printlogo


کد خبر: 156331تاریخ: 1395/2/1 00:00
2 رویکرد در روانشناسی موافقان برجام
منشأ سکوت و پرخاشگری‌های پسابرجام

محمدرضا کردلو: پرداختن به مباحثات سیاسی و محاجه‌ها و مجادله‌ها پیرامون موضوعات سیاسی و اجتماعی و تحولات گوناگون، خیلی بیشتر از جنبه‌های دیگر، وجوه روانشناختی دارد. روانشناسی سیاسی اگرچه - در میان علوم سیاسی- علم تازه‌ای است اما گویا گره‌گشا‌تر است. تحلیل‌های مبتنی بر روانشناسی سیاسیون و پدیده‌ها، دقیق‌تر به نظر می‌نماید؛ آنجا که می‌تواند پیش‌بینی‌های منطقی‌تری از عالم سیاست داشته باشد، رفتارها را تجزیه و تحلیل کند و راهکارهای عملی‌تری ارائه کند. غالب پدیده‌های سیاسی از این منظر قابل تحلیلند. منظومه «برجام» با همه شؤون و نهادها و افراد پیرامونی‌اش، موافقان و منتقدان و مخالفانش و عملکرد طرفین معامله، فارغ از این قاعده نیست.  در حالی که این روزها، بخش مهمی از پیش‌بینی‌های منتقدان برجام، پیرامون اشکال متن و البته تاکید بر نقض عهد طرف مقابل، در صحنه سیاست روی عمل به خود گرفته، ناظرانی هستند که سوال‌هایی دارند. آنها می‌پرسند موافقان که دیروز در شادباش «صبح بدون تحریم» و بی‌توجه به واقعیت‌ها، مست از جام تهی بودند، چرا امروز و پس از روشن شدن حقایق پیرامونی برجام، یا سکوت پیشه کرده‌اند، یا پرخاش می‌کنند، یا به انحراف افکار عمومی مشغولند؟
تحلیل‌های روانشناختی می‌تواند به ما در مشخص کردن چرایی رفتار موافقان بی‌چون و چرای برجام کمک کند؛ بدین جهت در این نوشته از 2 رویکرد «مبدا تمایل» و نظریه «داغ» برای تحلیل رفتار «برجامی»ها که غالبا از طرفداران رسانه‌ای دولت و اصلاح‌طلبان هستند استفاده می‌کنیم.  مبدا میل را می‌شود مبدأ اراده دانست. آنجا که شوق به امور مختلف، از شهوت و عقل، درگیر هستند و شوقی بر شوق‌های دیگر غلبه دارد، مبدأ میل را می‌توان مشخص کرد. مبدأ میل در مطالعات روانشناختی شاخصه مهمی برای تصمیمات فرد در نظر گرفته می‌شود، چرا که سمت و سوی اراده آدمی را مشخص می‌کند.
حکما و فلاسفه اراده را نتیجه میل شدید می‌دانند. ملاصدرای شیرازی تصریح می‌کند: «میل و شوق شدیدی که از عقل عملی منشأ می‌گیرد، اراده نامیده می‌شود». شوق شدید، مفهومی متمایز از شوق است. رفتار و افعال  انسان، برآیند گرایش‌ها و تدبیرهای گوناگون او است که شوق‌های مختلفی را در او برمی‌انگیزاند. با این همه، «شوق» به تنهایی منشأ افعال آدمی نیست، بنابراین غلبه «شوق شدید» بر گرایش‌ها و تمایلات دیگر(تمایلات متفاوت) است که منجر به رفتار می‌شود. ابن‌سینا این شوق را همان «اراده» می‌نامد. از همین رو و با همین منطق رابطه مستقیم و بی‌واسطه میان اراده و قوای سه‌گانه اثبات شده است.
انتظار انسان این است که رفتارهای ناشی از «شوق شدید» وی در عالم واقع به مقصودی منطبق با مبدأ میل منجر شود. به عبارت دیگر در صورت عدم انطباق یا تعارض  مقصود با مبدأ تمایل و شوق، نتیجه وی را راضی نخواهد کرد. در واقع اگر مقصد منطبق با مبدأ نباشد، میل ارضا نمی‌شود. پرخاشگری، افسردگی و انحراف از موضوع برای مخفی نگاه داشتن این نارضایتی از رفتارهای طبیعی پس از عدم انطباق مقصود بر مبدأ تمایل است. همین عدم ارضا نقطه آغاز رفتارهای نابهنجار است.
 این روزها اعترافات پی در پی مسؤولان دولتی درباره نقص‌های برجام و بی‌فایده بودن توافق هسته‌ای با غرب، نقض عهدهای طرف مقابل و مشکلات ناشی از تحریم‌های باقیمانده، برای جماعتی که مبدأ تمایل خود را توافق با غرب قرار داده بودند، راضی‌کننده نیست. از این جهت پرخاشگری(که در رفتارهایی مانند حمله‌های زننده به منتقدان برجام ظهور و بروز دارد)، افسردگی (از جنس سکوت برخی طرفداران پروپاقرص برجام در این ایام) و انحراف از موضوع(تیتر کردن شایعات غیرموثق در روزنامه‌های اصلاح‌طلب) در رفتارهای آنان «طبیعی» شده است.
اما از منظر دیگری نیز می‌توان به «روانشناسی برجام» پرداخت. نظریه «داغ» یا «ننگ» گافمن می‌تواند در این روانشناسی به ما کمک کند.
نظریه «داغ» به هویت‌های خدشه‌دار شده اشاره دارد و می‌گوید: افراد از 2 نوع داغ یا ننگ رنج می‌برند؛ داغ بی‌اعتباری و داغ احتمال بی‌اعتباری. منظور از داغ بی‌اعتباری آن است که افراد در آن از واقعیتی ننگ‌آلود رنج می‌برند. این واقعیت ننگ‌آلود می‌تواند درگذشته، ظاهر یا شخصیت افراد باشد. کنشگر در این نوع داغ می‌داند که دیگران از واقعیت ننگ‌آلود با خبرند، از این جهت می‌کوشد رفتارهایی داشته باشد که موجب تنش نشود. در واقع کنشگر فضا را مدیریت می‌کند.
داغ احتمال بی‌اعتباری نوع دوم است. زمانی که دیگران از هویت ننگ‌آلود خبری ندارند و این احتمال وجود دارد که به این مساله پی ببرند. در این‌باره فرد می‌کوشد این مساله را پنهان کند. از این روی رفتارهای وی طوری مدیریت می‌شود که در ادامه نیز این داغ و ننگ پنهان بماند.
از این منظر می‌توان برخی تحلیل‌ها پیرامون «هویت برجام» و ماهیت آن را مورد بحث و بررسی قرار داد. یعنی متنی که در برجام مورد توافق قرار گرفته دارای مسائلی است که در فرآیند زمانی «احتمال بی‌اعتباری» آنها می‌رود. لذا تلاش کنشگران موافق برجام آن است که این نقاط پنهان بمانند؛ از جنس آنچه در رفتارهای عراقچی در گفت‌وگوی ویژه خبری و در توجیه نقص‌های برجام مشاهده شد و البته جریان رسانه‌ای پرتعداد طرفدار دولت این توجیهات بعضا متناقض را در ادامه رفتارهای «پنهانکاری واقعیت ننگ‌آلود»، ترویج و تبلیغ کرد. رفتارهایی که نمود تعارضات درونی و روانشناختی است.


Page Generated in 0/0054 sec