printlogo


کد خبر: 154235تاریخ: 1394/12/6 00:00
به همصدایان با اسرائیل رأی ندهیم!

سیده آزاده امامی: در جریان مذاکرات هسته‎ای، یکی از بیشمار اتهاماتی که هواداران مذاکره و توافق نثار منتقدان می‎کردند، اتهام مضحک «همصدایی» منتقدان «با اسرائیل» بود تا بدین شیوه هم جای متهم و شاکی را عوض کنند، هم با فرافکنی و غوغاسالاری از پاسخگویی به نقدهای محکم و دقیقی که به روند مذاکرات و مفاد توافق وارد بود شانه خالی کنند تا مشت تهی‎ از استدلال‌شان در برابر ملت گشوده نشده و همچنان قادر باشند برابر افکار عمومی از توافقی اینچنین ضعیف به‎مثابه «فتح‎الفتوح»ی شگرف دفاع کنند. همان ایام و در همین روزنامه محترم به این قیاس مع‎الفارق پرداختیم و مغالطه به کار رفته در آن را به مدد اصول مسلم منطق باز و ثابت کردیم میان «این» مخالفت و «آن» مخالفت تفاوت از زمین تا آسمان است. از این‎رو در این جستار بنای بازپرداختن به آن ادعای بی‎اساس را نداریم که گذر ایام و نهایی شدن توافق نیز پرده از حقیقت ماجرا برافکند و روشن شد حامیان تابلودار اسرائیل چگونه از این توافق به وجد آمده و اذعان کردند در خواب هم نمی‎دیدند ایران چنین تعهدات سنگینی را در قبال امتیازاتی به‎غایت نامتوازن و کم‎بها و بی‎ارزش گردن نهد که امروز مجال دیگری فراروی ماست که بی‌هیچ طفره و انکاری «همصدایان با اسرائیل» را به ملت می‎شناساند!
کمتر کسی را می‎توان یافت که حداقل اطلاعی درباره مناسبات حاکم بر دنیای امروز داشته باشد و از همبستگی و ارتباط بی‎چون و چرای امپراتوری رسانه‎ای دنیای استکبار با رژیم منحوس صهیونیستی بی‎خبر باشد و بتواند منکر این حقیقت شود که عملکرد این دستگاه‎های تبلیغاتی تنها و تنها در نسبت با منافع و اهداف پلید این رژیم تعریف شده و از این‎رو هر خط تبلیغی و مانور رسانه‎ای آنها را فقط و فقط در راستای آن منافع و اهداف باید تحلیل و ارزیابی کرد.
نیز بعید است کسی پیدا شود که منکر حمایت تمام عیار جریان رسانه‎ای
یادشده- به‎مثابه بازوی تبلیغاتی صهیونیسم بین‎الملل و اعوان و انصارش- از گروه و افراد خاصی در انتخابات پیش رو باشد و بتواند خدشه‎ای در این ادعا وارد کند که امروز همه دشمنان مسلم نظام تمام امکانات خود را به کارگرفته‎اند که این افراد و گروه‎ها پیروز رقابت حساس 7 اسفند باشند. چنین کسی هم اگر پیدا شود یا آن اندازه از معرکه پرت است که برای بینش و بصیرت او حداقل محلی از اعراب هم نمی‎توان قائل شد یا اگر نگوییم به شیوه حقیرترین انسان‎ها خیال خودفریبی دارد، جز این نمی‎توان تصور کرد که دیگران را سفیه و نادان پنداشته و عوامفریبانه سودای توهین به شعور ملت را دارد! به اعتبار همین مقبولیت است که «همصدایان حقیقی اسرائیل» را می‎توان شناخت و برائت از آنان را چونان معیاری برای محک ادعای انقلابی‎گری افراد لحاظ کرد؛ مقبولیتی که صدالبته ناموجه و بی‎مبنا نیست و به یقین به قرابت فکری و عملکرد این افراد با دشمنان انقلاب بازگشت دارد که مسلم است اینان برای این حمایت‎های همه‎جانبه سکه نینداخته‎اند و محض رضای خدا برای ایشان این همه سرمایه صرف نکرده‎اند، که اگر این بود، چرا در تمام این سال‎ها یک‎بار هم تصادفاً سکه شانس(!) به نام گروه و جریان دیگری نمی‎افتاد؟!
این داستان البته تازگی ندارد و در تمام سال‎های بعد از انقلاب استراتژی کلان اصلی‎ترین دشمنان نظام همواره عدم برگزاری انتخابات بوده و اگر نشد
- که بحمدالله تاکنون نشده و این هدف ناکام مانده است- تاکتیک بعدی وارد کردن افرادی به نهادهای تصمیم‎ساز و تصمیم‎گیر نظام بوده که موریانه‎وار هویت اصیل اسلامی و انقلابی نظام را از درون تهی کرده و در عوض منویات دشمنان انقلاب را به نحوی خزنده و گام به گام محقق سازند، تا در نهایت تغییر ماهیت «جمهوری اسلامی» به «جمهوری ایرانی» با کمترین هزینه و بدون راه انداختن جنگی سخت، به شیوه‎ای کاملاً نرم و نامحسوس و توسط عناصر درون نظام رقم بخورد! غایتی که به نحوی کاملاً عریان و بی‎پیرایه در جریان فتنه 88 و از زبان علف‎های هرز فتنه عنوان شد.
