printlogo


کد خبر: 155874تاریخ: 1395/1/23 00:00
به بهانه درگیری‌های همیشگی وزارت ورزش و کی‌روش
وقتی با فیلبانان دوستی می‌کنی

 مهدی طاهرخانی: بدون تردید بزرگ‌ترین حسرت کاری دبیرکل فدراسیون فوتبال به نخستین جلسه‌اش با کارلوس کی‌روش مربوط می‌شود، روزی که علیرضا اسدی بدون هیچ شناختی از مرد پرتغالی رو در روی او در طبقه سوم فدراسیون نشست و تصور کرد اگر همین ابتدای راه گربه را دم حجله بکشد و حرف آخر را اول به این پرتغالی بزند تا آخر کار سوار است و کی‌روش حساب کار دستش می‌آید. از این رو قبل از آغاز نشست، دستور داد تا کارنامه برانکو را در تیم‌ملی برای او بیاورند و متقابلا آن را کنار کارنامه کی‌روش گذاشت تا با سند و مدرک به این پرتغالی گرانقیمت بگوید ما با یک دهم رقم تو با برانکو این نتایج را کسب کردیم. اسدی آمده بود تا عینا به کی‌روش بگوید موضع وزارت ورزش نسبت به او چیست. اما او اشتباه کرد؛ بزرگ‌ترین اشتباهی که می‌توانست هر تازه واردی انجام دهد. محبوبیت کی‌روش، تفاوت او با همه مربیان داخلی و حتی خارجی شاغل در فوتبال ما و کلا شخصیت جنگنده و خستگی‌ناپذیر این پرتغالی موجب شد دبیرکل فدراسیون بازی را شروع نکرده ببازد. اسدی که می‌توانست با سیاست دیگری با پنبه سر ببرد بدترین کار ممکن را کرد و کی‌روش بیشترین سود را از این اشتباه برد. یک‌سال از آن روزها می‌گذرد و وزارت ورزش و جوانان با وجود عدم رضایت «مجبور و موظف» به حفظ کی‌روش شد اما هرگز امکاناتی که قولش را داده بودند به هر دلیلی مهیا نشد تا کی‌روش برای بار چندم دم از استعفا بزند. اگر 2 ساعت قبل از مصاحبه تند کی‌روش در روز سه‌شنبه با خبرنگاران و همچنین درج مطلبی خاص در صفحه فیسبوکش و متعاقب آن یک مصاحبه داغ در کانال تلگرام تیم‌ملی او از  همه طرفدارانش نظرسنجی می‌کرد که آیا لازم به اتخاذ چنین موضع تندی هست یا نه قطعا درصد بسیار بالایی با او مخالفت می‌کردند. حداقل 80درصد. علیرضا اسدی یک بار یک اشتباه بسیار بزرگ کرد و هنوز تاوانش را می‌دهد اما کی‌روش در وضعیتی که بازی کاملا به سود او به جلو پیش می‌رود در حال تکرار اشتباه اسدی است. اینک دبیرکل فدراسیون فوتبال در موضع فرد حمله شونده قرار گرفته و به نوعی با سکوتش برابر حملات کی‌روش کم‌کم آرای افکار عمومی را به نفع خودش باز می‌گرداند. همان‌هایی که همیشه دل‌شان برای مظلوم داستان سوخته و به نوعی با او همدردی می‌کنند فارغ از اینکه این مظلوم آیا جرمی هم مرتکب شده است یا نه. اما چطور فرد زیرک و دنیا دیده‌ای مثل کارلوس کی‌روش دچار این اشتباه می‌شود؟ چرا او باید این همه دم از استعفا بزند و دست آخر وقتی می‌خواهد به صورت حقیقی هم برود کسی او را باور نمی‌کند. 2 سناریو بیشتر وجود ندارد. نخست اینکه کی‌روش به‌خاطر بیماری و توصیه پزشکان مبنی بر دور بودن از محیط استرس‌زا این بار از ته دل خواستار قطع همکاری با تیم‌ملی فوتبال ایران است و می‌خواهد با پافشاری روی این موضوع که فدراسیون و وزارت ورزش حداقل امکانات را در اختیارش قرار ندادند، سرانجام این همکاری 5 ساله را خاتمه دهد و از سوی دیگر موضوع را طوری مدیریت کند که مجبور به پرداخت غرامت نباشد. وقتی او طی 3 ساعت در یک روز 3 حمله گازانبری و رعدآسا را علیه اسدی و وزارت ورزش انجام