printlogo


کد خبر: 156672تاریخ: 1395/2/8 00:00
بحران سوریه و همراهی محور مقاومت، تنها چاره روسیه در تقابل با غرب

احسان کرمی: آمریکا و به بیانی دقیق‌تر کشورهای آنگلوساکسون بویژه «انگلیس»، «استرالیا» و «کانادا» در تاریخ چندصده گذشته خود که دوران توسعه، قدرت و هژمونی را تجربه کرده‌اند تلاش خود را بر عدم تطابق مرزهای امنیت ملی و جغرافیایی خود مصروف کرده‌اند؛ تمام تلاش این کشورها که محوری هماهنگ در سیاست‌های جهانی دارند این است که تهدیدات امنیتی- سیاسی و هژمونیک ضدمنافع‌شان را از مرزهای جغرافیایی دور نگه دارند و با انتقال بحران به مناطق دیگر جهان مرزهای جغرافیایی و امنیت داخلی خود را حفظ کنند. انگلیس که در واقع مبدأ تشکیل کشورهای آنگلوساکسون جهان است کشور جزیره‌ای کوچکی در شمال غربی قاره اروپاست که جز راه دریایی مسیری خاکی به قاره سبز ندارد و همین امر موجب شده همیشه بتواند تهدیدات را از مرزهای خود دور نگه دارد؛ در طول تاریخ هر کشوری که قصد تقابل با این کشور را داشته ناچار به استفاده از نیروی دریایی بوده است. پس از بسط قدرت استعماری این کشور در قالب امپراتوری بریتانیای کبیر، این کشور با تمهیدات خاصی یکی از بزرگ‌ترین ناوگان‌های دریایی را تشکیل و سیاست سنتی خود را بیش از پیش پیگیری کرد اما پس از افول قدرت انگلیس و انتقال قدرت هژمون دنیا به آمریکا، این کشور نیز همین سیاست را در صدر سیاست امنیت ملی خود قرار داده است. امروز کشورهای آنگلوساکسون در هیچ یک از مرزهای جغرافیایی خود دارای تهدید بالفعل و حتی بالقوه نیستند؛ کانادا از شمال به قطب شمال و از جنوب با آمریکا همسایه است و از 2 جانب نیز به اقیانوس محصور شده و در واقع یک استان دورافتاده انگلیس در قاره آمریکای شمالی است. استرالیا نیز یک قاره جزیره‌ای است که با نخستین کشورهای همسایه خود صدها کیلومتر فاصله دریایی دارد. در نهایت آمریکا که امروز قدرت برتر دنیا شناخته می‌شود از شمال با کانادا، از غرب و شرق خود با 2 اقیانوس بزرگ و از جنوب با مکزیکی همسایه است که با وضعیت داخلی خاصی روبه‌رو است که هیچگاه نمی‌تواند تهدیدی برای آمریکا تلقی شود یا در آینده به یک تهدید تبدیل شود. همسایگی آمریکا با 2 اقیانوس این امکان را به آمریکا می‌دهد که مرزهای امنیت سیاسی و نظامی خود را به آب‌های آزاد بین‌المللی کشانده و یک فضای مناسب و امن برای مرزهای سرزمینی خود ایجاد کند. پس از جنگ دوم جهانی که در واقع ابتدای ظهور ناوگان‌های دریایی بزرگ و بویژه ناوهای هواپیمابر غول‌آساست، آمریکا دست به تشکیل چندین ناوگان دریایی عظیم می‌زند و سیاست سنتی آنگلوساکسونی خود را ادامه می‌دهد. هر یک از این ناوگان‌ها در یکی از نقاط مهم دنیا مستقر شده‌اند. 2 ناوگان اقیانوس اطلس و آرام وظیفه تامین امنیت در 2 جانب مرزهای جغرافیایی آمریکا را بر عهده دارند؛ ناوگان‌های مستقر در گوام، ژاپن و کره‌جنوبی منطقه آسیای جنوب شرقی را پوشش می‌دهند؛ ناوگان مدیترانه وظیفه پوشش آفریقا و اروپا را بر عهده دارد و در نهایت پایگاه ناوگان پنجم دریایی بحرین مسؤول تامین منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا یا همان خاورمیانه است. آمریکا با سیاست‌های نظامی خود تاکنون توانسته دشمنان بالفعل و بالقوه خود را از مرزهای زمینی‌اش دور نگه دارد. در نقطه مقابل روسیه که میراث‌دار اتحاد جماهیر شوروی و به صورت سنتی رقیب سرسخت آمریکاست هم‌اکنون در آستانه محصور شدن در مرزهای جغرافیایی خود قرار دارد. تمام تلاش آمریکا در مواجهه با رقبا و دشمنانش تطبیق مرزهای امنیتی و جغرافیایی آنها و به شکلی محاصره کردن آنها در مرزهای جغرافیایی‌شان است. سیاستی که به طور جدی درباره ایران، چین و روسیه نیز اعمال می‌شود و همین سیاست درباره چین موفقیت‌هایی هم داشته و امروز چین درون مرزهای خود محصور و سیاست آمریکا مقرون موفقیت بوده است.
پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 مرزهای امنیتی غرب و شرق در آلمان تلاقی کرده بود و در واقع روسیه توانسته بود مرزهای امنیتی خود را از خاک سنتی خود به داخل قاره اروپا منتقل کند و همچنین با تکیه بر ناوگان دریایی خود مرزهای شرقی خود را تا میانه‌های اقیانوس گسترش دهد. از شمال نیز قطب شمال مرز مطمئنی برای این کشور است اما در جنوب با 2 کشور ترکیه و ایران که در محور غرب قرار داشتند محدود شده بود، هر چند چندین کشور حائل میان بلوک شرق و غرب بودند. با تمام این تفاسیر مرزهای امنیتی و جغرافیایی این کشور تطابق نداشته و خط اصطکاک به اروپا و خاورمیانه منتقل شده بود لیکن با فروپاشی شوروی سابق و چندپاره شدن آن، روسیه با وضعیتی جدید روبه‌رو شد و سپس در جریانی دنباله‌دار در طول 25 سال کشورهایی که روزی سنگرهای دفاعی روسیه در برابر تهاجم اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی نظامی غرب محسوب می‌شدند به آرامی به آمریکا نزدیک شده و این نزدیکی به حدی می‌رسد که آمریکایی‌ها به پشت مرزهای روسیه رسیده و حتی رادارهای پیش اخطار موشکی خود را مستقر کرده‌اند. قزاقستان، گرجستان، جمهوری آذربایجان، جمهوری چک و از همه مهم‌تر اوکراین یک به یک به کشورهای همسو با آمریکا تبدیل شده‌اند و در واقع روسیه محاصره شده است. خوش‌بینی روس‌ها درباره غرب دیگر نقش بر آب شده است و به این درک رسیده‌اند که در صورت انفعال بیشتر روزی باید نه‌تنها در مرزها بلکه داخل مرزهای خود با سیاست‌های تهاجمی همه‌جانبه غرب به سردمداری آمریکا مواجه شوند. روسیه با قدرت به قضیه اوکراین ورود کرده و شبه‌جزیره کریمه که یکی از پایگاه‌های دریایی سنتی روسیه در دریای سیاه است را به خاک روسیه ضمیمه کرده و در ادامه بخش‌هایی از شرق اوکراین را نیز به کمک روس‌گراها مجددا به حوزه نفوذ خود تبدیل کردند اما مشخص نیست این سیاست تا به کجا برای روسیه قرین موفقیت خواهد بود. پس از فروپاشی شوروی و نزدیکی هرچه بیشتر کشورهای غرب آسیا به بلوک غرب، آخرین پایگاه روس‌ها در غرب آسیا و دریای مدیترانه اکنون سوریه است، چنانچه روسیه از این کشور به هر شکلی حذف شود پس از یک قرن روسیه به مرزهای جغرافیایی خود عقب نشسته و سیاست غرب نیز در دشمنی با روسیه تا تسلیم مطلق در برابر سیاست‌های غرب ادامه خواهد داشت؛ وضعیت پیش‌گفته مؤید این امر است که بقای روسیه به عنوان یک کشور قوی و تاثیرگذار در معادلات بین‌المللی تنها در گرو ایستادگی در سوریه است و چنانچه روسیه نتواند در این بحران جایگاه خود را در سوریه تثبیت کند باید شاهد افول بیش از پیش و شاید شکست نهایی خود در برابر آمریکا باشد.  منافع روسیه در حال حاضر با منافع ایران و محور مقاومت در بحران سوریه مطابقت دارد و چنانچه روسیه در بازی همیشگی دیپلماسی مزورانه آمریکا گرفتار شود باید منتظر فروپاشی و گسیخت بیش از پیش داخلی خود باشد. آمریکا هیچگاه به فکر صلح و امنیت پایدار در جهان نبوده و ابزار دیپلماسی و آتش‌بس در کشورهای بحران‌زده و در حال جنگ در واقع ابزاری برای تسلیح بیشتر طرفین نزدیک به آمریکا، تعمیق نفوذ بیشتر آمریکا و خرید زمان است. آتش‌بس در سوریه نیز از این رویه خارج نیست و تحرکات محورهای ترکی، عربی و غربی به سردمداری آمریکا روشن می‌کند گروه‌های تروریستی مخالف بشار اسد در حال تسلیح بیشتر و تامین نیروی خود هستند؛ حملات گاه و بیگاه گروه‌های تروریستی به‌زعم آمریکا میانه‌رو در همراهی و همزمانی با جبهه النصره و داعش مؤید همین امر است و همزمان آمریکا در راستای سیاست همیشگی خود زمزمه شکست آتش‌بس را نیز ساز کرده است. هر چند محور مقاومت و روسیه باید یکی از بندهای آتش‌بس سوریه را عدم تجهیز گروه‌های تروریستی و ارسال نیرو و مهمات قرار می‌دادند، بند مهمی که ظاهرا مغفول مانده است.
