مرتضی اسماعیل دوست: چند روزی است هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر با برپایی نمایشگاههایی در سطح شهر رخ نمایانده است اما مروری بر برخی بازدیدها نمایانگر آن است که برخلاف وعدهها آنچه در نگاه مخاطبان بر آثار خود را چیره میکند، به جای واژه ادعاگر مسؤولان جدید فرهنگی، تیرگی است و رخوت و پوچی و در یک عنوان؛ ناامیدی محض. در این میان نه میتوان همگونی آثار را با عنوان فجر انقلاب به ترسیم درآورد و نه میتوان فرم و انگاره ذهنی خلاق و متمایزی را از غالب آثار به نمایش درآمده یافت و تنها برگزاری دورهای دیگر است که در آمارهای هر ساله بهعنوان فعالیتی از همت مسؤولان برگزاری عنوان میشود! و بازدهای برای هنر و مفاهیم راستین انقلاب اسلامی ندارد. از سویی چارچوبهای برگزاری و سیاستهای مشخصی از برگزاری جشنوارهای چون هنرهای تجسمی وجود ندارد و شاهد پراکندگی موضوعات و فرمهای بصری در این رویداد مهم سالانه در حوزه تجسمی کشور هستیم و گویی تنها صرف عنوان برگزاری برای برپاکنندگان کفایت میکند و برآیند رخداده از این بساط چندان اهمیتی برایشان ندارد.
از سویی اگر نگاهی دغدغهمند به آثار این دوره از جشنواره فجر داشته باشیم، به برداشتی اسلامی و حتی نگاهی بومی و ایرانی در میان آثار نخواهیم رسید. از سرگشتگی نشانهها تا تعابیری سیاسی و اعتراضی که بر آثار به تماشا درآمده میتوان یافت، نمونههای قابل استناد بسیاری میآورد. برای مثال اثری به طرح و اجرای هنرمندی با نام قباد شیوا نمایانگر کفشهای زنانهای است که در بخش کف داخلی و خارجی این اثر، پرترهای از یک زن دیده میشود و به ظاهر خونی که روی آینه پخش شده است! اثر دیگری از حامد بزاززادگان، انگاره هیچ، پوچی و ناامیدی را منعکس میکند و باز آثار دیگری میتوان عنوان کرد که در تضاد با انگاره امیدورزی دولت و مسؤولان «امید»، در ناامیدی، انکار، تلخی و پوچی روزگار میگذرانند! و نه نشانی از عنوان گرانقدر فجر دارند و نه رویکردی اسلامی و نه جهانی که هویداگر راستی، حقیقت و دلربایی نزد مخاطبان جستوجوگر باشد، تنها برپایی دورهای است که چند روز دیگر هم به جای یادسپاری دلخوشانه نزد دوستداران تجسمی و ایجاد حضی بصری، تنها نزد آمارجویان دولتی بهعنوان برپایی دورهای دیگر! میماند و بس.
عدم توجه به هنر اقوام مختلف و رنگارنگ ایرانی در آثار به نمایش درآمده غفلت دیگری از سوی اهالی هنر و متولیان برگزاری است این در حالی است که مجید ملانوروزی، مدیر مرکز هنرهای تجسمی در همایش «هنر معاصر ایران و جهانی شدن» درباره اهمیت به موضوع فوق عنوان کرد: «توجه به هنر معاصر موضوعی است که باید در قالب جشنوارهها به آن توجه شود، زیرا میخواهیم خوانش جدیدی از هنر ارائه کنیم. اقوام مختلفی در ایران زندگی میکنند که ما با فرهنگ و هنر آنها به درستی آشنا نیستیم. شاید صنایع دستی و نمودهای ظاهری این اقوام را دیده باشیم اما در حوزه هنرهای تجسمی با زیباییشناسی اقوام مختلف ایرانی آشنایی و شناخت درستی نداریم». این گفتهها نشانگر آن است که مسؤولان مربوط در حرف و شعار توان و درک وجودی پدیدهها را میدانند اما در عمل رخساری از این گفتهها را نمیتوان یافت.
هشتمین دوره از جشنواره تجسمی فجر در حالی شامل بخشهای تصویرسازی، خوشنویسی، سرامیک، عکاسی، کاریکاتور، گرافیک، مجسمهسازی، نقاشی، نگارگری و هنرهای جدید بوده است که نمیتوان نسبت متناسبی از هنرهای فوق را در آثار به تماشا درآمده برای مردم یافت. به هر روی آنچه در برگزاری جشنوارههای فجر در ایامی چنین فرخنده قابل ردیابی است، عدم وجود ساز و کاری مشخص از برگزاری نمایشگاهی صرف تا جشنوارهای رنگارنگ بوده و در این میان نبود رویه و ساختاری مشخص موجب دورماندگی مخاطبان از حضور در گالریها میشود از این رو جشنوارهای دیگر هم بدون تاثیر لازم به پایان خواهد رسید.