گروه فرهنگ و هنر: تعطیلی شورایعالی سینما تازهترین دستاورد حاصلشده از سوی متولیان وزارتخانه فرهنگ دولت یازدهم بود! در واقع متولیان امر و مسؤولان سینمایی که در راس آن سازمان سینمایی قرار دارد به جای درمان بیمار و ارائه شوک به تن نیمهجانش، کار را با مرگی تلخ یکسره کردند تا شورایی که میخواست بهعنوان مرجعی راهگشا قرار گیرد و در حل معضلات موجود در بدنه سینما نقشی راهبرانه داشته باشد، در فضای نادیدهانگاری دولت نسبت به بحث فرهنگ و هنر به کل برچیده شود و این ادامه بیتفاوتیهای معمول به جایگاه والای فرهنگ و هنر در این دیار است، چرا که نمیدانند حتی بازسازی چرخههای اقتصاد و سیاست و دیگر حوزههای فعالیت هر سرزمینی از طریق روغنکاری فرهنگ رخ میدهد و زیربنای هر تفکری از فرهنگ و هنر روی خواهد داد که عاملی والا برای آگاهیبخشی است.
شورایعالی سینما 9 دیماه 89 نخستین جلسه خود را برگزار کرد البته 10 ماه بعد در هیات وزیران به تصویب رسید و رئیسجمهور وقت هم در شهریورماه سال بعد آییننامه آن را ابلاغ کرد اما کمتر کسی میپنداشت این شورای با نام و نشان والا در کمتر از 6 سال از حیات خود به مرگی فجیع دچار شود. اگرچه با همه نقدهایی که به انحلال شورایعالی سینما وجود دارد باید وضعیت آن را در سالهای اخیر به نقد درآورد که بدون وجود خروجی مناسب تنها دارای یک نام بود و بس. البته باید دانست نهادهای بسیاری همین حالا وجود دارند که چنین حالت خواب گرفتهای به خود گرفتهاند و در واقع برخلاف گفتههای مسؤولان امر مبنی بر اینکه ناکارآمدی شورایعالی سینما دلیلی برای تعطیلیاش بوده است، باید سراغ گزینههای دیگر و اساسیتری رفت که در تحلیل پیش رو ارائه خواهد شد. شورایعالی سینما در دولت قبل و در زمان مدیریت جواد شمقدری بر سینمای کشور جهت ارائه فضایی جهانشمول از فرآیند حرکتی سینمای کشور ایجاد شد تا در مباحثی کلان و در زمینه زیرساختها و اعمال مدیریت و تربیت و بهبود وضعیت سینما و هدایت سینماگران جوان کشور ورود یافته و راهبر ریل حرکتی قطار سینمای کشور باشد. شورایعالی سینما در ابتدای امر با معرفی اعضای خود از اهالی پیشکسوت سینما متشکل از داوود میرباقری، مسعود جعفریجوزانی، احمد نجفی، جمال شورجه، مسعود دهنمکی و محسن علیاکبری در دولت گذشته جلساتی را با مدیریت رئیس دولت برگزار و مصوباتی را هم برای بهبود وضعیت سینمای ایران تصویب کرد اما حاشیههای رخ داده پیرامون سینما در مقاطعی بویژه در زمان انحلال خانه سینما موجب انحرافاتی در تشکیل جلسات و ارائه برنامههایی راهگشا شد. با روی کارآمدن دولت «تدبیر و امید»، اندک امید باقیمانده در حیات شورا هم رخت بربست و بدون حضور رئیسجمهور و با توجه به فضای متفاوت رخ داده در نزد متولیان امر، شرایط برای تعطیلی همیشگی شورایعالی سینما فراهم شد. اگر چه در فروردینماه سال 93 و در اوایل روی کارآمدن حجتالله ایوبی به عنوان ریاست سازمان سینمایی جهت نمایشی از روی خوش امیدورزی! نزد مردم حکمی مبنی بر انتخاب اعضای جدید شورا صادر شد اما کمتر کسی از اهالی جدی فرهنگ و هنر میتوانست تصور کند که واژههای نقش بسته از دولت امید توسط مرد اول مدیریتی سینما دقیقا 2 سال بعد و در فروردین ماه سال 95 به کل منجمد شود! اما حقیقت چنین بود که حجتالله ایوبی در حکم صادره در اواسط فروردین 93 عنوان داشت: «در فضای سرشار از امید کنونی، شورایعالی سینما میتواند منشاء ایجاد عزم و اراده ملی برای ارتقای این هنر ارزشمند و حل مشکلات و چالشهای پیش رو باشد.» و همین جناب رئیس در اواسط فروردین 95 اذعان داشت: «تصورمان این بود که سرنوشت سازمان سینمایی به شورایعالی سینما