printlogo


کد خبر: 155192تاریخ: 1394/12/25 00:00
نقدی به فیلم «من سالوادور نیستم» ساخته منوچهر هادی
لوکیشن ابتذال در سواحل برزیل

سیدحمید رضوی: چند روزی است که در اکران بی‌برنامه سینمای ایران فیلمی زودتر از موعد اکران آثار دیگر نوروزی به پرده سینماها آمده که تنها مساله قابل عنوان در این فیلم ابتذالی است که در بدنه آن رسوخ کرده است و منوچهر هادی با استفاده از جاذبه لوکیشنی در سواحل برزیل و وجود بازیگری زن و دور زدن محدودیت‌های حجاب در داخل ایران با هر زوری سعی داشته در اکران مانند همتایان خود رکورد بزند که متاسفانه با جاذبه‌های صوری تا به حال در این راه ناهموار به آرزویش رسیده است. فیلمی که در فرصت بسیاری که برای اکران پیدا کرده و حدود 20 روز پیش از اکران دیگر آثار نوروزی بوده است، اکثر سانس‌های سینمای این روزها را اشغال کرده است و در همان فریبندگی تولید در مرحله اکران هم با نصب بنرهایی از کاراکتر دختر برزیلی با نام آنجل در سطح شهر سعی کرده در مسیری دغل‌بازانه مشتری جذب کند! این در حالی است که خود فیلم هیچ چیزی برای گفتن ندارد و حتی توان خنداندن مخاطب را نداشته و تنها متوسل به بازیگری پولساز چون عطاران شده است.  در واقع «من سالوادور نیستم» یک فیلمفارسی تمام‌عیار با تمام کلیشه‌های رایج در این نوع سینماست که در مسیر سینمای غیراخلاقی و شعاری حرکت می‌کند و در نهایت هم در رویه اینگونه آثار و برای فریب عده‌ای کوته‌فکر می‌خواهد ته مساله را جمع کرده و پیامی هم صادر کند! اما منوچهر هادی و «سالوادور» ش چنان در ورطه گمراهی رفته که این حرف‌ها همچون فریبی برای مخاطبی آگاه تعریف می‌شود. کارگردانی که به واسطه فرمول‌های جواب پس داده سعی در پنهان کردن حفره‌های فیلمنامه و اجرای ضعیف خود دارد و متاسفانه ادامه ارائه چنین فیلم‌هایی و توفیق در گیشه و عدم توجه رسانه‌های منتقد به اکران این فیلم، منجر به رشد تفکری پوسیده و تهوع‌آور به نام فیلمفارسی در سینمای ایران می‌شود که با توجه به فروش خوب این فیلم در روزهای گذشته این مجال را به دیگران نیز می‌دهد تا پا در این عرصه گذاشته و هر روز از سینمای پاک دورتر شوند و به باتلاق فیلمفارسی فرو روند. «من سالوادور نیستم» به طرز عجیبی بد و بغرنج است. فیلمی که هیچ فیلمنامه‌ای ندارد و شاید اگر عطاران در آن حضور نداشت، دلیلی برای تولید و فروش نداشت! کاری بسیار مغشوش و سخیف که حتی تحمل مضمون آن هم حوصله آدم را سر می‌برد چه برسد به قصه و پایان‌بندی سرهم‌بندی  شده ضعیف آن. همچنین شخصیت‌سازی در این فیلم مفهومی ندارد و اصولا نوشتن و ساخت اینگونه آثار مبتذل و سطحی کاری ندارد، چرا که هدفی کاملا مشخص به نام جذب سرمایه دلیل شروع و ساخت چنین فیلم‌هایی است. در ادامه نگارشی ضعیف، کارگردانی بچگانه منوچهر هادی همه چیز را تکمیل می‌کند تا ما شاهد اثری زجرآور در سینما باشیم. ثمره یک سفر دورهمی و تفریحی عوامل فیلم قرار است برای تماشاگر چه چیزی جز ابتذال به همراه داشته باشد؟!  «من سالوادور نیستم»، اصلا فیلم نیست و داستانی تکراری و از مد افتاده دارد که پشتوانه بسیاری از ساخته‌های فیلمفارسی در تاریخ سینما بوده است البته این بار با کارگردانی ضعیف منوچهر هادی که تنها به گیشه فکر می‌کند و از ابتدا با شوخی‌های از پیش حدس زده شده و بدون نبوغ و خلاقیت رضا عطاران فیلم را پیش می‌برد. نشانه‌های مشخص سینمای فیلمفارسی اعم از قصه‌های سرقت‌شده از فیلم‌های خارجی، روابط و شخصیت‌پردازی‌های عاریه‌ای و غیر قابل باور، بازی‌های اغراق‌شده و ساختار ضعیف و سرهم‌بندی شده، آواز و رقص و... دقایق زیادی از زمان فیلم را به خود اختصاص می‌دهد و این ثمره امروز سینمای ایران است که فیلمسازی به خود اجازه می‌دهد در کشوری اسلامی با انواع جاذبه‌های غربی سینمای ما را اشغال کند و هیچ مسؤولی هم در مقابل این ابتذال نهفته در اثر نمی‌ایستد! و برخی‌ها دلخوش چند شعار آبکی آن هستند! «من سالوادور نیستم» حتی در الگوبرداری از کلیشه‌های کهنه و نخ‌نماشده نیز نمره قبولی نمی‌گیرد. در داستان‌های اینچنینی فردی که اشتباه گرفته می‌شود معمولا کاراکتری دست و پا چلفتی است که فیلمنامه‌نویس اساس کارش را در خلق تضاد میان شخصیت او و موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیرد، شکل می‌دهد اما در اینجا در کمال تعجب با فردی مذهبی و فهمیده طرفیم که حضورش نه تنها منجر به خلق هیچ موقعیت کمدی نمی‌شود که بالعکس بی‌حوصلگی تماشاگر را در تماشای ادامه فیلم تشدید می‌کند.  ابتدایی‌ترین ایده‌ای که به ذهن فیلمساز در یک داستان اینچنینی رسیده است، همان شوخی‌های جنسی است که در «من سالوادور نیستم» به‌خاطر مذهبی بودن کاراکتر ناصر دوز این شوخی‌ها بیشتر می‌شود تا ابتذال موجود در فیلم تکمیل شود؛ ابتذال در فرم، محتوا و اجرا. منوچهر هادی در فیلمی بلاتکلیف و منفعل مثل «من سالوادور نیستم» به همراه بازی‌های ضعیف بازیگران و تصنعی بودن داستان هیچ حرفی برای گفتن ندارد و این تنها اعتبار عطاران است که فیلم می‌فروشد و تماشاگر را به دیدن فیلم ترغیب می‌کند که البته باید همین جا عنوان کنیم تماشای فیلم حتی برای طرفداران این بازیگر هم همراه با سرخوردگی خواهد بود و تماشایش به آنها هم توصیه نمی‌شود.  در واقع جذابیت، شرط تحقق یک فیلم سینمایی است و فیلمی که قادر نباشد بیننده‌اش را به تماشا وا دارد، از ابتدا خانه بر باد بنیان نهاده است. بدیهی است وقتی تماشاگر سینما انگیزه‌ای عقلی یا احساسی برای حضوری نسبتا طولانی در یک سالن تاریک را در خود نیابد و به این نتیجه برسد که سازنده فیلم توجهی به بیان درست سینمایی و استفاده از یک لحن منطقی برای بر قراری ارتباط با او را نداشته باشد، سالن سینما را ترک می‌کند.  وقتی از سالن سینما خارج می‌شوی نکته‌ای که بسیار چشمگیر است نارضایتی تماشاگران و از طرف دیگر فروش بسیار خوب برای چنین فیلم ضعیفی است که تنها مساله موجود در آن شدت ابتذال و ایجاد عوامل محرکه برای جذب فریبنده مخاطب است.
 


Page Generated in 0/0080 sec