می‌دهد یعنی قطعا هدف خاصی را در سر می‌پروراند. اما سناریوی دوم؛ مرد پرتغالی هم از میزان محبوبیتش بین مردم آگاه است و هم می‌داند دولت به همین راحتی حاضر نمی‌شود  در فاصله یک سال تا انتخابات سال  96 یک بحران برای خودش بابت از دست دادن کی‌روش درست کند از این رو برخلاف سیاست‌های وزارت ورزش و جوانان که صریحا منتقد کی‌روش است، دست آخر یکی از آن بالا دستور حفظ سرمربی را می‌دهد و او همانند سال گذشته و گذشته‌تر‌ها می‌ماند. با این تفاوت که با جنجال‌سازی‌های اخیر موفق می‌شود شیر پول را  به صورت واقعی نه نمادین باز کند. شیری که در سال 94 به هر دلیلی بسته بود. یک‌سال زمان داشتیم تا یک بار برای همیشه زمین شماره یک کمپ‌های تیم‌ملی را آماده کنیم اما زمان را آنقدر هدر دادیم تا این آماده‌سازی به میانه‌های سال 95 برسد. کی‌روش می‌داند و مطمئن است در انتهای این بگیر و ببندها، آخر همه این مصاحبه‌ها و بیانیه‌ها اوست که برنده بازی است نه طبقه سوم فدراسیون از این رو با آسودگی خاطر با همان برگ‌های قدیمی بازی می‌کند و می‌خواهد به هر قیمتی که شده ضمانتی برای تامین خواسته‌هایش بگیرد، ضمانتی که مثل سال‌های قبل نباشد. در هر دو صورت او برنده است اما قطعا محبوبیتش نسبت به قبل ریزش قابل اعتنایی پیدا می‌کند. آنچه کی‌روش می‌خواهد و برای مطالبه‌اش این همه دم از رفتن و نماندن می‌زند، افزایش حقوق خودش، گرفتن ماشین مدل بالاتر، عوض کردن خانه و غذایش نیست. او برای تیم‌ملی فوتبال ایران و شاگردانش چیزهایی را می‌خواهد که در کشورهای توسعه یافته یا حداقل صاحب نام فوتبال از آن به عنوان حداقل‌ها یاد می‌شود. اینکه ما زمین مناسب تمرین نداریم چه دلیلی دارد جز عدم مدیریت؟ آیا مشکل ورزش ما پول است؟ اگر اینچنین است چرا سالانه مبلغی نزدیک به 500 میلیارد تومان در فوتبال‌مان گردش مالی وجود دارد؟ اگر بی‌پولیم چگونه یکی از گرانقیمت‌ترین مربیان ملی جهان را در اختیار داریم؟ قطعا مشکل پول نیست. در بهترین حالت می‌شود عدم مدیریت خطابش کرد یا با نگاه بدبینانه، چوب لای چرخ گذاشتن تیم‌ملی برای فراری دادن عنصر خارجی. اما این بار یک عنصر خارجی به تورمان خورده که با بقیه تفاوت اساسی دارد. بهای این تفاوت ارزان نیست و وضعیت غیرعادی این روزهای فوتبال ما دقیقا ریشه در غیرعادی بودن این عنصر دارد. مردی که نه شبیه برانکوست و نه هیچ شباهتی به هیچ یک از مربیان خارجی قبلی و احتمالا بعدی دارد. دفعه بعد یادمان باشد اگر سراغ یک گزینه درجه یک و گرانقیمت رفتیم آداب معاشرت با او را هم یاد بگیریم. هر چمن سبزی را که دیدیم به کسی که احیانا در منچستر و رئال روی چمن واقعی بازیکن تمرین داده، ندهیم و نگوییم بفرما این هم زمین چمن عالی! اگر نمی‌توانیم خودمان را تغییر دهیم دست‌کم سراغ مربیانی هم قیمت برانکو برویم که حاضرند برای تردد سوار پراید شوند،روی هر چمنی تیمشان را تمرین دهند و با هر نداری و فقر خود ساخته ما بسازند. کی‌روش بی‌عیب نیست و آنقدر زیرک است که با اولین لبخند ما همه دندان‌هایمان را شمرده است اما آنچه او امروز می‌خواهد حداقل‌های هر تیمی است که سودای جام جهانی دارد. دوستی با فیلبانان قطعا خانه‌ای می‌خواهد در شأن فیل، یا دوستی نکنیم یا آن را بنا کنیم.


Page Generated in 0/0071 sec