میکائیل دیانی: انتخابات ریاستجمهوری سال 92 نقطه عطفی در تغییرات سیاسی ایران بوده است و از این منظر میتوان تاریخ سیاسی ایران را به پیش از 24خرداد 92 و پس از آن تقسیم کرد. یکی از مهمترین تغییرات سیاسی در 24 خرداد 92 الصاق اصلاحطلبان به عنوان پیروان هاشمی بود که در نتیجه آن، ظهور و بروز نومحافظهکاری را به همراه آورد.
در روند انتخابات سال 92 از ابتدا اصلاحطلبان گزینه مجزا داشتند و تمایلی به ائتلاف با روحانی بین آنها وجود نداشت اما پیوند لیدر جریان اصلاحطلبی با هاشمی، بدنه را نیز مجبور به این پیوند کرد و به نوعی پایگاه اجتماعی و رأی اصلاحطلبی در خدمت جریان نومحافظهکار هاشمی قرار گرفت.
نومحافظهکاری تنها یک دغدغه دارد و همه رفتارهایش معطوف به یک مساله است و آن «ماندن در قدرت» است، آن هم از مسیر عقل ابزاری. این جریان تکنوکرات هیچ دغدغه فرافنی و فراتکنیکی را اعم از دین و اخلاق در مناسبات تصمیمگیری خود به رسمیت نمیشناسد. «وبر» کنشهای انسانی را به 4 دسته کنشهای معطوف به سنت، کنشهای مربوط به عاطفه، کنشهای معطوف به هدف و کنشهای معطوف به ارزش تقسیم میکند و با تاکید روی «کنش معطوف به هدف» بهعنوان یک کنش عقلانی، عقل ابزاری را تجلی صورت بخشیدن به چنین کنشی میداند.
«کار عقل ابزاری در کنش معطوف به هدف ایجاد تناسب بین ابزارها و اهداف است بنابراین درباره خود اهداف به لحاظ ارزشی و اخلاقی داوری ندارد و اساسا برایش موضوعیت ندارد و فقط تحقق هدف مهم است. همچنین درباره وسایل نیز ملاحظات فنی و تکنیکی اساس است و هیچ ملاحظه فرافنی در آن مطرح نیست».
پیوند اصلاحطلبان با هاشمی، روحانی و دولت یازدهم البته در تحلیل برخی اصلاحطلبان فرصتی بود برای بازسازی درونی اصلاحات و آنها از رحم اجارهای بودن روحانی گفتند اما این تحلیل دیر یا زود رنگ خود را از دست داد و اصلاحات را به قسمتی از بدنه نومحافظهکاری تبدیل کرد که میتواند زیست سیاسی داشته باشد اما از این درگاه هیچگاه نمیتواند به سطح کلان و رأس تصمیمگیر سیاسی و بازیگر اصلی مبدل شود و از طرف دیگر مجبور به انتخابهایی است که به هیچوجه علاقهای به آنها ندارد. اواسط دی ماه بخشی از جریان اصلاحات با بیان اینکه لیست مجزا به سرلیستی عارف خواهد داد تلاش داشت خود را از زیر پرچم این نومحافظهکاری خارج کند اما ورود افرادی چون کرباسچی، حسین مرعشی، عطریانفر و دیگران به صحنه نه تنها جدایی اصلاحطلبان را منتفی کرد، بلکه ضلع سوم ائتلاف را-علاوه بر اصلاحات و دولت- رهروان و طرفداران لاریجانی خواندند و اعلام کردند این مصوبه آنهاست که به اشتراک با لاریجانی بپردازند. از این رهگذر در نهایت لیست انتخاباتی اصلاحطلبان مشتمل بر کمتر از 10 اصلاحطلب بود و مابقی آن را نیروهای طرفدار دولت- کارگزاران و اعتدال و توسعه- و برخی وابستگان لاریجانی پر کردند و بدنه اصلاحطلبی را مجبور کردند بهرغم میل باطنی به این لیست رأی دهد. این یک امر پذیرفته شده است که «در سازوکار ائتلاف، خروجی ائتلاف برای هیچیک از اعضای آن، «حداکثر مطلق» نیست، بلکه «حداکثر ممکن» است» اما این تنازل در نتیجه حدی دارد. اصلاحطلبان مجبورند همه خطوط و حدود خود را زیر پا بگذارند. از سوی دیگر لیست آنها در خبرگان رهبری شامل افرادی چون حضرات آیات موحدی کرمانی، امامی کاشانی و 3 وزیر اطلاعات اسبق و حاضر است. رای دادن به لیست کامل (16+30) برای اصلاحطلبان باعث شده از ترانه علیدوستی تا باران کوثری، از مهناز افشار تا نیوشا ضیغمی پای کار لیستی بیایند که در آن مجبورند به کاظم جلالی رأی بدهند که مطالبهاش در برابر فتنه «اعدام سران فتنه بوده است». آنها که دغدغهشان مقابله با گشت ارشاد است و درباره نوع پوشش واقعا مساله دارند مجبورند از علی مطهری حمایت کنند و به او رأی دهند، در حالی که علی مطهری بیشترین و بزرگترین مشکل فکری ـ فرهنگیاش بدحجابی است و حامی اصلی وجود گشت ارشاد. یعنی نهتنها از اصول خود عدول کردند بلکه حاضر شدند به متضاد خود نیز رأی بدهند و برایش تبلیغ هم کنند! این مسیر در حالی بود که محمدرضا عارف در دیداری حضوری با رئیس دولت اصلاحات، از وی بهدلیل حمایتش از حامیان علی لاریجانی بشدت انتقاد کرده بود و محمدرضا تاجیک، مشاور ویژه رئیس دولت اصلاحات نیز از جمله منتقدان جدی حضور افراد با سابقه اصولگرایی در لیست 30نفره اصلاحطلبان بود و این مسیر را تنها منتج به حذف و هضم اصلاحطلبی میدانست. با اتفاقات افتاده میتوان مساله را امروز اینگونه برداشت کرد که اساسا دیگر نمیشود هویت مجزایی برای اصلاحطلبان قائل شد و از این پس آنچه در بیان و تحلیلها میتواند دقیقتر باشد، جریان نومحافظهکاری است که شامل ائتلاف کارگزارانیها، اصلاحطلبان و دیگر کسانی است که کنشهایشان معطوف به رسیدن به قدرت است و تلاششان بعد از 24 خرداد 92 ماندن در وضع موجود و حفظ آن است.