مرتضی اسماعیلدوست: با وجود انواع دردهای جانسوزی که مردمان مظلوم فلسطین در کشاکش ظلمهای تاریخی توسط رژیم اشغالگر قدس کشیدهاند، همچنان سینمای فلسطین هر چند مهجور و بیصدا به پژواک نگاه فیلمسازان فلسطینی میپردازد و چراغ نگاه مردمان فلسطین نه در خاک این کشور بلکه در میان جشنوارهها و سالنهای سینمای کشورهای مختلف روشن است.
انتشار کتاب «سینمای فلسطین (منظره، جراحت روحی و خاطره) توسط نشر ساقی در بیستونهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب، فرصتی است تا مروری اجمالی به تاریخچه سینمای فلسطین و نگاهی که نویسندگانی چون نوریت گرتز و جورج خلیفی در این کتاب داشتهاند، داشته باشیم تا سینمای گمنام و ناشناس فلسطین برای مخاطبان کمی روشن شود. به طور حتم مهمترین مساله درباره انتشار کتاب «سینمای فلسطین» همین تازه بودن و متفاوت بودن کتاب در میان آثار منتشره بوده که با ترجمه وحیدالله موسوی رخ داده و میتواند برای اهالی علاقهمند به سینمای ملل مفید واقع شود و دریچه جدیدی از سینما را به رویشان بگشاید.
فلسطینیها مانند بیشتر جوامع عرب در دهه 20 میلادی با سینما آشنا شدند و پر واضح است که نام فلسطین با جنگ و اشغال این سرزمین توسط صهیونیستهای غاصب گره خورده است و احوال سینما هم دورمانده از چنین فضایی نیست، از این رو نویسندگان کتاب «سینمای فلسطین» در این اثر با توجه به رخدادهای مهمی چون جنگ 6 روزه، تشکیل سازمانهای مقاومت، حمله اشغالگران به تاسیسات سازمان آزادیبخش و انتفاضههای اول و دوم به جریانات شکلیافته در تاریخ سینمای این کشور پرداختهاند.
در این کتاب، سینمای فلسطین طی 4 دوره زمانی به لحاظ تغییر ماهیت مورد بررسی قرار گرفته است که دوره اول از سال 1935 تا 1947 و دوره دوم از 1948 تا 1967 را شامل میشود. دوره سوم که اوج درگیریها و معضلات رخداده بوده و از 1968 تا 1982 به طول انجامیده است، همراه با مهاجرت فیلمسازان فلسطینی به کشورهای دیگر بوده که برای نخستین بار در این مقطع، فیلم کوتاه 20 دقیقهای «به راهحل صلح نه بگویید» به دلیل فقدان امکانات برای تدوین به لبنان فرستاده شد و در عمان و البته در یک زیرزمین برای افراد سیاسی به نمایش درآمد تا برگ تاییدی برای اکران گسترده آن فراهم شود!
سینمای فلسطین در دهه 60 و دوران انقلاب تلاشهایی را در داخل و خارج انجام داد که این حرکتها فرم و قالبی متفاوت به خود گرفت و بهعنوان نمونه در اردن و تحت نظر جنبش فتح گروهی به نام «واحد فیلم فلسطین» به همت کارگردان فقید، مصطفی ابوعلی و شهید هانی جوهریه و فیلمبرداری با نام سلافه جادالله در سال 1968 آغاز به کار کرد که از مهمترین کارهای این نهاد، ثبت وقایع زندگی مردم فلسطین از طریق تصویر بود. سینماگران فلسطین در این دوره مرکز جدیدی را هم به نام «موسسه سینمای فلسطین» تاسیس کردند که اولین فیلمشان «بالروح بالدم» به کارگردانی «مصطفی ابوعلی» بود که حوادث سپتامبر سیاه اردن را روایت میکرد. در این بین «جمعیت سینمای فلسطین» نیز شکل گرفت که اولین تولیدش، فیلم «لحظههایی از اشغالگری در غزه» بود. البته عمده این نهادهای سینمایی به دلیل فضای بیثبات منطقه پس از مدتی غیرفعال شدند و حال تنها یک سالن سینما در رامالله وجود دارد.
فصل چهارم سینمای فلسطین به گفته نویسندگان کتاب، دوره بازگشت به خانه است که از 1980 تا زمان حاضر را شامل شده و بیش از 400 فیلم در این مقطع ساخته شده است. در این دوره مهم از سینمای فلسطین، کارگردانهایی چون نزار حسن، ایلیا سلیمان، میشل خلیفی، رشید مشهراوی، علی نصار و هانی ابو اسعد با آثاری متفاوت و مدرن خود را نشان دادند که در این کتاب به بررسی مختصری از سینمای آنها پرداخته میشود.
ترجمه کتاب «سینمای فلسطین» تلاشی است برای مقابله با مفهوم تقلیلگرا و نگاهی سطحی به جامعه، فرهنگ و مردم فلسطین و بخشی از نمایانسازی مقابله با تفسیرهای نادرست از واقعیت مبارزه و مقاومت فلسطینیان؛ آنجا که در کنار خون، تانک، خمپاره و سنگ میتوان به فیلمسازان شاخص فلسطینی رسید که انگارههای دوقطبی و سادهانگارانه تصویر شده توسط رسانههای غربی از کشور و مردمانشان را به چالش میطلبند. آنچه پیداست فیلمها از انسجام بیانی سازندگان خود خبر میدهند و در این سالها اگر چه گاه تصاویری غریب و بیگانه از مردمان این کشور را در آثاری مانند «عمر» و «اینک بهشت» مشاهده کردیم اما همچنان روح زندگی در برخی آثار مهجور فلسطینی تنیده شده است. البته از سویی کشور غاصب اسرائیل به بهانه مشارکت در سینما چند سالی است که از طریق بنیاد سینمایی اسرائیل آثاری را توسط کارگردانهای خود و با نگاهی وارونه از حقیقت به تولید میرساند که از جمله میتوان به فیلم «زیتون» ساخته اران ریکلیس و «لبنان» به کارگردانی شمولیک ماعوز اشاره کرد که برنده شصتوششمین شیر طلایی ونیز شد، از این رو فیلمسازان اصیل فلسطینی به دنبال ارائه جهانی واقعی از این کشور هستند، هر چند شرایطی دشوار برای نگاههایی حقیقی وجود دارد. سینمای فلسطین در ترسیمی چندگانه از تصورات سازندگان و تولیدکنندگان به طور کلی در پی آن است تا به جای قیام علیه انقباض مستمر فضا، از طریق تمرکز بر جزئیات منفک، روایات را به نمادهایی از کلیت و تمامیت تبدیل کند، برای مثال ندی الیاسر در فیلم «چهار شعر برای فلسطین» به دنبال فضایی از خشتهای قدیمی، نقاشیهای سقفی، دیوارهای ترکخورده، قوسهای منحنی و سفالینههای گلی بوده است و این نگاه جزئینگرانه در اثرش را به نحوه زیست بخشی از مردمان این سرزمین گره زده است، در نتیجه این فیلمسازان به دنبال فرم متفاوتی از بازنمود سینمایی در خارج از خاورمیانه هستند.
کتاب «سینمای فلسطین» بازتابی قابل توجه از سیمای سینمای این سرزمین است که میتواند برای علاقهمندان و اهالی پیگیر سینمای جهان مفید واقع شود؛ تصویری از دیاری به عطر زیتون و به رنگ خون که سینما را بهعنوان آینهای از روزگار خود میخواهد.