، واردات توسعه
توسعه لیبرالی برای جوامعی که از گروه کشورهای صنعتی خارج هستند، به معنی تبدیل شدن آنها به کشورهای وارداتی است. خرید کالاهای مصرفی از هواپیما تا نارنگی حتی با انعقاد قراردادهای تردیدآمیز، بخش جداییناپذیر این الگوست و البته پرواضح است که نقد این سیاستها از طرف دولتهای متبوع با واکنشهای تند مواجه خواهد شد. اعتراضات شدیدی که مرحوم سیداحمد خمینی اوایل دهه 70 نسبت به این جنس از سیاستهای دولت وقت داشت، گواه این مدعاست: «آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر راهمان بود چند صد میلیون و چندین میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر بار استقراض خارجی ببریم؟ یک مدت ایام ماهعسل بود، آقایان از دردسر جنگ فراغت یافته و پولهای موجود را هزینه میکردند. دوستان انقلاب و نظام مرتبا حرص میخوردند و مضرات دریافت وامهای سنگین خارجی را گوشزد میکردند اما آقایان در مصاحبههای خود دریافت هرگونه وجهی را از کشورهای خارجی تکذیب کرده و با قاطعیت میگفتند ما هیچگونه بدهی خارجی نداریم اما حالا اعلام میشود که صحبت از 35 تا 40 میلیارد دلار بدهی است».
در چنین فضایی حتی به خرید هواپیماهای ایرباس ای380 نیز نمیتوان انتقاد کرد. هواپیماهای غولپیکری که حتی در کشورهای پیشرفتهتر نیز فرودگاهی برای پذیرش آنها وجود ندارد. اما در کنار مقابلههای دولت در برابر نقدهای اقتصادی، عبور از مبانی ارزشی و مقاومتی نیز به بخش قابلتوجهی از سیاستهای دولت تبدیل شده است. از ایجاد تشکیک در توان دفاعی ایران در برابر آمریکا توسط وزیر خارجه تا نفی وجود هنر ارزشی و هنر غیرارزشی توسط رئیسجمهور، همگی در طول 2 سال و نیم گذشته در یک جهتگیری مشخص تنظیم شدهاند.
دولت روحانی بهرغم صبغههای دوگانهای که از جریان اصلاحطلبی و حزب کارگزاران دارد، در آزمون مهمی قرار گرفته است. در صورتی که رویکرد کنونی دولت نسبت به مفهوم توسعه با اتکا به طرفهای غربی تداوم پیدا کند، دچار آسیبهایی که دامن هر دو دولت کارگزاران و اصلاحطلب را گرفت، خواهد شد. نظریهپردازی درباره عدم استفاده از پول برای راهبری گروههای مقاومت اسلامی که سریعالقلم آن را مطرح کرده است یا دیدگاه روحانی نسبت به همساننگری به انقلاب و جمهوری اسلامی، جنس مخالفتها با دولت را از سطوح تاکتیکی به راهبردی افزایش خواهد داد و در چنین شرایطی باید انتظار برخوردهای سختتری را از جانب دولت با منتقدان داشت.
منابع
1- راتکاف، دیوید (1392). ابرطبقه (چاپ دوم)، ترجمه احمدی عزیزی. تهران: کویر
2- زرشناس، شهریار (1392). توسعه (چاپ اول). تهران: معارف
3- mashreghnews.ir/fa/news/193094
4- هفتهنامه تجارت فردا، سال چهارم، شماره 165، شنبه 10 بهمن 1394
5- mashreghnews.ir/fa/news/370009
6- president.ir/fa/89345
7-farsi.khamenei.ir/newscontent?id=30767