printlogo


کد خبر: 154319تاریخ: 1394/12/8 00:00
وقتی اخلاق و مذهب در فیلم «کوچه بی‌نام» به تمسخر درمی‌آید!
بن‌بست کوچه‌ای بدنام

گروه فرهنگ و هنر: یکی از فیلم‌هایی که این روزها در فصل چراغ خاموش اکران آثار مساله‌دار در سینماها به نمایش درآمده، فیلمی است با نام «کوچه بی‌نام» ساخته هاتف علیمردانی که ظاهرا با هیاهوی دست‌اندرکاران اینگونه آثار با فروش خوبی هم مواجه شده است.
جدا از چرخه معیوب اکران در سینماها که کلید نمایش فیلم‌ها را در دست عده‌ای سینمادار قرار داده است! در این میان که فیلمی دفاع‌مقدسی مانند «تا آمدن احمد» به چند تک‌سکانس در عصر خوابگاهی(!) می‌رسد و هجوم سانس‌ها به سمت فیلمی چون «کوچه بی‌نام» می‌رود، باید به تامل درآوریم نکات بسیار ضداخلاقی نهفته در اثری چون «کوچه بی‌نام» را و در این باره لازم است توضیحی درباره این فصل از اکران پس از ایام جشنواره فجر و پیش از اکران مهم نوروزی داشته باشیم که در آن معمولا آثاری به اکران درمی‌آیند که دچار مسائل و مشکلات ممیزی باشند یا اینکه امیدی به فروش آنها وجود نداشته باشد. آنچه پیداست فیلمی که به تهیه‌کنندگی منصور لشگری‌قوچانی ساخته شده است از گروه اول به شمار می‌رود. فیلمی که در لایه‌های داستانی‌اش به تمسخر اقشار مومن جامعه پرداخته و در بخش دیگری از نگره رخ داده بر آن نگاهی همراه با ارتباطاتی بی‌قید و بند از روابط بی‌اخلاقی موج می‌زند، چنانکه جدا از گره‌گشایی گستاخانه پایانی در فیلم در طول داستان‌پردازی نویسنده اثر شاهد ارتباط پنهانی دختر خانواده حاج مهدی با مردی متاهل در جنب کوچه‌ای که نام شهیدی چون «بی‌نام» دارد، خواهیم بود! از سویی پدر خانواده در پایان داستان با توجه به حادثه رخ‌داده دچار نوعی پشیمانی از برخورد با دختر بی‌قیدش می‌شود! و همه چیز در جهت به زیر سوال بردن خانواده‌های مذهبی است.  فیلم «کوچه بی‌نام» که با توجه به آنچه ارائه می‌دهد، حامل عنوانی از بن‌بست بدنامی(!) است با استفاده از نگره موجود نزد نویسنده و کارگردانش که در کارنامه کاری خود آثاری مخرب خانواده‌های سنتی با نام‌های «مردن به وقت شهریور» و «هفت ماهگی» را داشته است، نگاهی مغایر با تفکر خانواده‌های اصیل ایرانی را در پی می‌گیرد؛ در خانواده‌ای به ظاهر مومن که نه‌تنها هیچ‌گونه حرمت و اصالت اسلامی و ایرانی نزد خانواده‌ها وجود ندارد، بلکه در جهت ضربه زدن به ریشه‌های این نوع تفکر است! این در حالی است که تهیه‌کننده این اثر در ادعاهایی واهی برای افرادی کوته‌فکر دلیل ساخت آثاری ضدارزشی و ضداخلاقی همچون همین «کوچه بی‌نام» و «عصر یخبندان» و «هفت‌ماهگی» را در جهت مطرح کردن معضلات خانواده‌ها می‌داند! البته این مساله‌ای غریب نزد اینگونه سازندگان نبوده و همگی با این نوع دلیل‌تراشی بی‌پایه و اساس به دنبال فرار به جلویی زیرکانه هستند.
جدا از ساختار به هم ریخته و انواع اتفاقات بی‌چفت و بست داستان فیلم «کوچه بی‌نام» و اتفاقاتی که به‌راحتی باز و بسته می‌شود! آنچه این فیلم را به‌عنوان اثری غیرقابل پیشنهاد برای خانواده‌های ایرانی خواهد کرد، عدم وجود حرمت‌مندی در میان اعضای این خانواده است.
در این میان سازندگان اثر خیلی زیرکانه نام «کوچه بی‌نام» را برای فیلم خود انتخاب کرده‌اند که اشاره به کوچه‌ای مزین به نام شهیدی دارد! این مساله وقتی به نقطه جوش می‌رسد که قرار و مدار دختر بی‌پروای فیلم با مردی متاهل در مجاورت همین پلاک رخ می‌دهد! اما از این رجعت‌های مساله‌دار و طرح‌ریزی‌شده جناب فیلمساز در فیلم «کوچه بی‌نام» موارد بسیار دیگری هم پیوست صورتجلسه فیلمش مبنی بر دین‌زدایی بوده و در چند مورد شاهد تمسخر اقشار مذهبی که مادر خانواده نمونه‌ای از آنهاست، خواهیم بود و متاسفانه هیچ ساز و کاری درباره مقابله با این هتک حرمت‌ها توسط مسؤولان وجود ندارد!
