سعید ملکی: دوام حیات نظام سرمایهداری غرب به حضور در همه گستره جهان وابسته است. به عبارت بهتر، حضور در عرصه جهانی و گشایش اقتصاد دیگر کشورها تنها راهی است که میتواند شرایط لازم را برای انباشت سرمایه در غرب و توزیع نابرابر ثروت فراهم کند. از این رو است که به دنبال هرگونه قرارداد یا توافقی که غربیها با کشورهای مخالف و مقابل خود میبندند، تلاش میکنند زمینههای حضور اقتصادی خود را نیز مهیا کنند. همچنان که در پی توافق «گورباچف» و آمریکا، «مکدونالد» بازار شوروی را قبضه کرد.
از همینرو است که حتی زمانی که غربیها همزمان با توافق هستهای با ایران سخن از بازی برد- برد به میان میآوردند، در ازای رفع تحریم، علاوه بر جلوگیری از توسعه کشور، چشم طمع به اقتصاد و بازار آن نیز داشتند. آنان به دنبال آن هستند که در شرایط گشایش اقتصادی، کشوری که به بازار جهانی متصل شد، بیش از آنکه به تولید بیندیشد، مصرف را در جامعه خود نهادینه کند. برخلاف آنچه در ابتدای امر، از تصور مفهوم مصرف به ذهن متبادر میشود، این واژه صرفا کلمهای اقتصادی نیست، بلکه از بار معنایی سیاسی و فرهنگی نیز برخوردار است. در واقع، اگرچه در نظام سرمایهداری اقتصاد پایه و زیربناست اما حوزههای فرهنگی و سیاسی نیز در خدمت این زیربنا قرار میگیرند. به عبارت دیگر نفوذ فرهنگی و سلطه سیاسی برای تسلط اقتصادی بر یک کشور لازم و ضروری است؛ امری که در شرایط پسابرجام نیز به وضوح قابل مشاهده است.
وجه سیاسی مفهوم مصرف را میتوان در تعاملات دیپلماتیک با ایران دید. ناگفته پیداست سرازیر شدن سیل دیپلماتها از کشورهای صاحبنامی چون فرانسه و آلمان و ایتالیا تا کشورهایی چون اتریش و دانمارک و یونان، نشان از آن دارد که قصد غرب از تایید برجام تنها رفع خطر دروغین نظامی- هستهای ایران نیست(1) بلکه ایجاد بازار جدید برای تولیدات غرب بحرانزده نیز مورد توجه ویژه بوده است. اما در کنار این رویکردهای سیاسی و اقتصادی، آنچه مورد غفلت قرار گرفته، رویکردهای فرهنگی غرب در توسعه روابط با ایران است. همان طور که گفته شد مفهوم مصرف، بار فرهنگی نیز دارد.
آنچنان که متفکرانی چون «وبلن» و «بوردیو» مصرف را به عنوان عاملی برای تمایز افراد مورد تاکید قرار میدهند. بر این اساس میان مفهوم مصرف و سبک زندگی ارتباط بسیار وثیقی وجود دارد.(2) آنطور که وبلن میگوید افراد با نمایش مصرف است که طبقه خود را بازمینمایانند یا آنگونه که «پییر بوردیو» میگوید با مصرف، ذائقههای طبقاتی بروز مییابد.(3)
نفوذ برندهای خارجی زیر سایه برجام
با توجه به آنچه گفته شد، مصرف کالای خارجی میتواند مصداقی از نفوذ فرهنگی غرب باشد و قشر یا طبقهای را به عنوان منادی و مروج سبک زندگی غربی در جامعه ایران بشناساند. از همین رو بود که بلافاصله پس از تصویب برجام، بسیاری از افراد شناختهشده یک جریان خاص در داخل تلاش کردند در این زمینه پرچمدار باشند. جالب است که بلافاصله پس از برجام 11 نفر به عنوان نمایندگان برند مکدونالد درخواست مجوز کردند؛ آن هم در شرایطی که ماجرای نفوذ مکدونالد در شوروی پیش رویمان قرار دارد.
تاسیس مکدونالد در سال 1990 در شوروی آغاز هجوم فرهنگ آمریکایی به مرزهای این ابرقدرت نظام دوقطبی بود. صف طولانیای که در روز افتتاح مکدونالد در مسکو پدید آمد، نشان میدهد جذابیتهای فرهنگ غربی چگونه باعث گسترش اقتصاد این کشورها میشود. جالب آنکه در زمان تحریم روسیه توسط اروپا و ایالات متحده، یکی از نخستین اقدامات تلافیجویانه روسها تعطیلی چهار شعبه از رستورانهای فستفود مکدونالد در این کشور بود.
افتتاح رستورانی همچون کیافسی(KFC) در ایران را میتوان مصداق تلاش برای نفوذ ذائقه آمریکایی در ایران دانست.(4) به این موارد باید خبر ورود نوشابه آمریکایی «آرکی» به داخل کشور را نیز افزود. به غیر از مواد غذایی، این مشکل در زمینه پوشاک نیز وجود دارد. آنچنان که این روزها سخن از تاسیس و آغاز به کار فروشگاههای متعدد لباس زیر زنانه برند معروف آمریکایی یعنی «ویکتوریا سیکرت» نیز به گوش میرسد.
شنیدن اخباری از این دست، همه آنانی را که دغدغه اقتصاد و فرهنگ اسلامی - ایرانی دارند، نگران کرده است. دولتمردان ما اگر به واقع دغدغه اقتصاد کشور را دارند، حداقل کالاهای سرمایهای را که بتواند به افزایش تولید کشور کمک کند وارد این مرز و بوم کنند. حتی اگر از تبعات فرهنگی مصرف کالاهای آمریکایی بگذریم، آیا واردات کالاهای مصرفی به معنای خروج ارز از کشور نیست، آن هم در شرایطی که قیمت نفت به کمترین سطح خود طی سالهای اخیر رسیده است؟ آیا حضور برندهای خارجی با پیشرفت درونزا و اقتصاد مقاومتی مغایرت ندارد؟ مگر نه اینکه رهبر حکیم انقلاب در انتهای نامه موافقتشان با اجرای برجام فرمودند: «از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جداً پرهیز شود». آیا دولتمردان ما از تبعات فرهنگی حضور برندهای خارجی و به طور ویژه آمریکایی در ایران ناآگاهند؟
----------------------------------
پینوشت
1- از آنجا که ایران هرگز به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نبوده و این برای غربیها نیز آشکار است، به نظر میرسد تلاش برای کنترل اتمی ایران را نیز باید در راستای جلوگیری ایران از دستیابی به فناوری صلحآمیز هستهای و گسترش تحقیق و توسعه در این زمینه دانست.
2- تا پیش از این مارکسیستها تلاش میکردند میان مفهوم تولید و طبقه اقتصادی ارتباط برقرار کنند. اما در دهههای اخیر برخی نظریهپردازان میان مصرف، طبقه و سبک زندگی پیوند برقرار میکنند.
3- پییر بوردیو مهمترین متفکر در تبیین رابطه مصرف و طبقه اقتصادی است. او در کتاب خود با عنوان «تمایز» به این مساله پرداخته است.
4- این رستوران مدتی پس از افتتاح پلمب شد.