گره خورده و این دو نهاد به هم مربوط هستند ولی بعد که جلسات تشکیل شد، متوجه شدیم سازمان سینمایی یک سازمان مستقل است و نیازی نیست بالای سر این سازمان، نهادی به نام شورایعالی سینما وجود داشته باشد.» حالا 2 سال در این میانه بیثمر مانده و شگفت آنکه شورایی که طعم امید به آن متصل بود، اکنون به راهی نزد مسؤولان رسیده که وجودش را اضافی بپندارند! و اگر شورا به تعبیر آقای ایوبی، «فرزند ناقصالخلقه» بوده است، چرا در این مدت رها شده و زودتر از اینها مورد رسیدگی قرار نگرفته است؟! البته در تعبیری دیگر میتوان عدم فرصت مناسب برای حضور رئیس دولت یازدهم در جلسات شورا را دلیلی برای به تعطیلی کشاندن آن دانست و این موضوع پر بیراه نیست که بسیاری از اهالی فن و سینماگران کشور اذعان بر این دارند که با توجه به عملکرد دولت در این چند ساله مشخص است که فرهنگ و هنر جایگاهی در میان ارادتورزیها نداشته و هیاهوی «برجام»، غصهها و فغانهای سینمای ایران را نادیده و ناشنیده گرفته است! به هر روی با توجه به گفتههای رئیس سازمان سینمایی نوک پیکان توجهات مبنی بر اتخاذ تصمیم درباره تعطیلی شورایعالی سینما باز هم به شخص اول دولت بازمیگردد، چنانکه ایوبی عنوان داشت: «دکتر روحانی بهعنوان رئیس دولت یازدهم معتقدند کارهای تخصصی باید در نهادهای تخصصی و توسط افراد مربوطه دنبال شود و در همین راستا کارهای فرهنگی را به وزیر فرهنگ واگذار کردهاند و بارها گفتهاند ورود به جزئیات امور تخصصی نه درست است نه کارشناسانه. ایشان معتقدند مسائل فرهنگی باید در سطح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حلوفصل شود. آقای وزیر هم شخص باسابقهای هستند و مسائل را به بخشهای تخصصی واگذار کردهاند و حال با چنین رویکردی اینکه ما همه مسائل سینما را در جلسه با رئیسجمهور حلوفصل کنیم، راه و روش این دولت نیست».
همچنین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتههایی مختصر نهایت نگاه رخداده در تعطیلی شورایعالی سینما را اعلام میکند. « تشکیل این شورا از ابتدا اشکال داشته است و علاوه بر این در دوره گذشته یکسری شوراهای عالی تشکیل شده است که با توجه به تراکم کاری رئیسجمهور به هیچ وجه نمیشود همه شوراهای عالی زیر نظر وی تشکیل شود مانند شورایعالی سینما یا شورایعالی حج و دهها شورایعالی که تشکیل میشود.» از این لحاظ نبود فرصت مناسب از سوی شخص اول اجرایی کشور میتواند دلیل محکمتری برای تعطیلی این شورا باشد و البته برای دولتی که مسائل سیاسی و مذاکرات گسترده دیپلماسی زمان چندانی برایش باقی نمیگذارد، دور از پذیرش نخواهد بود!
با این وجود نمیتوان ناکارآمدی شورایعالی سینما را از بدو تولد تاکنون نادیده گرفت و برای ادامه فعالیت شورا و رسیدن به چارچوبی درست لازم بود به شکل درست و اصولی به فعالیت آن نگاه شود. البته از این نوع نهادهای ناکارا در بدنه فرهنگی کشور بسیار میتوان یافت که سالها به حال خود رها شدهاند. به هر روی شورایعالی سینما در حالی پروندهاش مختومه اعلام شد که به نظر میرسد همچون رویه مرسوم در همه دولتها بیشتر به دلیل اینکه محصولی از دولت گذشته بود، چندان مورد حمایت قرار نگرفت اگرنه باز هم زمزمهها و اخباری مبنی بر ایجاد چنین شوراهایی با همان شرایط گذشته و در دولت امروز به گوش میرسد. چنانکه شاهد روی کار آمدن نهادهایی چون «شورای حل اختلاف سینما» در دولت جدید و توسط سازمان سینمایی هستیم که طبق گفته حجتالله ایوبی به منظور صیانت از اهالی سینما تشکیل شده است، حالا باید نشست و تماشا کرد که این شورای تازهکار همان دستاوردهایی که رئیس وعدهاش را داده است، فراهم خواهد کرد.