printlogo


کد خبر: 156556تاریخ: 1395/2/6 00:00
پیرامون نفوذ و ماهیت براندازی نرم
عملیات کیف سیاه

سجاد عابدی: اصطلاح «براندازی نرم» را می‌توان یکی از واژه‏های سیاسی جدید در ادبیات دانست. براندازی نرم در واقع به معنای اقداماتی در چارچوب قانون، با حداقل خشونت یا بدون خشونت و دخالت مبهم بیگانگان جهت دگرگونی نظام سیاسی حاکم یا نخبگان اجرایی در کشور است. تفاوت آن نیز با براندازی سنتی تنها در شکل آن است، در حالی که نتیجه آن یکسان است.در براندازی سنتی، عواملی از قبیل ابزار نظامی و خشونت‏آمیز مانند ترور و بمب‏گذاری مبنای عمل است ولی در براندازی نرم متغیرهای اجتماعی مانند آموزش، ایجاد شناخت و آگاهی نسبت به مسائل مختلف، فراخوان افکار عمومی و... مورد تأکید قرار می‌گیرد. در این نوع براندازی، تلاش می‌شود در بستری از چارچوب‏‌های قانونی و ارتباطات اجتماعی، ابتدا میزان مشروعیت و مقبولیت مهاجم در جامعه هدف افزایش یابد و سپس از طریق کانال‌های به‌اصطلاح دموکراتیک و با پشتوانه قدرت اجتماعی، دگرگونی نظام سیاسی یا نخبگان اجرایی محقق شود. از آنچه گفته شد مشخص می‌شود همواره در براندازی نرم، نقش قدرت‌های بیگانه ضروری و بسیار «پراهمیت» است.  رسانه‌ها و نقش تاثیرگذار آنها در حکومت‌ها، مورد توجه همه احزاب و جریانات سیاسی بوده و هست. در دهه‌های اخیر نقش رسانه از عرصه اطلاع‌رسانی به عرصه تاثیرگذاری بر حکومت‌ها و سیاست‌های کلان کشورها ارتقا یافته است. در انقلاب‌های رنگی یا مخملین در دهه اخیر [مانند فتنه 88] این نقش کاملاً مشخص و مشهود شده و صاحب‌نظران را بر آن داشته به بررسی ابعاد قدرت رسانه‌ها در تحولات سیاسی اخیر بپردازند. نومحافظه‏کاران تندرو آمریکایی یکی از گزینه‏های خویش را در برخورد با ایران در موضوعات چالش‏برانگیز تغییر حکومت ایران، روش تغییر از طریق «قدرت نرم» می‌دانند. هرگاه قدرتی قصد داشت حکومتی را از میان بردارد چنانچه توان نظامی این کار را نداشت یا هزینه آن را سنگین می‌دیـد، سـعـی مـى‌کـرد بـا روش‌های مـخـتـلفـی غیر از حمله نظامی به هدف خویش نـائل‌ آید؛ گـاه از روش‌هـای امـنـیـتی و گـاه از روش‌هـای فـرهـنـگـی و تـبلیغی استفاده می‌کرد. امـروز بـه دلیـل پـیـشـرفـت‌های شـگـرف بـشـری در دانـش‌های مختلف و پیدایش نسل جـدیـدی از رسـانه‌ها و نیز گسترش جوامع آزاد و دموکراتیک، همچنین افزایش قدرت دولت‌ها در مـقـابـله بـا تـهـدیـدات نـظـامـی و امـنـیـتـی، رویکرد حکومت‌های استکباری به براندازی نرم بیش از سابق شده است. استفاده از شیوه‌های نو در این باره نیز کار را چـنـان جـلوه می‌دهـد که گویی براندازی نرم، روشی نو برای ساقط کردن حکومت‌های مخالف قدرت‌های استکباری است. در اهـمـیـت ایـن مطلب همین قدر باید گفت که امروز خواسته مهم و راهبردی دشمنان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسـلامـی ایران، تـحقق این نوع براندازی است. براندازی نرم مانند موریانه هوشیارانه عمل می‌کند، عجله نشان نمی‌دهد و از درون می‌پوکاند.
