گروه فرهنگ و هنر: سی و چهارمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر برای دومین سال پیاپی به شکلی مستقل برگزار میشود و جدا از وضعیت گسسته این نوع برگزاری که شکلی متمایز از همه جشنوارههای بینالمللی است و نحوه اجرای جشنواره امسال که البته همراه با موفقیتهایی در شکل و کیفیت برگزاری نسبت به دوره گذشته و جشنواره ملی بوده است، باید به نقد و تحلیل درآورد آثاری را که در این روز و شبهای پرشور جشنواره شاهدش بودهایم تا ببینیم چه آثاری با چه منظری از جهان سینما از ساعت 10 صبح تا نیمههای شب به دیدهمان نشسته است. آنچه پیداست برگزاری جشنواره بینالمللی با همه نقدهایی که به نحوه اجرای آن وجود خواهد داشت، همراه با لذت تماشای آثاری متفاوت از کشورهای مختلف برای دوستداران واقعی سینما خواهد بود تا در این 6 روزه با سینمای روز جهان و فیلمسازانی گمنام بیشتر آشنا شوند. آثاری که در میان آنها میتوان به پدیدههای قابلتوجهی هم رسید، مانند فیلمهای «من معلم هستم» ساخته سرگئی موکرتسکی از روسیه، «تا همین حوالی» ساخته آلخاندرو گوسمان آلوارس از سینمای مکزیک و البته «ال کلاسیکو» به کارگردانی هلکوات مصطفی از عراق که برای عشق فوتبالیها جذاب و دلنشین بود. حال به بهانه اکران فیلمهای این دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر مروری داریم به 2 فیلم از آثار جشنواره که دنیایی متفاوت از جهان غرب و شرق را به تماشایمان درآورد. یکی از آنها فیلم مکزیکی «گورنبشته» (Epitaph) محصول 2015 است که همراه با ترکیب مسحورکنندهای از چشماندازهای خشن طبیعی و موسیقی توهمبرانگیز به دیده مخاطبان سینمای متفاوت نشست. این فیلم که پیشتر از فجر در جشنواره «شبهای سیاه» تالین به نمایش درآمده بود، اگرچه یک پروژه کوچک و جمع و جور هنری از آثار مستقل است اما به لحاظ شکل و مضمون، داستان و دشواری کار میتواند به عنوان یکی از آثار مهم و بزرگ سینمایی 2015 در نظر گرفته شود. داستان «گورنبشته» در سال 1519 و در کوهستانهای نامکشوف مکزیک میگذرد. کورتس اسپانیایی، فاتح مکزیک، 3 سرباز را برای پیدا کردن معادن گوگرد مورد نیاز برای باروت به منطقهای ناشناخته در پای آتشفشان پوپوکاتپتل میفرستد، جایی که سرخپوستان آن را مکانی اهریمنی میدانند و از همراهی با آنان سر باز میزنند. 3 سرباز (خاویر کورونادو، مارتین رومن و کارلوس تریوینیو) مجبورند در سفری پرمخاطره و نفسگیر به بلندترین نقاط سفر کنند و با خشنترین عوامل طبیعی، از جمله سرما و یخبندان و فوران آتشفشان بجنگند. اما بزرگترین تهدیدی که باید با آن مقابله کنند، تردیدی است که در درون آنها رشد میکند و فرمانده را به مبارزه با این عنصر نامطلوب و حتی گاه به مضحکترین رفتارها، مانند سخنرانی و موعظهای قرون وسطایی برای ساکنان خیالی کوهستانی نامسکون وامیدارد. عنصر تردید در این فیلم برجسته است؛ همان عنصری که میتواند با قابلیتهای خلاقانه نویسنده و فیلمساز به جاذبههایی دراماتیک تبدیل شود. در فیلم «گورنبشته»، چشماندازهای خیرهکننده و در عین حال خشن طبیعی که کمتر نمونهای از آنها به این شکل روی فیلم ثبت شده است، به شکلی مسحورکننده با موسیقی گوشنواز آلخاندرو اوتااولا و پاسکوال رِیِس که گاه ووکال، گاه افکتیو و گاه ملودیک و تشدیدکننده ذهنیت و سرشار از توهم شخصیتهای داستان است، ترکیب شده و موسیقی، تأثیر این داستان تلاش برای بقا و تلاش برای فراتر رفتن از آن، به سوی معنا را در ذهن تماشاگر دوچندان میکند و تا ساعاتی پس از تماشا با او میماند. این فیلم حاصل همکاری 2 کارگردان مکزیکی، خانم یولن اولایزولا (سازنده «صمیمیت شکسپیر و ویکتور هوگو»، و «بهشت مصنوعی») و روبن ایماس (که فیلم «فوگو» را نیز به صورت مشترک با یولن اولایزولا کارگردانی کرده) است.