علیالله سلیمی: با گذشت نزدیک به 3 دهه از پایان جنگ تحمیلی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، هنوز بسیاری از وقایع تاثیرگذار و در مواردی حیرتانگیز آن دوران ناگفته مانده است که با انتشار هر کتاب تازه در این زمینه، تنها بخشی از اتفاقهای آن ایام برای خوانندگان امروزی بیان میشود و اصولا کارکرد کتاب همین داناییبخشی است و وظیفه رسانه است که به معرفی و نقد و تحلیل آثاری ارزنده در حوزه ادب و فرهنگ و هنر بپردازد.
در صفحه کتاب روزنامه «وطن امروز» این هفته سراغ اثری ارزشمند و مهجور با نام «فرنگیس» رفتیم که گوشهای از رشادتها و فداکاریهای زنان گرانقدر ایرانی را در دوران دفاعمقدس و در روزهای پایداری نمایان میکند. کتاب خاطرهنگارانه «فرنگیس» یکی از آثار قابل تامل در زمینه حضور تاثیرگذار زنان در دوران دفاعمقدس است که خاطرات فرنگیس حیدرپور، از زنان غیور خطه گیلانغرب را با قلم مهناز فتاحی منعکس میکند و ناشر این کتاب خواندنی نیز انتشارات موفق سوره مهر است. راوی کتاب «فرنگیس» از چهرههای آشنای دوران دفاعمقدس است که خیلیها اقدام شجاعانه او در به قتل رساندن یک سرباز متجاوز عراقی با تبر و به اسارت گرفتن یک سرباز عراقی دیگر را بارها شنیدهاند. زنی شیردل از دیار شجاعت که رهبر معظم انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده و بر ثبت خاطراتش تاکید داشتند و این بهانهای شد تا خاطرات این شیرزن به رشته تحریر درآید. همچنین برای گرامیداشت حماسه و رشادتهای این بانوی مقاومت، تندیس وی در پارک شیرین کرمانشاه نصب شده و در میدان مقاومت شهر گیلانغرب هم طرح فرنگیس حیدرپور نقش بسته است. با این حال، کتاب حاضر به ابعاد وسیعتری از زندگی این زن غیور خطه گیلانغرب میپردازد. کتاب فرنگیس در 12 فصل تنظیم شده که با یک مقدمه شروع میشود و پایانبخش آن «کلام آخر» است. فصل اول به دوران کودکی راوی میپردازد که در آن از جنگ و پیامدهای آن خبری نیست اما سایه فقر و محرومیت در جایی که فرنگیس و خانوادهاش زندگی میکنند بخوبی مشهود است. خانواده فرنگیس در روستای «آوه زین» گیلانغرب زندگی میکنند که بخشی از طایفه بزرگ کلهر محسوب میشوند. او در این فصل ماجرایی را تعریف میکند که قرار بوده بهرغم مخالف خود به عقد یک مرد عراقی در شهر خانقین درآید که با دخالت گرگینخان، از بزرگان فامیل از اتفاق ناخواسته پیشگیری میشود.
در فصل دوم، خواستگاری از روستای مجاور، گورسفید برای فرنگیس میآید که این بار ازدواج صورت میگیرد و او با مردی به نام علیمردان زندگی مشترکی را شروع میکند. فصل بعدی نشان میدهد این زن و شوهر جوان زندگی نسبتا خوشی را آغاز میکنند اما در ادامه که شرح آن در فصل چهارم آمده، اول زندگی مشترک این زوج جوان با آغاز جنگ تحمیلی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران همزمان شده و نیروهای متجاوز عراقی خیلی زود از مرزها گذشته و به روستای آنها نزدیک میشوند. گروهی از مردهای روستا برای مقابله با دشمن به خط مقدم میروند و گروهی دیگر که برای سراغ گرفتن از آنها راهی میشوند همگی به شهادت میرسند. زنان و مردان باقیمانده در روستا به کوههای اطراف پناه میبرند و به این صورت صحنههای دهشتناک جنگ و مقاومت و حماسهآفرینی زنان و مردان غیور مناطق مرزی از جمله خطه گیلانغرب بویژه فرنگیس و خانوادهاش یکی پس از دیگری خود را نشان میدهد. فرنگیس در یکی از این صحنهها و هنگامی که از پناهگاهی در کوههای اطراف روستا به خانه برگشته تا آذوقه بردارد، در بازگشت با 2 سرباز عراقی مواجه میشود که یکی از آنها را با تبر میکشد و دیگری را اسیر میکند.
