printlogo


کد خبر: 157038تاریخ: 1395/2/18 00:00
جهانی شدن یا استعمار فرانو
الیگارشی چگونه جهان را می‌بلعد؟

علیرضا داوودی: «الیگارشی» را می‌توان همزاد مالکیت خصوصی و حس تملک بشری دانست. آنگاه که گروهی، زمینی را برای خود حصار کردند و وسیله یا ابزاری را برای خود انحصار بخشیدند و این انحصار به صورت موروثی در درون آن خاندان جریان یافت، جرقه‌های الیگارشی زده شد. این حس تملک و برتری بر دیگران همانند افیونی دلنشین در جان خاندان‌های ثروت و قدرت جریان دارد و چشم‌پوشی از آن برای این طبقه نه دلخواه و نه ممکن است.
تاثیر الیگارشی بر سیاست و حکومت قدمتی به اندازه تاریخ سیاسی بشر دارد چرا که همواره صاحبان ثروت برای تداوم مسیر ثروت‌اندوزی، تمایل به دخالت در سیاست و کنترل جامعه دارند، به همین دلیل پیوندی عمیق میان ثروت و قدرت در پهنه سیاسی جهان رقم خورده است. سیاست در چهره بروکراتیک خود بیشتر عامل تثبیت موقعیت، قانونی‌سازی برتری و هموارسازی مسیر توسعه ثروت و نفوذ الیگارشی است. کنش و واکنش سیاسی در یک جامعه تا حدود زیادی محصول رقابتی اجتماعی برای کاهش این انحصار از سوی فاقدان و افزایش آن از سوی بهره‌مندان است. به‌رغم اینکه طبقه ممتاز همواره به محافظه‌کاری و پیگیری ثبات وضع موجود شناخته می‌شود باید اذعان کرد این امر بدین معنا نیست که الیگارشی از تغییر استقبال نمی‌کند، حتی می‌توان ادعا کرد هر تغییر در تاریخ
سیاسی- اقتصادی جهان توسط این طبقه برنامه‌ریزی و اجرا شده و در مواردی که این گروه مبدأ تحول نبوده در نهایت انتهای آن براساس میل این گروه اتفاق افتاده و خاتمه یافته است. این پیوند و سطح تاثیرگذاری الیگارشی در طول تاریخ همواره مسیر انبساطی و توسعه‌ای را طی کرده تا جایی که در جهان کنونی الیگارشی با استفاده از ابزاری جدید به نام «جهانی شدن» مسیر توسعه ثروت را در مقیاس جهانی را طی می‌کند.
جهانی شدن در دوران کنونی جدید‌ترین پروژه خاندان‌های حکومت‌گر برای بسط نفوذ و ثروت در مقیاس بین‌المللی است. جهانی شدن در واقع ادامه سیاست‌هایی است که در سطح دوم توسعه الیگارشی پیگیری شده است. الیگارشی در سیر تاریخی دارای 2 مسیر یا سطح توسعه عمده است.
1- بسط ثروت و قدرت مبتنی بر ظرفیت‌های درون مرزی
در این سطح به دلیل وجود ظرفیت‌های عظیم استفاده نشده در درون مرزها رقابت ثروت محدود به مرزهای ملی است و عموم خاندان‌های طبقه ممتاز تلاش دارند حصه بیشتری از این منابع را تصاحب کنند. در این سطح زمین‌داری و استفاده از معادن طلا و نقره اولویت دارد. این مسیر در تمام کشورها طی شده است و الیگارشی در گام اول تلاش می‌کند در درون مرزهای ملی اقتدار خود را تثبیت و ثروت اندوزی خود را قانونی کند.
2- الیگارشی با نگاه فرامرزی
الیگارشی در این مرحله یا با تکمیل شدن ظرفیت‌های داخلی یا به‌دلیل نیاز به یک وزنه پیروزی‌بخش در برابر رقیبان داخلی، نیازمند ایجاد ظرفیت‌های نوین برای افزایش ثروت و نفوذ است که لازمه آن عبور از مرزهای ملی و استفاده از ظرفیت‌های دیگر سرزمین‌هاست. تجارت گسترده بین کشورها نخستین زاییده الیگارشی در این مرحله است و رقابت میان خاندان‌های ممتاز ملی در سطح بین‌المللی با یکدیگر استعمار را ایجاد کرده است. این مسیر فراملی تاکنون ادامه داشته است اما تغییرات گسترده‌ای را شاهد بوده که می‌توان 3 نسل را باز شناسی کرد.
استعمار سنتی: «اسپانیا»، «هلند» و «پرتغال» پیشگامان این روش استعماری هستند. عمده دلیل آغاز این حرکت را می‌توان در رقابت گسترده خاندان‌های ثروتمند اروپایی و پادشاهی‌های خودکامه حاکم دانست. در این مرحله خاندان‌های قدرتمند اروپایی برای توسعه ذخایر طلا و اجناس گرانبهای خود و افزایش قدرت نظامی- اقتصادی اولین سفرهای اکتشافی و در نتیجه نخستین حرکت استعماری را آغاز کردند. در این شیوه حکومت مستقیم توسط استعمارگر اعمال می‌شد و تمام منابع و منافع مستقیما به کشور مادر فرستاده می‌شد.
