printlogo


کد خبر: 156242تاریخ: 1395/1/30 00:00
تقریباً همان«هیچ»

دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی: «سوئیفت» باز است اما کار نمی‌کند! این جمله به عقیده من چلانده‌شده تمام ابعاد مذاکرات هسته‌ای است.
امروز در شرایطی هستیم که همزمان هم می‌توانیم از اتاق سوئیفت دیدن کنیم تا یقین کنیم که سوئیفت باز است و هم گلایه عالی‌ترین مقام پولی کشور را از تعطیل بودن سوئیفت در ایران در اجلاس بهاره بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول بشنویم.
این یادداشت بنا دارد یک تصویر هوایی از این واقعه را ترسیم کند تا ابعاد موضوع روشن شود.
برای آنکه بدانیم چرا ایران نمی‌تواند از سوئیفتی که باز است عبور کند، لازم است ساختار معاملات در سوئیفت روشن شود. طبق قانون جدید مبادلات بین‌المللی، تنها نهادی که در هر کشور می‌تواند طرف حساب سوئیفت باشد، عملا بانک مرکزی آن کشور است. اگرچه در ظاهر بانک‌های تجاری خصوصی و دولتی هستند که با سامانه سوئیفت کار می‌کنند اما کلید ورود این بانک‌ها، تایید بانک مرکزی ایران به دروازه جهانی سوئیفت و تعهد تامین اتکایی بانک مرکزی نسبت به هر بانکی است که قرار است کاربر دروازه سوئیفت شود. خب! تا اینجا شاید قضیه چندان مشکل به نظر نرسد. برای ما که به بخشنامه و نامه‌های ایجابی عادت داریم، خیلی راحت به نظر می‌رسد که مثلاً بانک مرکزی یک نامه ایجابی به دروازه سوئیفت بزند و به آنجا ابلاغ کند که «بلامانع است. سریعاً اقدام شود».
حقیقت آن است که مساله به این سادگی که ما پنداشته بودیم نیست و بانک‌های ایران برای رفع قفل شدن باید استانداردهایی را پاس کنند که رعایت آنها به اعلام ورشکستگی قطعی نیمی از بانک‌ها منجر خواهد شد. این اعلام ورشکستگی البته نه به آن معناست که ورود به سوئیفت آنها را قرار است ورشکسته کند بلکه به معنای آن است که ورشکستگی پیشین آنها که تا امروز به مدد عدم شفافیت مالی پوشیده مانده بود نمایان خواهد شد. البته اینجا هم ممکن است تفکر بخشنامه‌ای و  ابلاغیه مجدد غلیان و چنین راهنمایی کند که با یک ابلاغیه بانک مرکزی را متعهد کنیم که دیون این بانک‌ها را نیز مانند موسسه «ثامن‌الحجج» به عهده بگیرد تا مشکل سوئیفت نیز حل شود! اما اینجا دیگر نه حساب یک بانک و 2 بانک است و نه حساب یک روز و 2 روز.
ما می‌پذیریم که آنقدرها هم مشکل عدم کارکرد سوئیفت تقصیر بانک مرکزی کشور نیست. اگرچه به بانک مرکزی اکنون نقدهای متعددی وارد است اما پیرامون موضوع سوئیفت امکان همدردی با بانک مرکزی وجود دارد، لذا این جسارت در بیان نیز از مقام ارشد این نهاد دولتی جای تقدیر دارد. اما سوال مهمی که ذهن جامعه را مشغول می‌کند این است: آیا زمانی که دولت در بدو ورود به تونل «برجام» بود از این مشکل اطلاع نداشت؟ آیا آن زمان ما نمی‌دانستیم که علاوه بر مشکل خاموش بودن سوئیفت در ایران، بانک‌های ما نیز مولفه‌های متعددی را باید پاس کنند تا بتوانند از روشن بودن سوئیفت بهره ببرند؟
شنیده شد در پاسخ به اینکه چرا بانک‌های آمریکایی با ایران همکاری نمی‌کنند، پاسخ آمده که در برجام ما چنین تعهدی را برای بانک‌های آمریکایی در نظرنگرفته بودیم و به عبارت دیگر، برجام ربطی به بانک‌های آمریکایی ندارد. بسیار خب! آیا در دولت هیچ اقتصاددانی نبود که به مذاکره‌کنندگان بگوید امروز تمام مبادلات دلاری جهان از کانال بانک‌های آمریکایی می‌گذرد و هر مبادله دلاری که بین 2 کشور انجام شود، حتما توسط سیستم بانکی آمریکا رصد می‌شود تا به صورت «سیف» انجام شود؟
گمان من این است که رئیس بانک مرکزی -که به نقل از روابط‌عمومی این بانک قصد مخدوش کردن دستاوردهای برجام را نداشته و با اظهارات اخیرش بنا داشته فشارهای بین‌المللی را روی آمریکا و مانعان سوئیفت بیشتر کند- با اظهارات اخیر تلاش کرده است از تزلزل جایگاه حرفه‌ای خود نزد اقتصاددانان آگاه کشور ممانعت به عمل آورد که البته قابل قبول و منطقی است. علاوه بر این در سطح بین‌المللی و در اجلاس بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول اقتصاددانان جهان انتظار دارند رئیس بانک مرکزی هر کشور- که شاخص‌ترین اقتصاددان آن کشور پس از وزیر اقتصاد محسوب می‌شود- از دستاورد‌های اقتصادی خود در دوران تصدی‌اش بر عالی‌ترین مسند پولی کشور بشنوند و به تبع اگر قرار باشد در چنین جمعی اعتراف شود که دستاورد چندانی وجود ندارد، بهتر آن است که مقصر اصلی معرفی شود تا آن جمع احساس نکنند عالی‌ترین مقام پولی آن کشور توان حفظ مسند تحت تصدی خود را ندارد. منصفانه باید به رئیس بانک مرکزی کشورمان در این‌باره حق بدهیم که نخواسته است هزینه‌های بی‌ثمربودن «سیف سوئیفت» را به گردن بگیرد و البته شاید این اظهارات قرار بوده که هزینه جابه‌جایی و عزل رئیس بانک مرکزی را نیز برای دولت بالا ببرد. اکنون دولت در شرایطی قرار دارد که اگر نسبت به رئیس بانک مرکزی موضعی قاطع اتخاذ کند و احیانا وی را معزول دارد، عملاً با نمایش خشم خود مهر تاییدی بر سخنان نماینده خود در اجلاس واشنگتن زده است و اگر نسبت به آن سکوت کند، محتوای سخنان وی را پذیرفته است؛ این یعنی بازی 2 سر باخت.
 


Page Generated in 0/0065 sec