printlogo


کد خبر: 154800تاریخ: 1394/12/16 00:00
خیابان‌های آرام

محمدرضا کردلو: در دستورات «جین‌شارپ»، در میان همه برنامه‌هایی که وی برای یک انقلاب مخملی ارائه می‌دهد، یک ایده و پیشنهاد وجود دارد. آن ایده و پیشنهاد این است که مخالفان در صورت دسترسی به هواپیما یا سایر وسایط پروازی در آسمان با دود نمادهای مخالفت را طوری ترسیم کنند که در ایجاد هیجان برای بیشتر به خیابان کشاندن مردم، تاثیرگذار باشد. خوب که به رفتارهای سال 88 معترضان به نتایج انتخابات و مدعیان تقلب نگاه می‌کنم، می‌بینم از میان همه دستورالعمل‌های جین‌شارپ، فقط همین یک قلم را عملی نکردند! حالا در این فضا کسی می‌تواند انتظار داشته باشد «مغلوب رای مردم» به کاندیدای پیروز تبریک بگوید؟
***
در یکی از ستادهای آنطرف، کمی قبل‌تر از آغاز شنبه انتخابات، هنوز هیچ صندوقی برای شمارش باز نشده است که یکی از دوستان نزدیکم، پیامک می‌زند که:«bye...bye». منظورش این بود که «برده‌اند انتخابات را». پاسخش را ندادم. پیش خودم می‌گفتم شبیه همه آن پیامک‌های قبلی است، لابد خودش هم می‌داند که هنوز هیچ صندوقی برای شمارش باز نشده است! اما او نمی‌دانست. خدای من! واقعا او نمی‌دانست. این را از پیامک بعدی‌اش متوجه شدم. وقتی تعداد آرای هر کاندیدا را هم پیامک کرده بود و ادعا کرده بود کاندیدای آنها با چند میلیون رأی- که حالا دقیقش را به یاد نمی‌آورم - اول شده است. شوخی شوخی داشت جدی می‌شد. اما نه، شوخی نبود. کاندیدای آنها ساعت 10 شامگاه جمعه در حالی که در بسیاری از شعبه‌ها هنوز انتخابات در حال برگزاری است، ادعا می‌کند: «برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم».  مطمئن نیستم که آیا همه چیز از همینجا شروع شد یا قبل‌ترش که نامه بدون سلام و والسلام به رهبری نوشتند یا قبل‌تر از آن که در عین حضور شورای نگهبان و این همه نهاد قانونی «کمیته صیانت از آرا» تشکیل دادند؟!  یا نه، شاید همه چیز از همان سال 84 که نه اصلاح‌طلبان و نه هاشمی‌رفسنجانی رای نیاوردند و به صندوق آرا حمله کردند، شروع شد. یا قبل‌ترش که هرجا شکست خوردند، معترض رای مردم شدند! اما شروع شد، غائله شروع شد. به آنها گفته شد این آتشی را که افروختید نخواهید توانست مدیریتش کنید.
به آنها گفته شد آخر تقلب با اختلاف 11میلیون رای چگونه ممکن است؟ به آنها گفته شد از در برادری وارد شوید، بنا را بر دوستی بگذارید. به آنها خطاب شد هرجا می‌بینید شعارهایی خلاف امام و انقلاب سر داده می‌شود، اعلام برائت کنید و قس علیهذا که به آنها گفته شد و کو گوش شنوا؟! نشنیدند و نشنید.
نشنید که در 26 تیر، خطاب به آشوبگران و آنها که شیشه اتوبوس‌ها و بانک‌ها را خرد می‌کردند و پایگاه بسیج و مسجد را به آتش می‌کشیدند، از منبر نماز جمعه گفت: من که از شما بهتر می‌گویم!
نشنیدند که بیانیه پشت بیانیه، سلامت یک انتخابات 40 میلیونی را زیر سوال بردند و یکی‌یکی دستورات جین‌شارپ را اجرا کردند تا مگر ایده و ادعای دروغ تقلب 11میلیونی را پیش ببرند. پدرخوانده نیز که خود را برای بار چندم مغلوب رای مردم می‌دید، مقابل رای آنها ایستاد. در چنین فضایی کسی به طور طبیعی نمی‌توانست انتظار داشته باشد کاندیدا که چه عرض کنم، کاندیداهای مغلوب به طرف پیروز تبریک بگویند؟! به خیر امید نبود، شر رساندند!
امکان وقوع و احتمالش هم ضعیف به نظر می‌رسید. کسانی که پیش‌تر در سال 84 و پس از شکست، صندوق رای و مردم را مورد حمله  قرار داده بودند، بازهم شکست را نپذیرفتند. سال 84 هاشمی‌رفسنجانی پس از شکست در مرحله دوم انتخابات با ادعای تقلب گفته بود شکایتش را به دنیای دیگر می‌برد و آن دیگری که با وعده 50 هزار تومان به هر ایرانی هم نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، ادعا کرده بود «خوابیدم و بیدار شدم، دیدم رأیم فروریخته است، پس تقلب شده است!»
سال 88 و در حالی که همسر عالیجناب می‌گوید: «اگر فلانی رای نیاورد مردم بریزند تو خیابونا»، به این حرف‌های شاعرانه شبیه «خوابیدم و بیدار شدم»، ادعاهای تازه‌تری اضافه می‌شود: «فلانی داماد لرستان بوده و فرزند آذربایجان! چطور به او رای نداده‌اند و به دیگری رای داده‌اند؟» و از اینجور حرف‌ها. البته که بعدتر همگی در محافل تصدیق می‌کنند که تقلبی در کار نبوده است و دروغ گفته‌اند. دروغ گفته‌اند و خیابان‌ها را ناآرام کرده‌اند! دروغ گفته‌اند و باقی معاصی تا بی‌حرمتی به ساحت اباعبدالله(ع) را نیز به واسطه همین دروغ مرتکب شده‌اند!
حالا وقتی نزدیک به 3 سال از رئیس‌جمهور شدن 7/50 درصدی حسن روحانی می‌گذرد و نظام مظلوم ثابت می‌کند در 7/0 درصد رای هم امانت نگه می‌دارد چه رسد به 11 میلیون رای، حالا که بعد از 22 خرداد 88، پنجمین انتخابات هم به سلامت برگزار شده است، در حالی که خون از بینی کسی نریخته، باید ستود رفتار بازندگان را در حالی که می‌توانند به همان منطق داماد لرستان و فرزند آذربایجان، با همان منطق «خوابیدم و بیدار شدم» بارها و بارها خود را پیروز اعلام کنند، شرافت به خرج می‌دهند، شکست را می‌پذیرند، از مردم تشکر می‌کنند، به کاندیداهای پیروز تبریک می‌گویند، در «خیابان‌های آرام» راه می‌روند و تسلیم قانون می‌شوند. حالا وقتی که نزدیک به 7سال از آن انتخابات می‌گذرد، وقتی دوستم را که 7 سال پیش در ستاد آنطرف برایم «bye...bye» فرستاده بود، در خیابان می‌بینم، از اینکه خیابان‌ها آرامند، ذوق می‌کند. خودش می‌گوید:« کاندیدای ما «نجابت» نداشت، آبروی ما را هم برد!»


Page Generated in 0/0086 sec