printlogo


کد خبر: 156744تاریخ: 1395/2/11 00:00
آنچه گفتند «می‌شود» آنچه «اتفاق افتاد!»

روح‌الله عبادی: «سازمان تحریم ترک برداشت». این پیامی بود که رئیس‌جمهور محترم بلافاصله پس از امضای برجام در کنفرانس زنده تلویزیونی آن را برجسته و از محوطه کاخ ریاست‌جمهوری به دنیا مخابره کرد (سوم آذر 92). اما آنچه این روزها دیپلمات‌های مدال‌آور بویژه محمدجواد ظریف را بشدت نگران کرده، روی دیگری از واقعیت است: «آنچه ما از آمریکا درخواست داریم آن است که در فعالیت بانک‌ها مداخله نکند و آنها را از آمدن به ایران دلسرد نکند».(30 فروردین 95) علاوه بر رویکرد «خواهش و تمناگونه» ظریف از آمریکا، اعترافات ولی‌الله سیف نیز بر «تقریباً هیچ بودن» دستاوردهای برجام دلالت دارد. همچنین دلایلی که این دو مقام مسؤول در اجرای برجام را طی روزهای قبل به نیویورک کشاند تا با همتایان خود در پشت درهای بسته به رایزنی بپردازند، به وضوح نشان داد عباراتی که روحانی 2 سال و نیم قبل با عجله و هیجان ابراز کرد، عاری از واقعیت بیرونی بوده و بیشتر در قالب نمایشی تبلیغی به منظور بسترسازی انتخاباتی، اجرای کم‌هزینه‌تر برجام، بستن دهان منتقدان و اثرگذاری بر فضای روانی جامعه بوده است.  به عبارت دیگر در دوره پس از برجام آنچه را که روی زمین قابل محاسبه و رؤیت است، می‌توان اینگونه معنی کرد؛ رژیم تحریم‌ها مرتفع نشده، تهدیدها ابعاد تازه‌ و گسترده‌تری یافته است، دایره باج‌خواهی حریف توسعه یافته و وعده‌های طرف مقابل عملی نشده است. این در شرایطی است که ایران فراتر از تعهدات خود در محدودسازی توان هسته‌ای عمل کرده اما تجارت خارجی و رونق اقتصادی وعده شده از سوی دولت کماکان گروگان وزارت خزانه‌داری کدخداست. در داخل نیز طی ماه‌های گذشته علاوه بر مسدودسازی راه‌های بیان نقد دلسوزانه از طریق به لجن کشیدن منتقدان به‌وسیله لشکر رسانه‌های زنجیره‌ای و البته با حمایت خارجی، برجام و دستاوردهای آن را تا سرحد «آفتاب تابان»، «عامل دور شدن سایه شوم جنگ از سر کشور»، «بزرگ‌ترین دستاورد دیپلماسی و افتخار قرن»، «عامل رفع همه مشکلات قبل و بعد کشور در ابعاد اقتصادی، علمی و تکنولوژی»، «مدلی برای عملیاتی کردن برجام‌های داخلی و منطقه‌ای»، «جلوگیری از ضرر میلیاردها دلار در روز»، «زمینه‌ساز اشتغال و گردش چرخ اقتصاد» و... تبلیغ کردند و در شرایطی که دلسوزان کشور، حتی شرکای اروپایی دولت و برادران مؤدب(!) آمریکایی‌ بر رفع نشدن مشکلات اجرای برجام اعتراف و تأکید دارند، اعضای تیم مذاکره‌کننده و هواداران آنها در توجیهاتی عجیب، این مواضع را «دیپلماسی بانکی»، «با هدف مصرف داخلی»، «با مصارف تبلیغاتی درون‌حزبی» و «تفاوت لحن در مباحث دیپلماتیک» می‌دانند و تغییری در روش قبلی خود نمی‌دهند؛ روشی که منتقدان دلسوز را که- براساس ارزیابی کارشناسی از دست‌فرمان دولت در مواجهه با آمریکا- این اتفاقات را با افقی کاملاً روشن پیش‌بینی می‌کردند، با چوب بی‌اطلاعی، بی‌سوادی، دلواپسی و سنگ‌اندازی در روند گشایش امور ملت می‌راندند. به مرور که ابعاد این خسارت محض و اثرات سوء ناشی از توافقی یکطرفه و بدون رعایت شروط ابلاغی رهبر انقلاب هویدا می‌شود، شرایط به گونه‌ای در حال رقم خوردن است که حتی هواداران سینه‌چاک برجام نیز در