جعفر عظیمزاده: هنری کیسینجر، وزیر اسبق خارجه ایالات متحده آمریکا در سال 2014 در مصاحبه با رادیو ملی آمریکا1 با تحلیل معادلات سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه؛ از ایران بهعنوان بازیگر برهم زننده توازن قوای منطقه یاد کرد و تاکید داشت روند تحولات کنونی منطقه، یک فرصت تاریخی برای ایران فراهم کرده است تا مرزهای ژئوپلیتیک و ژئوکالچر امپراتوری ایرانی را ترسیم کند. از این رو ایالات متحده و سایر کشورهای منطقه اگر دچار اشتباه محاسباتی شوند؛ باید ایران را بهعنوان قدرت هژمون منطقه و یک واقعیت دائمی استراتژیک بپذیرند.
به اعتقاد کیسینجر، طراحی و عملیاتی کردن استراتژی «مهار ایران» سختتر از مبارزه با تروریسمی از نوع «داعش» است. برآیند اظهارات کیسینجر این بود که کشورهای منطقه و به ویژه عربستان باید کنترل و مهار ایران را در دستورکار سیاست امنیتی خود قرار دهند.
اگر این اظهارات را در کنار مواضع ضدایرانی مقامات سیاسی و امنیتی عربستان قرار دهیم، به یک سازواری راهبردی بین سیاست خاورمیانهای آمریکا و متحدانش در منطقه نظیر عربستان در قالب استراتژی «کنترل و مهار ایران» از طریق تاکتیک «ایرانهراسی» میرسیم. از این رو آمریکا و عربستان تلاش مىکنند با «برساختن»2 ایران به دشمن و تهدید بزرگ منطقه، توجیهى براى افزایش توانمندىهاى نظامى و مداخلات خود در کشورهای منطقه بهدست آورند. بررسی محیط امنیتی منطقه، گویای این واقعیت است که کشور عربستان همواره سیاستهاى خود را در چارچوب راهبردها و سیاستهاى ایالات متحده در منطقه خاورمیانه تنظیم کرده و مىکند.
عربستانسعودی همواره جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان کانون چالشهای امنیتی خود در منطقه و اصلیترین رقیب خود تعریف کرده است و با در نظرگرفتن عوامل ثابت و متحول تاثیرگذار بر روابط 2 کشور، در برهههای زمانی مختلف، سیاستهای متنوعی را در قبال ایران اتخاذ کرده که غالباً خصومتآمیز بوده است.
از طرف دیگر هویت متضاد دو دولت- اسلام شیعی ایران در برابر وهابیت آلسعود- به رقابت ایدئولوژیک 2 دولت بر سر تعیین معادلات سیاسی و امنیتی منطقه نیز دامن زده است و این روند بویژه بعد از وقوع بیداری اسلامی در کشورهای جهان عرب از جمله تونس، مصر، لیبی و بحرین، معادلات موازنه قوای منطقهای را بیش از گذشته دچار ابهام و شکنندگی کرده است بویژه آنکه مداخله مستقیم عربستان در بحرین، حمایت همهجانبه مالی، سیاسی و تسلیحاتی از گروههای تروریستی همچون داعش در سوریه و عراق و تهاجم نظامی به یمن جهت محدودسازی قدرت شیعیان انصارالله در این کشور، فصل نوینی از رقابتهای تنشآمیز چندلایه و هویتی را با ایران در زمینه تعیین سرنوشت سیاسی یمن، عراق، بحرین و سوریه رقم زده است.