مراحل انـجـام بـرانـدازی نـرم
الف- ایـجـاد اتحاد بین مخالفان نظام: در این مرحله تلاش می‌شود همه مخالفان نظام و سرخوردگان از آن از همه اقشار حتی نظامی و روحانی جذب و انسجام و سازمان پیدا کنند.
ب- از کـار انـداخـتـن مـراکـز کـلیـدی نـظـام: در این مرحله به کمک رسانه‌های غربی یا رسـانـه‌های وابـسـتـه بـه غـرب تـلاش می‌شود چهره‌ها و مغزهای اصلی نظام، بویژه شـخـص رهبری، حضرت امام خامنه‌ای یـا نـزدیـکـان اصـلی ایشان مـورد ترور شخصیت قرار گیرند و با القای شـبـهـات، سوالات و پخش شایعات مختلف قدرت رهبری و سایر مراکز اثرگذار نظام تضعیف شود.
پ- نـفـوذ در مـراکـز قـدرت نـظـام: بـاید با تضعیف مراکز نظارتی نظام، مانند شورای نگهبان و هسته‌های گزینش چنان کرد که زمینه نفوذ برای هواداران غرب مهیا‌تر شود.
ت- بی‌اعـتبارسازی رسانه ملى: رسانه ملی باید به شیوه‌های مختلف به تصرف در‌آید. حـال اگـر نـشـد باید آن را از اعتبار انداخت. سپس رسانه‌های جایگزین مطرح می‌شود که امروز در سایه پیشرفت‌های فناوری دستیابی به آنها کار سختی نیست.
ث- از کـار انـداخـتـن نـیـروهـای ضـدبراندازى: نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی و نیروهای خودجوش مردمی مهم‌ترین نـیـروهـایـی هستند که باید در برابر براندازان بایستند. توپخانه رسانه‌ای دشـمـن تـلاش می‌کـنـد ایـن نـیـروهـا را بی‌انـگـیـزه و دستگاه امنیتی یک کشور را تضعیف کند.
ج- بـیـرون رانـدن مـخـالفـان: با نفوذ تدریجی و قدرت‌یابی هواداران غرب در مراکز حساس، کار تصفیه تدریجی این مراکز از طرفداران واقعی نظام، در صورتی که دست از عقاید ارزشی خود برندارند آغاز می‌شود و به این ترتیب یک براندازی نرم صورت گرفته است.  مـطـابـق آنـچه تاکنون بیان شد می‌توان گفت براندازی نرم به لحاظ ماهوى، کار روی فـکـر افـراد اسـت و در کـل عـمـلی فـرهـنگی- تبلیغی محسوب می‌شود. به سخن دیگر، نـوعی جنگ فرهنگی و عملیات روانی است. بر این اساس برخی الزامات و خصوصیات آن مثل هر جنگ فرهنگی به شرح زیر است.
الف- آزادی بـالا: پـیـش‌نـیـاز بـرانـدازی نـرم،  مسؤولانی غـافـل از حـرکـات دشمن و مردمی با سطح آگاهی پایین نگه‌داشته‌شده است. براندازی نـرم در جـوامـعـی که سطح آگاهی مردم بالا بوده یا توان اطلاعاتی نظام در تشخیص تحرکات دشمن بالا باشد، موثر نیست.
ب- هـوشـمـنـدى: در عـمـلیات فرهنگی نیاز به سطح بالایی از تخصص‌های گوناگون وجـود دارد. از ایـن رو، افـراد درگـیـر در آن اغـلب از کـسانی هستند که تحصیلات بالای دانشگاهی دارند. مقابله با آن هم نیاز به هوشمندی و تحصیلات بالا دارد.
