نمایش فیلم مستند فرانسوی «یخ و آسمان» در سیوچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر که فیلم اختتامیه جشنواره کن 2015 بوده است میتواند اتفاق مهمی از جنبه سینمایی، زیستمحیطی و اجتماعی در ایران باشد، چرا که فراتر از ارزشهای سینمایی که بدون تردید این فیلم مستند فرانسوی به کارگردانی لوک ژاکه؛ سازنده «رژه پنگوئنها» به فراوانی از آن برخوردار است، «یخ و آسمان» به عنوان یک مستند محیطزیستی بسیار مهم از لحاظ ارزشهای اجتماعی و زیستی آن برای ما اهمیت دارد چون ما نیز مانند مردم سراسر دنیا با پدیده تغییرات اقلیمی آشنا شدهایم و این روزها با تمام وجود ابعاد گوناگون و ناخوشایند و تلخ آن را تجربه میکنیم. حالا لوک ژاکه فیلمساز فرانسوی 48 ساله برنده جایزه اسکار بهترین مستند برای فیلم «رژه پنگوئنها» در سال 2005 در فیلم «یخ و آسمان» (به فرانسه La Glace et le ciel و به انگلیسی Ice and the Sky) محصول 2015 به زندگی کلود لوریوس، یخچالشناس فرانسوی اکنون 84 ساله پرداخته که برای نخستینبار نظریه گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی حاصل از آن را مطرح کرد و پژوهشگران، مردم و رسانهها را با این پدیده آشنا کرد و دست آخر رهبران و رؤسای جمهوری را به تسلیم در مقابل خواست مشروع محیطزیستی جامعه بشری واداشت و این رهبران و مدیران سازمان ملل را به اتخاذ تدابیر مهار و پیشگیری تغییرات اقلیمی و تدوین چندین کنوانسیون بینالمللی در این زمینه ترغیب کرد. زندگی لوریوس از نخستین سفر او به قطب جنوب در 22 سالگی به عنوان یک کارآموز جوان درگیر در نخستین اقدامات اکتشافی تا به دست گرفتن رهبری عملیات و طرح نظریههایی انقلابی و تلاش برای دسترسی و نمونهبرداری از یخهای مدفون چندصد هزار ساله برای تجزیه و تحلیل شرایط جوی زمین در دورههای مختلف زمینشناسی و سرانجام، پی بردن به راز تغییرات اقلیمی ناشی از سوزاندن سوختهای فسیلی و انتشار بیش از حد دیاکسیدکربن و سایر گازهای گلخانهای و هشدار به مردم جهان، در بازهای زمانی به پهنای بیش از 30 سال در این فیلم به ترتیب زمانی در قالب تصاویر آرشیوی و بازسازیشده شبهآرشیوی به زیبایی تصویر شده است. برخلاف تصور متأسفانه رایج درباره فیلمهای مستند که بهعنوان آثاری کسلکننده و نامناسب برای گذران اوقات فراغت شناخته میشوند، «یخ و آسمان» مانند «رژه پنگوئنها» و مستندهای ارزشمند متعدد ثابت میکند که میتوان با فیلم مستند به عنوان پدیدهای هیجانانگیز و خیرهکننده از جنبه دیداری و گوشنواز از جنبه شنیداری روبهرو شد. شاعرانگی ادبی گفتار روی تصویر البته پدیدهای آشنا برای مخاطبان مستند در این دیار است و اتفاقاً برخلاف زیبایی و تناسب آن در فیلم «یخ و آسمان»، کاربرد اغلب نابجا و نامتناسبی در اینجا داشته است. دقیقاً به همین علت بهتر است تماشاگر ایرانی مستندهایی مانند«یخ و آسمان» و «رژه پنگوئنها» را ببیند تا با گفتار روی تصویر شاعرانه واقعی آشتی کند.