مجتبی اصغری: یک بار دیگر پس از بروز عواقب رفتار انفعالی دیپلماتهای دولت در عرصه بینالملل، جریان انقلابی اصیل به داد منافع ملی رسید. ماجرا از این قرار است که در موقعیت تاریخی و مهم نقضهای مکرر برجام و در آستانه وضع تحریمهای جدید علیه ایران در حوزههای مختلف نظامی، سایبری و حقوقبشری، برخی دولتیها همچون «محکومان ابدی» در انتظار لطف و کرم کدخدا صحنه بدعهدی دشمن را با سکوت هنری، دنبال میکردند. غربیها نیز با گردنکشی، اجرای تعهدات برجام توسط ایران را کافی ندانسته و سنت قدیمی «زیادهخواهی» را با تمسک به «روح برجام»، به بازی «آنچه از شما خواستهایم» تبدیل کردند.
در چنین فضایی بود که اعتراض ملیح رئیس کل بانک مرکزی در شورای روابط خارجی آمریکا به سیاستهای این کشور و اعتراف مهم در گفتوگو با خبرگزاری اقتصادی بلومبرگ، حقانیت حامیان منافع ملی را بار دیگر نشان داد. با وجود خطشکنی سیف، رسانههای غربگرا و حتی طرفدار دولت، در رفتاری عجیب تلاش رئیس بانک مرکزی برای اعمال فشار بر آمریکاییها با بیان واقعیت مبتنی بر «عایدی «تقریبا هیچ» ایران از برجام» را به دستان پرتوان «سانسورچی» سپردند! اما اصولگرایان با جریانسازی رسانهای، واکنش حیثیتی موگرینی در مقام دفاع «شخصی» از برجام را برانگیختند و نقض عهد آمریکا را مهم و مسالهای جدی در جامعه ایرانی معرفی کردند. ضریبدهی داخلی انقلابیها به اظهارات رئیس بانک مرکزی، منجر به ایجاد موج خبری در رسانههای خارجی نیز شد و پیام لبریز شدن صبر ایرانیان از «بازی دوگانه اوباما و اتحادیه اروپایی» را به گوش خصومتورزان غربی رساند.
آب در آسیاب دشمن
این همان پتانسیل درونی است که بارها در جریان مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، از ظریف و همکارانش خواستیم انرژی آن را در جهت تامین حداکثری منافع ملی به کار گیرند اما نمیدانیم «روحیه غربگرایی»، «اعتماد به نفس پایین» یا «تمرکز بر گفتوگوهای محرمانه» در ساختمان برادران راکفلر منجر به «افراطی» و «جنگطلب» خطاب کردن جبهه خودی بچههای انقلاب شد یا علتی دیگر! در هر حال برخی در داخل ترجیح دادند حمایت از گفتمانسازی دشمن در تقسیم جامعه ایرانی به «خوبها و بدها» و تلاش برای «حذف یا تغییر انقلابیون» را به جای اجرای نسخه ضدبازی حرفهای جان کری با تمرکز بر خواستههای جمهوریخواهان، کنگره، نتانیاهو و حتی فابیوس فرانسوی در مذاکرات، در پیش گیرند.
خوب است یادآوری شود در بحبوحه مذاکرات، مشاور رئیسجمهور در سیمای ملی حاضر شد و به جای ایجاد فشار رسانهای بر آمریکا و طرفهای مذاکره با تمرکز بر مطالبات بر زمین مانده مجلس و انقلابیون، به قصد امتیازگیری حداکثری از حریف، از ایرانیان خواست «اوباما را درک کنند» چرا که توسط صهیونیستها و جمهوریخواهان تحت فشار است!
عینا همین ماجرا را متاسفانه در گزارش وزارت امور خارجه از برجام به مجلس شورای اسلامی مشاهده میکنیم. در این گزارش مفصل و مطول عملکرد 3 ماهه وزارت امور خارجه با تکرار برخی مفاد برجام، ارائه شده و ناباورانه شاهدیم عامل بدعهدی و فریبکاری غرب، برخی رفتارهای داخلی در ایران عنوان شده و با متهم کردن ایران، از شرکتهای آمریکایی رفع اتهام شده است!
روی ما حساب کنید!
تحلیل بدبینانه این گزارش را میتوان بر تلاش «انتخاباتی» بخشی از بدنه دولت برای حفظ موقعیت استراتژیک اما تخیلی «معتمد مطمئن غرب در ایران» استوار کرد که حتی در شرایط بدعهدی طرف آمریکایی نیز بر «برنامه تغییر» مدنظر دولت ایالات متحده با سرفصل «عمل به روح برجام» پای میفشارد. در همین حال، مرور مقالات منتشر شده در 2 روز اخیر در پایگاههای رسانهای نئولیبرالها نشان میدهد تلاش این طیف در آمریکا برای اجرای سریع «عملیات نجات برجام» با اعطای امتیازات کوچک و محدود به دولت روحانی آغاز شده است.
