سیده آزاده امامی: در جریان مذاکرات هستهای، یکی از بیشمار اتهاماتی که هواداران مذاکره و توافق نثار منتقدان میکردند، اتهام مضحک «همصدایی» منتقدان «با اسرائیل» بود تا بدین شیوه هم جای متهم و شاکی را عوض کنند، هم با فرافکنی و غوغاسالاری از پاسخگویی به نقدهای محکم و دقیقی که به روند مذاکرات و مفاد توافق وارد بود شانه خالی کنند تا مشت تهی از استدلالشان در برابر ملت گشوده نشده و همچنان قادر باشند برابر افکار عمومی از توافقی اینچنین ضعیف بهمثابه «فتحالفتوح»ی شگرف دفاع کنند. همان ایام و در همین روزنامه محترم به این قیاس معالفارق پرداختیم و مغالطه به کار رفته در آن را به مدد اصول مسلم منطق باز و ثابت کردیم میان «این» مخالفت و «آن» مخالفت تفاوت از زمین تا آسمان است. از اینرو در این جستار بنای بازپرداختن به آن ادعای بیاساس را نداریم که گذر ایام و نهایی شدن توافق نیز پرده از حقیقت ماجرا برافکند و روشن شد حامیان تابلودار اسرائیل چگونه از این توافق به وجد آمده و اذعان کردند در خواب هم نمیدیدند ایران چنین تعهدات سنگینی را در قبال امتیازاتی بهغایت نامتوازن و کمبها و بیارزش گردن نهد که امروز مجال دیگری فراروی ماست که بیهیچ طفره و انکاری «همصدایان با اسرائیل» را به ملت میشناساند!
کمتر کسی را میتوان یافت که حداقل اطلاعی درباره مناسبات حاکم بر دنیای امروز داشته باشد و از همبستگی و ارتباط بیچون و چرای امپراتوری رسانهای دنیای استکبار با رژیم منحوس صهیونیستی بیخبر باشد و بتواند منکر این حقیقت شود که عملکرد این دستگاههای تبلیغاتی تنها و تنها در نسبت با منافع و اهداف پلید این رژیم تعریف شده و از اینرو هر خط تبلیغی و مانور رسانهای آنها را فقط و فقط در راستای آن منافع و اهداف باید تحلیل و ارزیابی کرد.
نیز بعید است کسی پیدا شود که منکر حمایت تمام عیار جریان رسانهای
یادشده- بهمثابه بازوی تبلیغاتی صهیونیسم بینالملل و اعوان و انصارش- از گروه و افراد خاصی در انتخابات پیش رو باشد و بتواند خدشهای در این ادعا وارد کند که امروز همه دشمنان مسلم نظام تمام امکانات خود را به کارگرفتهاند که این افراد و گروهها پیروز رقابت حساس 7 اسفند باشند. چنین کسی هم اگر پیدا شود یا آن اندازه از معرکه پرت است که برای بینش و بصیرت او حداقل محلی از اعراب هم نمیتوان قائل شد یا اگر نگوییم به شیوه حقیرترین انسانها خیال خودفریبی دارد، جز این نمیتوان تصور کرد که دیگران را سفیه و نادان پنداشته و عوامفریبانه سودای توهین به شعور ملت را دارد! به اعتبار همین مقبولیت است که «همصدایان حقیقی اسرائیل» را میتوان شناخت و برائت از آنان را چونان معیاری برای محک ادعای انقلابیگری افراد لحاظ کرد؛ مقبولیتی که صدالبته ناموجه و بیمبنا نیست و به یقین به قرابت فکری و عملکرد این افراد با دشمنان انقلاب بازگشت دارد که مسلم است اینان برای این حمایتهای همهجانبه سکه نینداختهاند و محض رضای خدا برای ایشان این همه سرمایه صرف نکردهاند، که اگر این بود، چرا در تمام این سالها یکبار هم تصادفاً سکه شانس(!) به نام گروه و جریان دیگری نمیافتاد؟!
این داستان البته تازگی ندارد و در تمام سالهای بعد از انقلاب استراتژی کلان اصلیترین دشمنان نظام همواره عدم برگزاری انتخابات بوده و اگر نشد
- که بحمدالله تاکنون نشده و این هدف ناکام مانده است- تاکتیک بعدی وارد کردن افرادی به نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر نظام بوده که موریانهوار هویت اصیل اسلامی و انقلابی نظام را از درون تهی کرده و در عوض منویات دشمنان انقلاب را به نحوی خزنده و گام به گام محقق سازند، تا در نهایت تغییر ماهیت «جمهوری اسلامی» به «جمهوری ایرانی» با کمترین هزینه و بدون راه انداختن جنگی سخت، به شیوهای کاملاً نرم و نامحسوس و توسط عناصر درون نظام رقم بخورد! غایتی که به نحوی کاملاً عریان و بیپیرایه در جریان فتنه 88 و از زبان علفهای هرز فتنه عنوان شد.
