printlogo


کد خبر: 156872تاریخ: 1395/2/13 00:00
یادداشتی برای فیلم «بادیگارد» حاتمی‌کیا
چشم‌هایم از آن تو

سیدحمید رضوی: چروک‌های روی صورت حاج کاظم بیشتر شده است. ریش سفید کرده و با بغضی که از گذشته او به یاد داریم هنوز با نگاهش همراه  می‌شویم. چشم‌هایی پر از بیداری و خواب‌هایی با چشمان باز که هر لحظه تشویش و پریشان حالی را به تصویر می‌کشد. دلخون، مثل قبل، چرا که از نسلی است که حالا کنار گود ماندند و باورشان از رگ گردن به آنها نزدیک‌تر است. حالا اسمش حیدر است و همچنان رسالت گذشته خود را بر دوش می‌کشد. حاج حیدری که اعتقاداتش هنوز قوی است. آرمانش خاک و هدفش سینه سپر کردن برای حیات نظام است. حیاتی که بعد از گذشت سی و اندی سال، هنوز هم دوست را از دشمن خود به سختی الک می‌کند. در پی یک عملیات تروریستی در ابتدای فیلم، شخص تحت حفاظت او بشدت زخمی شده، افراد زیادی کشته می‌شوند و خود او نیز جراحاتی برمی‌دارد. درگیر در افکار خود با عذاب وجدان ریخته‌شدن خون‌های بیگناه و  استشمام بویی از توطئه که او را به این فکر فرو می‌برد که محافظت از سیاسی‌ها کار او نیست، چرا که قدرت‌طلبان از قومی دیگرند. در این میان تردید‌ها به جایی می‌رسد که حاج حیدر گل‌های اهدایی ریاست‌جمهوری را پس می‌زند و نه‌تنها پیگیر ترفیع و تشویق‌های نظامی نیست، بلکه از مافوقش تقاضای مرخصی طولانی‌مدت تا ابلاغ حکم بازنشستگی خود دارد. به فکر صحرای محشر و پاسخگویی خون‌های ریخته‌شده است و با وصیتنامه خود گزارش عملیات انتحاری سیستان‌وبلوچستان را به مافوق خود تحویل می‌دهد و وقتی با دستوراتش مخالفت می‌کند و مافوقش او را فرا می‌خواند، می‌خواهد تا بقیه ستاره‌های نداشته روی شانه‌اش را بگیرد.
«بادیگارد» حاتمی‌کیا توانسته است تمام دغدغه‌های فیلمسازش را به‌طوری کاملا واضح بیان کند  و این‌بار کد‌ها بسیار واضح‌تر از ساخته‌های قبلی است و با کمی دقت در میزانسن‌ها بخوبی  می‌توان به آن پی‌برد. حاتمی‌کیا جامعه خود را بخوبی می‌شناسد و همیشه سعی داشته بی‌پرده و صریح کلام خود را منتقل کند و فیلمنامه «بادیگارد» به شکلی هوشمندانه نوشته شده که قطعاً برای طرفداران فیلم‌های این فیلمساز حرکت خوشایندی به شمار می‌آید. شخصیت‌های فیلم آخر حاتمی‌کیا  که این روزها بر پرده سینماها جولان می‌دهند، عمدتاً آدم‌های فیلم‌های قبلی او هستند که در زمان حال شاهد زندگی آنها هستیم. او ثابت کرده که در سال‌های گذشته دغدغه خود را داشته و دارد. فیلمسازی که هدف او ترسیم معضلات اجتماعی و اعتقادی است، او با دردهای مردم جامعه‌اش از هر قشر و طبقه‌ای آشناست. دغدغه ای که این‌ بار از آرمانگرایان دچار تردید و استحاله در عقاید سخن می‌گوید. تردیدی که به‌صورت شکاف در عقاید دهه‌های مختلف است. مریم (دختر حیدر) در دانشگاه از پدر خود با عنوان محافظ شخصیت‌ها یاد نمی‌کند و همسری که برای آینده خود انتخاب کرده را به استعفا از شغل می‌خواهد و درباره شغل نامزدش (الیاس) می‌گوید که کارش اعتقادی نیست، وظیفه است یا در سوی دیگر داستان حیدر برای محافظت از جان دانشمندی هسته‌ای (مهندس زرین) که از قضا فرزند همرزم دوران دفاع‌مقدس اوست، زخم‌ها را به جان می‌خرد.