«تریتا پارسی»، مدیر تشکیلات امنیتی نایاک با حکم دلالی سهجانبه میان ایران، کاخ سفید و کنگره، با تمرکز مجدد بر خطر «وقوع جنگ» و «روی کار آمدن تندروها در ایران»، به صدای آمریکا گفته است: «دولت اوباما باید برای به خطر نیفتادن اجرای برجام قبل از پایان دوره خود، اطمینان لازم را در زمینه تجارت با ایران به بانکهای آمریکایی بدهد».
عملیات نجات برجامیان؟!
«شیرین هانتر»، دیپلمات سابق ایران در دوره پهلوی و از اعضای نایاک و شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشتی اعتراضی با عنوان «آیا واقعا آمریکا میخواهد ایران سیاست خارجیاش را تعدیل کند؟» نوشت: «تنها 3 ماه پس از انعقاد برجام، این توافقنامه زیر سایه شک و تردید است». هانتر از ورود سربازان نیروی دریایی آمریکا به آبهای سرزمینی ایران تا واکنشهای منفی به آزمایش موشکهای بالستیک ایران بهرغم خلاف برجام نبودن این ماجرا مینویسد و آمریکا را به «دبه کردن» در توافق متهم میکند. وی معتقد است: «محرومیت ایران از دلار یعنی ایرانیها دسترسی به 100 میلیارد دلار اموال خود از جمله بدهیهای هند را نخواهند داشت و بانکهای اروپایی نیز از ترس جریمههای میلیاردی نقض تحریم، برای تعامل مالی با ایران، احتیاط خواهند کرد». دیپلمات نزدیک به جریان سعودی در منطقه، پس از شرح موقعیت دشوار ایران پسابرجام، اوج نگرانی خود را در توصیف وضعیت دشوار سیاستمداران ایرانی طرف معامله با آمریکا از جمله ظریف و خاتمی در دوره قبلی در جریان جنگ افغانستان بروز میدهد و میگوید: «شاید بدعهدی آمریکا به عنوان کشوری بزرگ، تاثیر ملموس و نگرانکنندهای درباره بیاعتباری تعهدات بینالمللیاش برجای نگذارد اما سیاستمداران ایرانی را به علت معامله با آمریکای غیرقابل اعتماد به پایان عمر حرفهای خود رسانده یا به چیزی بدتر مشابه طلسم، دچار خواهد کرد».
30 سال دشمنی با غربگرایان!
اما جالبترین استدلالورزی هانتر برابر هیأت حاکمه آمریکا را در علتجویی خصومتورزی با سیاستمداران «معتدل» بر سر کار آمده در ایران در طول 30 سال از عمر انقلاب شامل دوره رفسنجانی و خاتمی و روحانی، مشاهده میکنیم. دیپلمات قدیمی دوره منحوس شاهنشاهی سپس چنین نتیجه میگیرد که آمریکا حتی با سیاستمداران معتدل ایرانی، دشمنی میکند، چرا که سیاست ثابتش در رابطه با نظام، حفظ ناپایداری با هدف «تغییر رژیم» یا «تجزیه کشور» است. این حقیقتی است که بارها رهبر حکیم انقلاب در طول مسیر مذاکرات هستهای در عین باز گذاشتن مسیر «تجربهورزی ملی»، به آن اشاره کردند و اکنون از جانب تحلیلگران غربی در توصیف علت «بدعهدی آمریکا» مورد تاکید قرار میگیرد. برجام اگر زمینه ایجاد نفوذ گسترده و استحاله فرهنگ استقلال ملی را برآورده میکرد، هرگز حکم نقضش از سوی هیات حاکمه آمریکا صادر نمیشد اما زمانی که نظارت بر قراردادهای جدید نفتی، نهی سیاست خطرناک مفتفروشی نفت و گاز، تاکید بر معامله اقتصادی به شرط انتقال فناوری در حوزههای مختلف و مبارزه با عناصر و عوامل نفوذی و از همه مهمتر سیاست نجاتبخش خوداتکایی با اقدام و عمل در زمینه «اقتصاد مقاومتی» در دستور کار مردم و مسؤولان کشور قرار گیرد، «برجام» نیز به عاملی برای اتحاد ایرانیان برای حفظ تمرکز ملی بر توانمندی داخلی و صیانت از منافع ملی بدل خواهد شد. مردم به جد از سیاستمداران کشور میخواهند عمر حرفهای و آبروی ملی خود را خرج «کمک به دشمنی دشمن» نکنند و از «توکل انتخاباتی بر کدخدای از پا افتاده» با توجه به بدعاقبتی تاریخی نسخههای یلتسینی بپرهیزند.