سالهای سال است آش همین آش بوده و کاسه همین کاسه؛ موسم انتخابات که میشود دست پلید دشمنان ملت به حمایت از گروهی خاص بیرون میآید و هرچه در چنته دارند رو میکنند تا حضراتی که همه میدانند کیستند، پیروز میدان باشند. امروز هم داستان از همین قرار است و دشمنان دیرینه نظام هرچه داشتهاند آوردهاند تا به یاری معجون در همجوشی از اغوا و نیرنگ و تخریب و تهمت با تأثیرگذاری بر آرای ملت و به دست ملت نیروهای انقلابی را از صحنه خارج و مهرههای مطلوب خویش را روانه «خانه ملت» و «مجلس خبرگان» کنند و اگر تا دیروز اندکی محتاطانهتر و دست به عصاتر پا به این عرصه میگذاشتند، امروز با وقاحت تمام و با صراحت گزینههای مطلوب و نامطلوب خویش را معرفی میکنند. این «دم خروس» عیانتر از آن است که هیچ «قسم حضرت عباس»ی برای توجیه آن کارگر افتد! از اینرو است که منکران آن را جز در سهگانه تشریح شده نمیتوان جای داد!
حتی اگر برای برخی هنوز اندک تردیدی باقی مانده و عقل ایشان را یارای درک این حقیقت نیست و این قضیه را سیاستی میپندارند که مثلا به فلان نیت و بهمان هدف پی گرفته شده است، میتوان این همه راه دور و دراز(!) نرفت و زحمت اثبات این مدعا را هم بسان اکثر زحمات این
2، 3 ساله به جناب «ظریف» محول کرد؛ حال که در دوره «پسابرجام» و به برکت(!) توافق، روابط «گرگ و میش» در حال احیا و ازسرگیری است و هر موضوعی از بحران سوریه و اجلاس مونیخ گرفته تا احیاناً مجمع چندسالانه هماندیشی درباره آب شدن یخهای قطب شمال طی 50 سال آینده، بهانهای شده است برای تجدید دیدارهای «جان» و «جواد» و رایزنی درباره چند و چون اجرای برجام، حال که در خلال این دیدارهای صمیمانه منویات و خردهفرمایشات حضرت کدخدا به سمع و نظر رعایای ایرانی کدخدا میرسد و جناب ایشان دستور میفرمایند در کنار آن همه تعهدات سنگین و از جنس «سیمان»، مثلاً آزادی کدام جاسوس نیز باید جزئی از توافق و تعهدات ما باشد، میشود آقای ظریف از حضرت کدخدا بخواهد مرحمت کرده لیست افرادی را که خواهان ورود ایشان به پارلمان جمهوری اسلامی هستند، بفرمایند تا...!
این فقره البته به وضوح و صراحت بارها و بارها عنوان شده است به شرط آنکه کسی خیال به خواب زدن خود را نداشته باشد؛ چه در گرماگرم روزهای مذاکره و توافق که سنا و مجلس نمایندگان آمریکا
- برخلاف مجلس ایران که 20 دقیقهای پروندهای به این مهمی را فیصله داد- مردان مذاکرهاش را به صُلابه کشید تا از حداکثری بودن تعهدات تحمیلشده به ایران در قبال حداقلی از امتیازات اطمینان حاصل کنند، پیروزی همفکران جناب ظریف و روحانی در انتخابات بهمثابه یکی از اصلیترین دلایل شکلگیری توافق مطرح شد تا توافق مشخصاً در انتخابات آتی نقش سکوی پرش این حضرات را به کرسی قدرت ایفا کند و چه امروز که در جنجال جادوگران رسانهای نه فقط به «رسم» که به نحوی عریان و صریح به «اسم» و آدرس «عالیجناب» و مریدان وی بهمثابه گزینههای مطلوب جناب کدخدا و روباه پیر اشاره میشود و وقیحانه برای ملت ایران «نسخه انگلیسی» میپیچند!
امروز کسی را یارای این انکار نیست که برخی نامها و لیستها «خدا» را خشنود میکند و بعضی «کدخدا» را! اگرچه ممکن است ادعا شود در این کارزار ما را راهی به علم یافتن به آنچه به راستی سبب خشنودی «خدا» میشود، نیست اما از آنجا که تردیدی نیست آنچه رضایت «کدخدا» را در پی دارد در منظومه رضایت «خدا» جایی ندارد، لااقل میتوان در جهتی عکس رضایت «کدخدا» گام برداشت!
پس بهتر است در مواجهه با این امر همه با خود صادق باشند و حال که موضوع آنقدر عیان است که بینیاز از بیان باشد، کسی با انکار این حقیقت روشن درصدد خدشهدار کردن شعور خویش و توهین به ملت برنیاید! ضمن آنکه اگر ادعای دیانت میکنیم باید تکلیف خود را با این آیه شریفه به جد روشن کنیم که «وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلا النصارى حَتى تَتبِعَ مِلتَهُم قُل إِن هُدَى اللهِ هُوَ الهُدی وَلَئِنِ اتبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ما لَکَ مِنَ اللهِ مِن وَلِی وَلا نَصیرٍ» (بقره 120) مدتهاست کار از «رضایت» گذشته و به «حمایت» رسیده است!
این البته برای تنبه آنانی است که هنوز در این بازار مکاره وجدان خویش را قربانی توجیههای خندهآور و کودکانه نکرده و نیک میدانند داور راستین این هشدار قاطع کسی جز «عالم السر و الخفیات» نیست، نه آنان که دیری است خود را به خواب زدهاند و به طنین هیچ سروش حقیقتی خیال بیداری ندارند!