نکته بسیار قابل تامل در فیلم، پرداختن به شخصی تحت عنوان مشاور عالی معاون رئیس‌جمهور است. مشاور مشکوک و دارای پرونده‌ای که تمام فعالیت‌های معاون رئیس‌جمهور (صولتی) را برعهده دارد و از زبان او نامه می‌نویسد و سخن می‌گوید. پرداختن به این سطح از روابط در سران دولتی از جمله جسارت‌هایی است که حاتمی‌کیا به خرج داده و به خوبی به این موضوع پرداخته است. در این‌باره گفتنی است، اصرار حیدر مبنی بر عدم پذیرش مجدد حفاظت از معاون رئیس‌جمهور، موید این نکته بود که وی بویی از توطئه برده است. در پایان با برکناری و حکم تعلیق حاج حیدر وی از مسؤولیت خود برکنار می‌شود و دیگر وظیفه‌ای برای حفاظت از شخصیت‌های نظام را ندارد. اما وقتی که در بطن یک عملیات تروریستی قرار می‌گیرد، با فداکاری، جان خود را برای حفاظت از دانشمند هسته‌ای نثار می‌کند. این نشان‌دهنده پیام فیلم است که از ابتدای قصه بارها و بارها به آن اشاره می‌شود که محافظ و بادیگارد تفاوت‌هایی دارند که مهم‌ترین آن اعتقاد است؛ «بادیگارد مزدور است و محافظت امری مقدس است». اعتقادی که به‌خاطر آن لازم نیست که حتما در لباس خدمت یا ماموریتی اجباری باشد. او برای حفظ و بقای پایه‌های نظام که امروزه (طبق گفته‌های فیلم) همین دانشمندان هستند پا به میان می‌گذارد و تا شهادت پیش می‌رود. برخی انتقادات وارد بر بادیگارد حاکی از این بود که نوعی شعارزدگی  گریبانگیر داستان و دیالوگ‌ها می‌شود که با پیشینه‌ای که از سازنده فیلم داریم نه‌تنها دست به شعارگویی نزده است، بلکه قصد واکاوی مشکلاتی را دارد که در گذر ایام در راه قهرمان قصه‌اش قرار دارد. بازی‌های فیلم بشدت واقع‌گرایانه‌اند و موقعیت‌های دراماتیک اثر آنقدر باورپذیر از آب درآمده‌اند که مخاطب گاه از یاد می‌برد که شاهد یک فیلم سینمایی است. چنین اجرای باورپذیر و بازی‌های درخشانی که مخاطب را در تمام طول فیلم سرجایش میخکوب می‌کنند به یقین گواه مهارت بالای کارگردان در هدایت بازیگران فیلم است. حضور یک زن در کنار قهرمان قصه، مانند ساخته‌های قبلی حاتمی‌کیا کاملا بجاست. از نامه‌ای که حاج کاظم در آژانس شیشه‌ای برای فاطمه می‌نویسد تا شعری که حیدر برای مرضیه در آخرین لحظه نفس کشیدنش زمزمه می‌کند. فیلم «بادیگارد» با فراز و فرود‌های بموقع و پیروی از سینمای قصه‌گو به خوبی پیاده‌سازی شده است. روان و بی‌حاشیه داستانش را روایت می‌کند و به هیچ وجه کهنه نیست. به اندازه کافی اکشن است و بموقع حواس تماشاگر را به فیلم جمع می‌کند. میزانسن و دکوپاژ صحیح در تمام سکانس‌ها  و بویژه در تونل بدون نقص و باورپذیر به تصویر درمی‌آید و در دقایق پایانی فیلم، نفس‌ها را در سینه حبس می‌کند. هیجان را به اوج می‌رساند و در این لحظه رسالت قهرمان قصه به اوج خود می‌رسد و با پایان دراماتیکش، اشک‌ها را سرازیر می‌کند. حاتمی‌کیا در راستای حفظ دستاوردهای نظام همانند حاج حیدر است و قابل مصادره نیست. در مدح قابلیت‌های راوی سینمای انقلاب و دفاع‌مقدس بازگویی صحبت‌های شهید آوینی کافی است که نوشته بود: «من هیچکس دیگر را نمی‌شناسم که همچون حاتمی‌کیا فیلم بسازد. حاتمی‌کیا همه وجود خود را در فریم‌ها می‌دمد و هر بار خود را می‌سوزاند تا از شعله آن، چراغی
برافروزد و هر بار ققنوس‌وار از همان آتش، حیات دوباره می‌گیرد». در این میان شاید سوال بسیاری از تماشاگران دلیل عدم حضور و کاندیداتوری فیلم حاتمی‌کیا، باتوجه به استقبال خوب عموم مردم و بدنه بدون نقص فیلم در جشنواره فجر بود که تعجب همگان را در بر داشت و فیلمی که شاید از نگاه سخت‌ترین منتقدان هم جایگاه مناسبی در سینمای ایران داشت و از بسیاری از ساخته‌هایی که از روی دست یکدیگر ساخته می‌شود، تاثیرگذار‌تر بود در هیچ یک از بخش‌های فیلم، فیلمنامه و کارگردانی انتخاب نشد. اما به راستی این نوع برخورد با فیلمی انقلابی در دوره جدید مدیریتی فرهنگ و هنر زیاد هم همراه با شگفتی نیست، چرا که حاتمی‌کیا به جای تشکر‌های متظاهرانه از رویکرد‌های فرهنگی جشنواره و دولت، لب به انتقاد گشوده بود و فیلمش در نقد قدرت‌طلبان کاخ‌نشین بود. البته استقبال قابل توجه مردم از این فیلم و تشویق‌های بی‌وقفه در پایان فیلم «بادیگارد»، همه چیز را اثبات کرد و گواهی بر شایستگی آخرین ساخته او و جلب رضایت مخاطبان است.


Page Generated in 0/0067 sec