داستان فیلم درباره خانواده حاج مهدی و همسر به ظاهر مذهبی‌اش بوده که دارای 3 دختر هستند و در طبقه پایین خانواده فرزانه خانمی حضور دارد که چند سالی است شوهر خود (برادر حاج مهدی) را از دست داده و با پسر بزرگ خود (حمید) و دختر خردسالش زندگی می‌کند.
جدا از مسائل رازآلودی که در پایان فیلم مشخص می‌شود که نویسنده با هزار زحمت به دنبال کشیدن رنگ تعلیق بر آن بوده است، فیلم بر پایه چارچوب فکری مشخصی حرکت نمی‌کند و تنها یک حادثه محرک مبنی بر ناپدید شدن حمید به عنوان حادثه محرک اثر وجود دارد. اما تعلیق رخ‌داده برگی دیگر از تلاش‌های تولیدکنندگان این رسوایی در جهت ضربه زدن به اصالت خانواده‌های مذهبی است؛ وقتی مشخص می‌شود حاج احمد معتمد محل پیش‌تر از اینها ارتباطی با فرزانه داشته و حمید در واقع فرزند او است که حال دلباخته یکی از دخترهایش با نام «نصیبه» شده است! در این اوضاع نابسامان شاهد انواع اتفاقات خلاف منزلت خانواده‌ها خواهیم بود و قصه‌ای که بیهوده کش‌دار می‌شود. مساله دیگر نامگذاری اعضای این خانواده بوده که در عین مذهبی بودن کاملا در مغایرت نگاهی اینچنینی به سر می‌برند، چنانکه یکی از دخترهای لاابالی حاج مهدی به نام حدیثه با مردی بسیار بزرگ‌تر از خود ارتباطاتی پنهانی دارد و از این دست مثال‌ها در اثر ساخته شده به نویسندگی و کارگردانی هاتف علیمردانی و با تهیه‌کنندگی منصور لشگری‌قوچانی که به تازگی از گمنامی تبدیل به تهیه‌کننده‌ای پرکار شده است، بسیار وجود دارد.
برای نمونه باید به سکانسی اشاره کرد که «حدیثه» بعد از دیدار پنهانی با مرد غریبه وقتی به خانه می‌آید، مادر را روی تخت به حالت دراز کشیده می‌بیند که خود را کفن‌پیچ کرده و در حال گوش دادن به قرآن است و در ادامه با وجود اطلاع پدر خانواده از ارتباط دخترش با مردی غریبه و در حالی که او را در حال پیاده شدن از ماشین مرد می‌بیند و با وجود اعتراف دختر، در رویه جدید در پیش گرفته و در جهت خواست نویسنده فیلم در حالی که دچار پشیمانی از نوع نگاه سابقش شده است، تنها با نصیحتی آرام از جریان رخ‌داده گذر می‌کند!
مساله مهم دیگر که متاسفانه به دلیل ضعف نگرش و عدم وجود آگاهی و دانش نزد برخی مخاطبان و حتی رسانه‌های دغدغه‌مند و منتقدان خود را به رخ می‌کشد، عنوان‌سازی و اتصال هرگونه نمادهای ظاهرپسندانه به مساله دین‌دار بودن یک فیلم است، چنانکه اگر تمام دقایق فیلمی را شاهد انواع روابط بی‌اخلاقی و مراودات پنهانی میان کاراکترهای فیلم و انواع نشانه‌های ضداخلاقی در دیالوگ‌ها و رفتارهای ارائه‌شده از سوی کاراکترها باشیم، تنها با یک نشانه ساده و اظهار پشیمانی بی‌مقدمه کاراکتری ناگهان رخسارها شکفته می‌شود که عجب فیلم دغدمه‌مند با پایان عبرت‌آمیزی بوده است! و نمی‌دانند که سکانس پایانی فیلم مساله‌ای گسسته از کلیت ساختار اثر نبوده و اگر هم قرار است رخدادی مبنی بر ندامت کاراکتری رخ دهد نه با نشانه‌های گل درشت و خلق‌الساعه در پایان فیلم بلکه باید طی روند فیلم به‌تدریج و طی فیلمنامه‌ای هدفمند خود را نمایان کند و این نوع پرداخت‌های فریبنده از سوی برخی سازندگان در واقع دور زدن ممیزی و فریب افراد سطحی بین فیلم‌هاست و در واقع آن سازندگان طی دقایق بسیاری از فیلم آنچه را می‌خواستند با انواع رفتارهای بی‌اخلاقی کاراکترها و انحرافات رخ داده از سوی آنها برای مخاطبان بازتولید کرده‌اند!


Page Generated in 0/0052 sec