ج- پرستیژ: براندازی نرم عملی شیک و دارای پرستیژ تلقی می‌شود. تهاجم نظامی در عـرف جـامـعـه بین‌المللی عملی مطلوب تلقی نمی‌شود و مخالفت‌های بسیاری را برمی‌انـگـیـزد، در حـالی کـه عـمـلیـات فرهنگی را می‌توان با پوشش‌های زیبا مانند دفاع از دموکراسی و آزادی و حقوق بشر انجام داد.
د- درازمدت بودن: عملیات فرهنگی زمان‌بر است و در کوتاه‌مدت جواب نمی‌دهد.
ه- فقدان تلفات ظاهرى: در جنگ فرهنگی انسان‌ها در ظاهر کشته نمی‌شوند، اما وجدان و معنویت آنها قربانی می‌شود.
و- تـنـوع ابـزارهـا: ابزارهای سیاسى، اقتصادى، دیپلماتیک، و حتی نمایش‌های نظامی مـورد اسـتـفـاده قـرار می‌گـیـرنـد. در ایـن بـیـن، رسـانـه‌ها نـقـش اول را ایفا می‌کنند.
ز- هزینه پایین: هزینه‌های نبرد فرهنگی در مقایسه با نبرد نظامی بسیار ناچیز است.
کمیته خطر جاری، عنوان کمیته‌ای است که در دهه 1970 و در اوج جنگ سرد، توسط گروهی از سناتورهای آمریکایی، مسؤولان ارشد وزارت خارجه، اساتید برجسته علوم سیاسی، موسسه مطالعاتی «امریکن اینترپرایز» و گروهی از مدیران باسابقه سیا و پنتاگون تاسیس شد.
هدف از تاسیس این کمیته، خروج از بن‌بستی بود که در دوران جنگ سرد میان 2 ابرقدرت آن زمان یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در توازن هسته‌ای به وجود آمده بود. به‌گونه‌ای که کارشناسان ارشد نظامی به صراحت اعلام کرده بودند در صورت وقوع جنگ هسته‌ای میان 2 ابرقدرت، هر دو طرف جنگ بازنده خواهند بود، چرا که تسلیحات اتمی در اختیار 2 قطب بلوک شرق و غرب برای نابودی کامل موجودات زنده کره زمین برای 250 بار کفایت می‌کند. در میان اعضای این کمیته در دهه 70 میلادی، اسامی افرادی چون «نیوت گینگریچ» رئیس سابق مجلس نمایندگان، « جورج شولتز» وزیر خارجه دولت ریگان، «جان لیبرمن» سناتور دموکرات، «جان کیل» سناتور جمهوریخواه، «جوزف شولتز» از سناتورهای برجسته آمریکایی، «جیمز وولسی» رئیس اسبق سازمان جاسوسی آمریکا، «جورج تنت» از مدیران برجسته سازمان سیا و مسؤول بخش خاورمیانه و رئیس پیشین این سازمان، «ژوزف بایدن» و «مایکل لدین» از عناصر افراطی یهودیان آمریکا، «مادلین آلبرایت» وزیر اسبق خارجه آمریکا، «کنت پولاک» مدیر تحقیقات مرکز سیاست خاورمیانه‌ای سایان در موسسه «بروکینگز» همچنین مدیر موسسه مطالعات خاور نزدیک وابسته به یهودیان هوادار اسرائیل، «مارک پالمر» از استراتژیست‌های آمریکایی که در کاخ سفید از وی به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی آمریکا نام می‌برند و «کاندولیزا رایس» وزیر اسبق خارجه آمریکا که در آن زمان قائم‌مقام پنتاگون در حوزه آسیای قفقاز و اتحاد جماهیر شوروی بود، دیده می‌شد. اعضای این کمیته با منتفی دانستن «جنگ سخت» بین 2 ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقیب را «جنگ نرم» و «فروپاشی از درون» دیده، طراحی و به مرحله اجرا درآوردند.