سوریه آخرین کشوری در غرب آسیاست که هم‌اکنون روسیه در آن دارای پایگاه دریایی است و با توجه به کنترل ترکیه به عنوان یکی از کشورهای عضو ناتو بر تنگه‌های استراتژیک بسفور و داردانل، چنانچه روسیه از سوریه رانده شود در دریای سیاه محاصره دریایی خواهد شد؛ علاوه بر آن قدرت روسیه در دریای مدیترانه نیز برای همیشه به محاق خواهد رفت. موضوع اساسی این است که جز در شرق، روسیه در غرب مرزهای خود برای ورود به آب‌های آزاد بین‌المللی باید از مرز کشورهایی گذر کند که به صورت سنتی در محور غرب قرار دارند. دریای بالتیک در تسخیر کشورهای محور ناتو قرار دارد و آلمان کشوری مهم و عضو ناتو در این منطقه است و دریای بارنت در شمال روسیه نمی‌تواند محلی مناسب برای عبور و مرور دریایی روسیه به مدیترانه و اقیانوس آتلانتیک باشد و هر جابه‌جایی ناوگان روسیه نیاز به ماه‌ها زمان دارد.
روسیه نباید فراموش کند تجزیه سوریه موجب کوچک‌تر شدن مرزهای امنیتی سوریه در برابر غرب می‌شود و در گذر زمان بخش‌های عمده‌ای از مناطق تجزیه شده به محور غربی- عربی نزدیک‌تر خواهند شد و در نهایت روزی روسیه مجبور به ترک سوریه می‌شود. با این تفاسیر تنها راه چاره روسیه جهت حفظ موقعیتش همراهی کامل با محور مقاومت که عمیق‌ترین محور ضدآمریکایی منطقه و کل جهان محسوب می‌شود، است. آینده روسیه در گرو سوریه‌ای یکپارچه و متحد، با دولت مرکزی قوی و مخالف سیاست‌های غرب است. روسیه نباید فراموش کند کلید تشکیل چنین سوریه‌ای در دستان ایران است و نمی‌توان با حذف ایران از معادلات سوریه و چشم دوختن به امتیازهای ظاهری و مزورانه آمریکا قرین موفقیت شود. روسیه همچنین نباید فراموش کند آمریکا نشان داده برای حل مناقشات خود با طرف‌های دیگر، دارای صبر فراوانی است و با گذر زمان سیاست‌های خود را تغییر نمی‌دهد بلکه از روش‌های مختلف برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کند؛ روش‌هایی چون استفاده ابزاری از سازمان‌های بین‌المللی، آتش‌بس‌های موقت و مکرر، مذاکرات سطحی و زودگذر و حتی واگذاری امتیازات کوچک و غیرراهبردی. این‌بار سوریه برای روسیه زمین بازی نیست که به دریافت امتیاز از غرب رو کند و زمین بازی را به آمریکا واگذار کند چراکه برای همیشه از صحنه بین‌المللی حذف خواهد شد. روس‌ها باید هوشیار باشند و در دام حیله‌های آمریکا گرفتار نشوند چراکه هر هزینه‌ای در سوریه کنونی ضامن بقای روسیه قوی و تاثیرگذار جهانی در آینده خواهد بود.


Page Generated in 0/0072 sec