عبدالباری عطوان*: پادشاه عربستان که از پنجشنبه گذشته سفری به مصر و ترکیه داشت و مورد استقبال گرم مقامات این 2 کشور قرار گرفت و حتی با این سفر جزایر تیران و صنافیر را از چنگ مصر درآورد، تلاش میکند مصر را با خود همراه کرده و ائتلاف سنی را تشکیل دهد که 3 ضلع مثلث آن قاهره، آنکارا و ریاض باشند. ملک سلمان بعد از گذشت یک سال از بر تخت نشستنش نشان ملی ترکیه را دریافت کرد، قلاده نیل مصر را به گردن آویخت، مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه قاهره گرفت، 4 نشست را با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه و 3 نشست دیگر با عبدالفتاح سیسی، رئیسجمهور مصر برگزار کرد، 2 ائتلاف؛ یکی «عربی» و یکی «اسلامی» تأسیس کرد، رهبری بزرگترین رزمایش نظامی در تاریخ منطقه یعنی رزمایش رعد شمال را برعهده گرفت، مالکیت کشورش بر جزایر صنافیر و تیران مصر در ورودی خلیج العقبه را بازپس گرفت، جنگندههای «توفان قاطعیت» را برای ورود به جنگ بیپایان به یمن فرستاد و 4 جنگنده را برای جنگ علیه داعش در پایگاه اینجرلیک ترکیه مستقر کرد. شبیخون دیپلماسی عربستان ملک سلمان را به قاهره و از آنجا به آنکارا کشاند. در حالی که پسرش محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد عربستان و جانشین آینده پدرش نیز به امان و از آنجا به ابوظبی پرواز کرد و در این 2 پایتخت با استقبال 2 پادشاه مواجه شد. چه اتفاقی افتاده است؟ چرا با چنین شبیخونی مواجهیم؟ آیا این نشانه هول و وحشت است یا نشانه قدرت؟ از این تحرکات آن هم در چنین زمانی از سوی کشوری که جزو ملتهبترین کشورها در منطقه است، چه میتوان برداشت کرد؟ 2 تحول اصلی پشت این شبیخون عربستان وجود دارد؛ یکی تلاش برای تشکیل ائتلاف سنی در مقابله با خطر ایران است که این ائتلاف بر مثلث عربستان، ترکیه و مصر متمرکز است و دوم عقبنشینی تدریجی آمریکا از خاورمیانه هم از نظر سیاسی و هم نظامی و رها کردن همپیمان عربستانی خود که محور استراتژی واشنگتن و جنگهایش در منطقه در طول 8 دهه بوده است. پول همان بتونی است که به ترتیب پایههای این ائتلاف را میسازد و محکم میکند. تصمیمگیرنده سعودی پول زیادی به پای ائتلافهای خارجیاش میریزد و آماده است تمام مایملک حیاتی خود از جمله بخشی از شرکت آرامکو را بفروشد و ذخایر نفتی خود را اجاره بدهد یا بخشی از آن را برای حمایت مالی از رویکرد و استراتژی جدید و جنگهایش در آینده چوب حراج بزند. درست است که 2 ضلع این مثلث یعنی ترکیه و عربستان آمادهاند اما ضلع سوم یعنی مصر میماند که در حال حاضر از طریق میانجیگری عربستان برای نزدیک کردن قاهره و آنکارا آن هم در حال آماده شدن است. مساله به زمان بستگی دارد و مانع اصلی یعنی اخوانالمسلمین آنقدر بزرگ نیست که بزرگترین بلندپروازی منطقهای را ناکام بگذارد. بعید نیست که در آینده نزدیک شاهد راهکارهایی برای این مساله نیز باشیم. مصر پس از جزایر صنافیر و تیران به یک جزیره سوم برای عربستان تبدیل شده است و تصمیمگیری درباره آن بیش از اینکه در قاهره باشد در ریاض است مگر اینکه حادثه غافلگیرکنندهای اتفاق بیفتد یا معجزهای رخ دهد که تمام روند کنونی را از بین ببرد اما اسرائیل در تمام تحرکات عربستان و جنگهای کنونی و آینده این کشور هدف نیست و تنها خداوند از نهانها باخبر است. هدف بیتردید ایران و شیعیان هستند، برای همین جای تعجب ندارد که عادل جبیر، وزیر خارجه عربستان بگوید کشورش به توافقنامه صلح میان مصر و اسرائیل (کمپدیوید) و تمام تعهدات درباره آن پایبند است. همچنین روزنامههای اسرائیلی میگویند بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از توافق عربستان و مصر درباره این جزایر اطلاع داشته و پس از موافقت کابینه امنیتی آن را تبریک گفته است. رهبران کنونی عربستان عقیده سیاسی استراتژیک جدیدی را مطرح کرده و همپیمانان را پشت سر خود جمع کردهاند. این عقیده سیاسی یک «قومیت سنی» به جای قومیت عربی است که عربستان در طول 80 سال آن را در پیش گرفته بود. پادشاه اردن 2 ماه پیش در دیدار با اعضای کنگره آمریکا درباره «جنگ سومی» صحبت کرد که در راه منطقه است. بعید نمیدانیم که مقدمات کنونی به رهبری عربستان و پادشاهش در راستای همین مسیر باشد. این مساله اتفاقی نبود که در بیانیه پایانی دیدار محمد بن سلمان و پادشاه اردن به ایران درباره مداخله در امور منطقه و ایجاد فتنه طایفهای در آن هشدار داده شد.
*تحلیلگر برجسته جهان عرب