استعمار نوین: انگلستان پیشگام نسل دوم استعمار بود که به جای حکومت مستقیم از افراد و کمپانی‌های وابسته استفاده می‌کرد و در قالب حکومت محلی به طور غیرمستقیم اداره کشور را بر عهده داشته، منافع مالی را به سمت خود سوق می‌داد. این حرکت در واقع نخستین پاسخ الیگارشی استعمارگر به اقدامات ضداستعماری بود. قدرت گرفتن انگلستان در اروپا و عقب راندن قدرت‌های سنتی مانند اسپانیا و پرتغال محصول همین نگرش مترقی و موقعیت‌شناسی این کشور است. می‌توان گفت در این مرحله الیگارشی ملی در سطح بین‌المللی تلاش کرده است با تولید الیگارش‌های وابسته (بومی یا غیربومی) در درون جامعه هدف و وا نهادن سیاست به این گروه منافع خود را تامین کند. در این مسیر علاوه بر اینکه حس ملی‌گرایانه تا حدودی اشباع می‌شود، مسیر انتقال ثروت و افزایش قدرت هموار‌تر و کم‌خرج‌تر می‌شود.
استعمار فرا نو: جنگ دوم جهانی زمان خیزش الیگارشی ایالات متحده از مرزهای ملی به عرصه جهانی بود. زمانی که اروپا در آتش جنگ جهانی سوخت، برادر بزرگ‌تر از دیگر سوی عالم به کمک شتافت و با کمترین هزینه پیروز میدان تقسیم جهان شد. آمریکای جوان با استفاده از ظرفیت‌های ملی خود توانسته بود به سرعت رشد کند و طبقه ممتاز و حاکم این کشور نیاز داشت برای تداوم توسعه، امکانات جهان را به‌کار گیرد و جهان دوقطبی به معنای یکه‌تازی این کشور در فضای اقتصاد آزاد و کنترل همه‌جانبه مسیر‌های مالی بود.
سازمان‌های مالی و پولی بین‌المللی در واقع ایجادکننده یک سیستم منظم بین‌المللی برای الیگارشی‌های داخلی بوده است و خاندان‌های حکومت‌گر ملی باید نقش خود را در درون این نظام جدید می‌یافتند که لازمه آن هم اجبار این طبقه ممتاز ملی به پذیرش نظام  سلسله مراتبی بین‌المللی و همچنین مشروعیت بخشی به این سیستم بین‌المللی در میان ملت‌ها بود و راه‌حل آن از مسیر جهانی شدن می‌گذشت.
حرکت به سمت پیشرفت، گزینش بهترین‌ها و جایگزین کردن قوت‌ها به جای ضعف‌ها یک امر طبیعی و ذاتی در بشر بوده و همواره خواهد بود. این مسیر بدین معناست که در جهان کوچک شده کنونی تمام ملت‌ها می‌پسندند که تجربیات موفق را برگزینند و از روش‌های بهتر و موثر‌تر پیروی کنند و برای موطن خود براساس آنچه کارآمد‌تر و موفق‌تر است بازتعریف و برنامه‌ریزی کنند. نقاط ضعف خود را بازشناسند و آن را با بهترین جایگزین‌ها جا‌به‌جا کنند. سیاست هوشمندانه الیگارشی در دوران کنونی استفاده از همین پروسه طبیعی و ایجاد انحراف در آن به سمت مطلوب خود است.
استعمار فرانو در واقع بدین معناست که خاندان‌های قدرت در دورانی که تسلط قهرآمیز یا با واسطه بر دیگر ملت‌ها قابل قبول نیست به جای تسلط بر بدن‌ها، مسیر تسلط بر افکار را در پیش گرفته‌اند. اگر زمانی با زور سرنیزه یا استفاده از واسطه‌های وابسته، منافع و منابع یک سرزمین بی‌میل و رضایت ملت‌ها غارت و منتقل می‌شد و لوازم ثروتمند‌تر شدن خاندان‌های حکومت‌گر فراهم می‌شد اما اکنون هدف تداوم همین مسیر این‌بار با رضایت و پذیرش همان ملت‌هاست.
پروژه جهانی‌سازی به‌دنبال ایجاد یک مجموعه باورهای مورد نیاز الیگارشی است که به‌وسیله رسانه و ابزارهای ارتباط جمعی همه‌گیر می‌شود و شرایط را برای سرازیر شدن سود به سمت الیگارشی اکنون بین‌المللی و منسجم شده فراهم می‌کند. شرکت‌های فراملی و بین‌المللی، کارتل‌ها و صاحبان رسانه‌ها که همگی ریشه در الیگارش‌ها دارند با استفاده از همین ابزار توانسته‌اند جهان کنونی را مانند میوه‌ای رسیده بفشارند و شهد آن را بی‌رقیب تناول کنند.
تاثیر این خاندان‌های قدرت و ثروت و جهت‌گیری معنادار سود به سمت این طبقه که در اطلاعات و آمارهای بین‌المللی نیز قابل ردیابی است محصول چرخه اقتصاد بین‌المللی است که هرچند عنوان آزاد را به دوش می‌کشد اما در واقع مسیر بسته تولید سود توسط مستعمرات فرانو و انتقال آن به طبقه ممتاز بین‌المللی است، جایی که الیگارشی با استفاده از ظرفیت‌های بی‌مثال رسانه و نهادهای بین‌المللی چرخه مطلوب خود را ایجاد کرده و با قبولاندن آن به جوامع، بقا و تداوم آن را تضمین کرده است.
 اقتصاد مقاومتی در واقع خروج از چرخه ظالمانه‌ای است که فرودست را همواره محتاج و نیازمند می‌خواهد و فرادست در آن روز به روز فربه‌تر می‌شود. الیگارشی جهانی هر چند با پیاده‌سازی نقشه‌ای ماهرانه مسیر جهانی شدن را به نفع خود تغییر داد و توانست منافع خود را این‌بار در مقیاس جهانی گسترش دهد اما می‌توان با خودباوری، برنامه‌ریزی دقیق و انضباط اقتصادی از آن خارج و به الگویی از اقتصاد جامعه‌محور و عدالتجو تبدیل شد.


Page Generated in 0/0235 sec