باید در نظر داشت برای دستیابی به اهداف فوق نیز از استراتژی فشار از بیرون و تغییر از درون استفاده می‌شود. لازم به ذکر است شعار ایجاد دموکراسی و تغییرات مدنی در کشورها، مبتنی بر خواست و منافع کشور مهاجم طراحی می‌شود لذا کاملاً امری نسبی است و آگاهی و احساس نیاز مردم کشور هدف، منجر به درخواست‌‏های سیاسی یا در نهایت دگرگونی سیاسی نمی‌شود. براندازی نرم در واقع ماهیتی اجتماعی دارد و طی آن عوامل اجتماعی، براندازی حاکمیت سیستم سیاسی حاکم را به چالش می‌کشد. در این فرآیند سیاسی- اجتماعی، جامعه عرصه‏ مبارزه‏ قدرت و رقابت میان سازمان‌ها و نهاد‌های غیردولتی و دولت برای کسب و تثبیت قدرت اجتماعی است. در براندازی نرم طی فرآیندی طولانی و مستمر، بخشی از وفاداری مردم جامعه و مقبولیت نظام به کانون‌های اقتدار دیگری مانند سازمان‌های غیردولتی یا نهاد‌های قومی منتقل می‌شود. به عبارتی عدم اجرای صحیح و موثر کارکرد‌های دولتی مانند تأمین اجتماعی، رسیدگی به بیماران خاص، امور شهری، تورم، امنیت اجتماعی، تغییر ساختار جمعیت و پیدایش گروه‏های جدید با مطالبات جدید و محدودیت‌های سیاسی به عنوان عوامل تسهیل‌کننده تلقی می‌شوند. اساساً بازیگر خارجی نیز زمانی می‌تواند براندازی نرم را مدیریت کند که زمینه‌‏های اجتماعی لازم برای شکل‏گیری و گسترش آن در جامعه‏ هدف فراهم باشد. زمینه‌‏هایی مانند: نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به‌گونه‏ای که امید اندکی برای اصلاح آن متصور باشد. ایجاد و شکل‏گیری سازمان‌ها و گروه‌‏های غیردولتی که خود را مستعد کنترل و سازماندهی بخشی از جامعه می‌دانند و از ابزارهای مختلف رسانه‏ای و روانی برای تأثیر بر اذهان مردم استفاده می‌کنند، از دیگر راهکارهاست.  با توجه به بیانات فرمانده معزز کل قوا حضرت امام خامنه‌ای(مدظله العالی) مبنی بر نفوذ آمریکا: «برادران و خواهران سپاه از صدر تا ذیل بایست به منطق مستحکم انقلاب مجهز باشند چون ضدانقلاب‌ها، امروز از طرق مختلفی وارد می‌شوند. یکی از راه‌های ورود و نفوذ- که حالا در مورد نفوذ هم یک‌کلمه‌ای عرض خواهم کرد؛ ما همینطور مدام درباره نفوذ دشمن تکرار و تأکید می‌کنیم- ایجاد خلل در باورها است؛ باورهای انقلابی و دینی»، لازم به یادآوری است که براندازی نرم یک فرآیند اجتماعی است، لذا حداقل در میان‌مدت به نتیجه خواهد رسید.  بنابراین ریشه‌‏های براندازی نرم را باید در نارضایتی عمومی در نتیجه‏ ناکارآمدی نظام سیاسی جست‌وجو کرد. این وضعیت منجر به تقویت گروه‏های غیردولتی برای فراخوان اجتماعی می‌شود که در این حالت جامعه به چند دسته تقسیم می‌شود و فرد نیازهای مالی، روانی و اعتبار اجتماعی خود را از نهادهای متفاوت از حکومت تأمین می‌کند. هر اندازه میزان تأمین این نیازها از نهاد‌های غیردولتی بیش از نهاد‌های دولتی باشد، در مقابل میزان وفاداری مردم و نخبگان به نظام حاکم کاهش خواهد یافت. لذا از نگاه مقابل تا زمانی که دولت در جامعه از قدرت فراخوان برخوردار نباشد، روش‌های براندازی نرم کارساز خواهند بود.
 


Page Generated in 0/0176 sec