به همین دلیل است که سعودیها نقشآفرینی ایران در مسائل منطقهای را بهعنوان مداخله جمهوری اسلامی ایران در حوزه عربی مطرح کرده و آن را در جهت کاهش نفوذ و نقش منطقهای خود ارزیابی میکنند و در راستای موازنهسازی در برابر ایران، سیاست گسترش نفوذ خود را به صورت متقابل در 4 کانون عمده عراق، لبنان، یمن و سوریه سازماندهی کردهاند. دقیقاً سرسختی آلسعود در حمله به مردم بیدفاع یمن و سرکوب شیعیان بحرین را از این منظر میتوان تحلیل کرد. لذا آلسعود افزایش منزلت استراتژیک ایران در منطقه و تقویت جبهه مقاومت با محوریت حزبالله لبنان را به منزله پایان نقش «برادر بزرگتر» عربستان برای جهان عرب تحلیل میکند و معتقد است توسعه توانمندیهای هستهای و گسترش قدرت نرم ایران در منطقه و افزایش قدرت محور مقاومت شیعی، ایران را به بازیگر هژمون منطقه تبدیل کرده است. از این رو سران سعودی درباره ظرفیتها و توانمندیهای نظامی و سیاسی بالقوه و بالفعل ایران، بدترین سناریوی ممکن را طراحی و با جهل و نادانی مفرط، وضعیت منطقه را در موضوعات مختلف بغرنج کردهاند و در مواجهه با ایران اصل «حالا یا هیچوقت» را در دستورکار خود قرار دادهاند. به اعتقاد دولتمردانی همچون عادل الجبیر و محمد بنسلمان، اگر عربستان الان در مقابل ایران ابراز وجود نکند منطقه را دودستی تقدیم ایران کرده است. با این تفاسیر در میان کشورهای منطقه، عربستانسعودی بیشترین خطر را از ارتقای منزلت ایران در منطقه احساس کرده و دائماً با مواضع ضدایرانی خود سعی میکند گفتمان «ایرانهراسی» را در پارادایم امنیتی و سیاسی منطقه استمرار بخشد.
عربستان این احساس خطر خود را همواره با خریدهای تسلیحاتی میلیاردی خود نشان داده است. آنچه مسلم است اینکه امروز پادشاهی سعودی به وضعیت اسفناکی دچار شده که در مقابل خود چارهای جز تشدید دشمنی
بزرگنمایی تهدید ایران و هجمه همهجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان اصلیترین رقیب منطقهای و به تعبیری حتی اصلیترین دشمن خود نمیبیند.
سعودیها از یک سو در محیط داخلی خود گرفتار مشکلات عدیدهای چون افزایش نارضایتی شیعیان، تبعیض و شکافهای اجتماعی، فقدان آزادیهای سیاسی و اجتماعی، تشدید تعارضهای داخلی در هیات حاکمه و جامعه عربستان و... هستند، از سوی دیگر در محیط خارجی نیز شاهد شکستهای متوالی در پروندههای امنیتی منطقه از جمله یمن، سوریه و عراق هستند لذا در مواجهه با جهش استراتژیک ایران در منطقه چارهای جز تشدید فعالیتهای ضدشیعی و ضدایرانی، پرخاشگری و یاوهگویی ندارند. همچنانکه با «به شهادت رساندن آیتالله نمر» نشان دادند قوه عقلانیت از حلقه سیاستگذاری آلسعود رخت بربسته و سعی دارند با انجام رفتارهای احساسی و پرخاشگرانه به نوعی از مشکلات پیش روی خود فرافکنی کنند.
نکتهای که بیان آن در این ارتباط ضروری است، عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم در مواجهه با سیاستهای احساسی و ستیزهجویانه آلسعود است. با توجه به عریان شدن تهدیدات همهجانبه عربستان علیه ایران، انتظار میرود نهاد وزارت خارجه با اتخاذ روحیه انقلابی و به تعبیر رهبر حکیم انقلاب با تلفیق منطقی آرمان و راهبرد؛ از هرگونه سیاست انفعالی در برابر عربستان خودداری کند.
اگر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نسبت به فاجعه منا و تعرض به 2 نوجوان ایرانی در فرودگاه جده و سایر اقدامات مقامات سعودی علیه ایران، ابتکار عمل به خرج میداد، با پیشدستی در قطع رابطه سیاسی با این کشور، میتوانست از خدشهدار شدن حیثیت کشورمان جلوگیری کند. البته با تمام اقدامات خصومتآمیز سعودیها علیه ایران، رئیس دستگاه دیپلماسی ما، همتای عربستانی خود را همچنان برادر و دوست خوب(!) خود میداند.
............................................................................................
پینوشت
1- NPR
2- Construct