در فصلهای بعدی کتاب، دوران آوارگی فرنگیس و خانوادهاش و دیگر ساکنان روستاهای مناطق مرزی روایت میشود که چندین بار محل اسکان خود را تغییر میدهند. بارها به روستا بازمیگردند اما هر بار با بمبارانهای بیوقفه دشمن مواجه شده و تعدادی شهید و مجروح میشوند. تعدادی از اعضای خانواده فرنگیس هم در این وقایع شهید و مجروح میشوند. علاوه بر بمبارانهای دشمن، برخورد کودکان و نوجوانان و اهالی روستاها با مین هم بارها حادثهساز میشود. با توجه به موقعیت جغرافیایی محل سکونت فرنگیس و خانوادهاش، او صحنههایی از دوران دفاعمقدس را روایت میکند که جزو وقایع اصلی جنگ در آن دوران محسوب میشدند. از جمله بمبارانهای بیوقفه روستاهای اطراف گیلانغرب، حمله منافقین به اسلامآباد و عملیات مرصاد و دیگر وقایعی که جزو حوادث فراموشنشدنی آن دوران هستند؛ همچون سفر مقام معظم رهبری به استان کرمانشاه که در آن سفر مقام معظم رهبری به شهر گیلانغرب هم میروند و فرنگیس موفق میشود با رهبر معظم انقلاب دیدار کند. راوی لحظات این دیدار را اینگونه روایت میکند: «ماشین بزرگ سیاهرنگی ایستاد. گروهی از مردها به سمت ماشین رفتند. از جایمان بلند شدیم. خوب نگاه کردم دیدم رهبرم میآید. زیر لب گفتم: «خوش هاتی.» توی دلم صلوات فرستادم. قبل از اینکه به سمت ما بیاید بچهها خوشامد گفتند. پدرم، علیمردان، قهرمان، جمعه، داییام محمدخان، پسرعمویم و همه شهیدان جلوی چشمم آمدند. میخواستم از طرف آنها سلام بگویم. انگار همهشان به من میگفتند: «فرنگیس تو به جای ما حرف بزن. تو به جای ما سلام برسان.» اول با خانوادههای شهید کشوری، شهید شیرودی و شهید پیچک صحبت کرد و بعد همراه با سرداران به طرف من آمد.
- سلام
- سلام رهبرم
- ایشان چه کسی هستند؟
سردار عظیمی گفت: «فرنگیس حیدرپور! شیرزن گیلانغربی که با تبر یکی از عراقیها را کشت و سرباز عراقی دیگری را اسیر کرد.» رهبر با حرفهای سردار عظیمی تکرار کرد و گفت: «بله! همان که سرباز عراقی را کشت و دیگری را اسیر کرد. احسنت.» آب دهانم را قورت دادم و گفتم: «خوشحالم رهبرم که به گیلانغرب آمدی. قدم روی چشم ما گذاشتی. شهرمان را نورباران کردی.» لبخند زد و گفت: «چطور این کار را انجام دادی؟! وقتی سرباز عراقی را کشتی نترسیدی؟» گفتم: «با تبر توی سرش زدم. نه نترسیدم.» خندید و گفت: «مرحبا! احسنت! زنده باشی.» (ص 310). کتاب حاضر نثر روان و سادهای دارد، توالی زمان در سیر حوادث رعایت شده و در توصیف فضاهای مختلف از طبیعت تا صحنههای جنگ موفق عمل کرده و همچنین اثر حاضر از ویرایش صحیح و مناسب برخوردار است. در بخش «کلام آخر» خاطرهنگار اثر، مهناز فتاحی شرحی از موقعیت فعلی فرنگیس حیدرپور و اعضای خانوادهاش ارائه میدهد و پایان کتاب، بخش تصاویر با 85 تصویر و 9 سند مرتبط با موضوع کتاب است. چاپ اول (1394) کتاب«فرنگیس»؛ خاطرات فرنگیس حیدرپور، با خاطرهنگاری مهناز فتاحی در 354 صفحه با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 15000 تومان از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.