سال‎های سال است ‌آش همین‌ آش بوده و کاسه همین کاسه؛ موسم انتخابات که می‎شود دست پلید دشمنان ملت به حمایت از گروهی خاص بیرون می‎آید و هرچه در چنته دارند رو می‎کنند تا حضراتی که همه می‎دانند کیستند، پیروز میدان باشند. امروز هم داستان از همین قرار است و دشمنان دیرینه نظام هرچه داشته‎اند آورده‎اند تا به یاری معجون در هم‎جوشی از اغوا و نیرنگ و تخریب و تهمت با تأثیرگذاری بر آرای ملت و به دست ملت نیروهای انقلابی را از صحنه خارج و مهره‎های مطلوب خویش را روانه «خانه ملت» و «مجلس خبرگان» کنند و اگر تا دیروز اندکی محتاطانه‎تر و دست به عصاتر پا به این عرصه می‎گذاشتند، امروز با وقاحت تمام و با صراحت گزینه‎های مطلوب و نامطلوب خویش را معرفی می‎کنند. این «دم خروس» عیان‎تر از آن است که هیچ «قسم حضرت عباس»ی برای توجیه آن کارگر افتد! از این‎رو است که منکران آن را جز در سه‎گانه تشریح شده نمی‎توان جای داد!
حتی اگر برای برخی هنوز اندک تردیدی باقی مانده و عقل ایشان را یارای درک این حقیقت نیست و این قضیه را سیاستی می‎پندارند که مثلا به فلان نیت و بهمان هدف پی گرفته شده است، می‎توان این همه راه دور و دراز(!) نرفت و زحمت اثبات این مدعا را هم بسان اکثر زحمات این
2، 3 ساله به جناب «ظریف» محول کرد؛ حال که در دوره «پسابرجام» و به برکت(!) توافق، روابط «گرگ و میش» در حال احیا و ازسرگیری است و هر موضوعی از بحران سوریه و اجلاس مونیخ گرفته تا احیاناً مجمع چندسالانه هم‎اندیشی درباره آب شدن یخ‎های قطب شمال طی 50 سال آینده، بهانه‎ای شده است برای تجدید دیدارهای «جان» و «جواد» و رایزنی درباره چند و چون اجرای برجام، حال که در خلال این دیدارهای صمیمانه منویات و خرده‎فرمایشات حضرت کدخدا به سمع و نظر رعایای ایرانی کدخدا می‎رسد و جناب ایشان دستور می‎فرمایند در کنار آن ‎همه تعهدات سنگین و از جنس «سیمان»، مثلاً آزادی کدام جاسوس نیز باید جزئی از توافق و تعهدات ما باشد، می‎شود آقای ظریف از حضرت کدخدا بخواهد مرحمت کرده لیست افرادی را که خواهان ورود ایشان به پارلمان جمهوری اسلامی هستند، بفرمایند تا...!
این فقره البته به وضوح و صراحت بارها و بارها عنوان شده است به شرط آنکه کسی خیال به خواب زدن خود را نداشته باشد؛ چه در گرماگرم روزهای مذاکره و توافق که سنا و مجلس نمایندگان آمریکا
- برخلاف مجلس ایران که 20 دقیقه‎ای پرونده‎ای به این مهمی را فیصله داد- مردان مذاکره‎اش را به صُلابه کشید تا از حداکثری بودن تعهدات تحمیل‎شده به ایران در قبال حداقلی از امتیازات اطمینان حاصل کنند، پیروزی همفکران جناب ظریف و روحانی در انتخابات به‎مثابه یکی از اصلی‎ترین دلایل شکل‎گیری توافق مطرح شد تا توافق مشخصاً در انتخابات آتی نقش سکوی پرش این حضرات را به کرسی قدرت ایفا کند و چه امروز که در جنجال جادوگران رسانه‎ای نه فقط به «رسم» که به نحوی عریان و صریح به «اسم» و آدرس «عالیجناب» و مریدان وی به‎مثابه گزینه‎های مطلوب جناب کدخدا و روباه پیر اشاره می‎شود و وقیحانه برای ملت ایران «نسخه انگلیسی» می‎پیچند!
امروز کسی را یارای این انکار نیست که برخی نام‎ها و لیست‎ها «خدا» را خشنود می‎کند و بعضی «کدخدا» را! اگرچه ممکن است ادعا شود در این کارزار ما را راهی به علم یافتن به آنچه به راستی سبب خشنودی «خدا» می‎شود، نیست اما از آنجا که تردیدی نیست آنچه رضایت «کدخدا» را در پی دارد در منظومه رضایت «خدا» جایی ندارد، لااقل می‎توان در جهتی عکس رضایت «کدخدا» گام برداشت!
پس بهتر است در مواجهه با این امر همه با خود صادق باشند و حال که موضوع آنقدر عیان است که بی‎نیاز از بیان باشد، کسی با انکار این حقیقت روشن درصدد خدشه‎دار کردن شعور خویش و توهین به ملت برنیاید! ضمن آنکه اگر ادعای دیانت می‎کنیم باید تکلیف خود را با این آیه شریفه به جد روشن کنیم که «وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلا النصارى حَتى تَتبِعَ مِلتَهُم قُل إِن هُدَى اللهِ هُوَ الهُدی وَلَئِنِ اتبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ما لَکَ مِنَ اللهِ مِن وَلِی وَلا نَصیرٍ» (بقره 120) مدت‎هاست کار از «رضایت» گذشته و به «حمایت» رسیده است!
این البته برای تنبه آنانی است که هنوز در این بازار مکاره وجدان خویش را قربانی توجیه‎های خنده‎آور و کودکانه نکرده‎ و نیک می‎دانند داور راستین این هشدار قاطع کسی جز «عالم السر و الخفیات» نیست، نه آنان که دیری‎ است خود را به خواب زده‎اند و به طنین هیچ سروش حقیقتی خیال بیداری ندارند!


Page Generated in 0/0045 sec