برائت‌جویی از شاهکار تاریخی دولت گوی سبقت می‌ربایند. اظهارات دکتر مجتهدزاده، آصفی و... مصادیقی بارز برای این موضوع است. در یک محاسبه سرانگشتی و ساده براساس آنچه در حال وقوع است، به طور قاطع می‌توان گفت برجام برخلاف ادعاها نه «آفتاب تابان» که «خورشیدی کسوف‌زده» است که در پس امضای آن نه‌تنها سایه شوم جنگ از ایران دور نشده که منطقه در بدترین وضعیت جنگی در دهه‌های اخیر خود قرار گرفته است. دیپلماسی پیشران این توافق به قدری لنگ می‌زند که شاهد آن را باید در بالا کشیدن 2 میلیارد دلار از پول‌های این ملت مظلوم درست بعد از خواهش و تمنای وزیر امور خارجه از آمریکا و دست دادن او با کری زیر پرچم دشمن یا تهدید به جنگ بحرین فزرتی علیه ایران جست‌وجو کرد. تا اینجای کار این بازی نه‌تنها در چارچوب معادله «برد-برد» قابل تحلیل نیست بلکه از هر طرف که نگاه کنی یک طرف این معاهده خسارتبار را بازنده اصلی آن خواهی یافت. این دست‌فرمان تیم دیپلماسی همچنین تا اینجای کار نه به گشایش اقتصادی روی زمین انجامیده و نه زمینه‌ساز انتقال تکنولوژی و رفع مشکلات بیکاری شده است.
در مقابل آنچه طبق وعده‌های روی کاغذ «باید می‌شد و نشد»، «شده‌ها»ی ناشی از برجام نیز به وضوح قابل رویت است: «اعتبار جهانی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی به‌عنوان ملتی مقاوم، مستحکم و پیشرو در مقابله با استکبار عملاً مخدوش شد»، «تراز علمی ایران در سراشیبی نزول قرار گرفت»، «موضوع هسته‌ای به عنوان محور اتحاد ملی به عاملی برای تشتت تبدیل شد»، «جسارت و وقاحت دشمن و نوچه‌های منطقه‌ای آن در تهدید ایران اسلامی روزبه‌روز افزون شد»، «عرصه برای نفوذ و اعمال خواست و اراده دشمنان انقلاب اسلامی فراهم شد»، «ملت‌های مقاوم دنیا که به انقلاب اسلامی به چشم پدر معنوی خود نگاه می‌کردند نگران شدند»، «بساط رکود و بیکاری در اقتصاد کشور گسترده‌تر شد»، «عزت انقلاب به دلیل تداوم و عادی شدن ملاقات‌های ایران و آمریکا و لبخند به دشمن خدشه‌دار شد»... .
اما ریشه همه این مسائل چیست؟ ریشه این روند را باید در نگاه برادران‌مان در دستگاه دیپلماسی کشور و در تعریف یا مواجهه آنان با پدیده‌هایی چون «دشمن»، «اقتدار»، «پیشرفت» و «آرمان» جست‌وجو کرد. در تعریف ارائه شده متأثر از این طرز تفکر، «هیچ دشمنی‌ای دائمی نیست و می‌توان حتی با دشمنی که خلاف اصول تو می‌اندیشد و رفتار می‌کند نیز به تفاهم رسید»، «عامل اقتدار نه متکی به ظرفیت‌های درونی و جوشیده شده از متن ملت که ناشی از تعامل بین‌المللی و قرار گرفتن در لیست دوستان ابرقدرت‌های جهانی است»، «پیشرفت به اتکای ظرفیت های داخلی و بدون هضم شدن در هاضمه مناسبات جهانی اتفاق نخواهد افتاد» و در نهایت اینکه «آرمان‌ها اصول ثابتی نیستند و به مرور دچار کهنگی شده و قابلیت تغییر دارند» و تا این نگاه عوض نشود، پی‌جویی و اصرار بر مدل‌های خسارتبار و دور از واقع‌گرایی در قبال واقعیت‌های عرصه بین‌الملل ادامه خواهد داشت و البته در میان این سهل‌اندیشی‌ها، آنچه مایه امیدواری است به‌روز شدن و ارتقای تجربه و فهم ملی از ماهیت و واقعیت استکبار و انتخاب، تصمیم و اقدام‌هایی است که براساس این تجربه و فهم ارتفاع گرفته، شکل خواهد گرفت.


Page Generated in 0/0059 sec