printlogo


کد خبر: 157255تاریخ: 1395/2/21 00:00
در نقد یک نوع نظام پاداش و امتیاز در خانواده
به بچه‌های‌تان استیکر ندهید

اریکا ریشر- آتلانتیک: در مقام روانشناس خانواده، پس از سال‌ها فعالیت و کار با هزاران خانواده دریافته‌ام یکی از گرفتاری‌های بسیار رایجی‌ که والدین با آن مواجهند، این است که چطور کودکان‌شان را به کارهایی که از آنها می‌خواهند، وادار کنند. یکی از پرسش‌های همیشگی والدین این است که برای رسیدن به این هدف، از چه ابزارهایی می‌توانند استفاده کنند و کمک بگیرند؟ یکی از این ابزارها ورقه‌های استیکر است. استیکرها نوعی سیستم تغییر رفتارند که در آن، کودکان در برابر انجام رفتارهای مطلوب، مثل مسواک زدن، مرتب ‌کردن اتاق خود یا انجام تکالیف، برچسب‌هایی دریافت می‌کنند. بچه‌ها بعداً می‌توانند برچسب‌هایی را که جمع کرده‌اند، مثلاً برای گرفتن جایزه، رفتن به گردش و تفریح و خوردن خوراکی‌های محبوب‌شان مصرف کنند. گردآوری داده‌ها درباره 2 چیز دشوار است؛ نخست، گستردگی و فراوانی استفاده از استیکرها و دوم اینکه از چه زمانی و چرا اینقدر رایج و پرطرفدار شده‌اند؟ با‌ وجود این شواهد پراکنده می‌گویند استیکرها در میان والدین آمریکایی تقریباً به مقدار زیادی فراگیر و رایج شده‌اند. جست‌وجو در گوگل [به زبان انگلیسی] برای «استیکرهای ورقه‌ای»، «استیکر تکالیف» و «استیکر جایزه» در مجموع بیش از یک‌ میلیون نتیجه به شما خواهد داد. آمازون، وبگاه آنلاین فروش کتاب و وسایل، بیش از ۱۳۰۰ محصول ترکیبی برای چنین جست‌وجویی به شما پیشنهاد می‌کند. ردیت، یک وبگاه بسیار بزرگ برای تبادلات فکری و مراودات اجتماعی است. این وبگاه پر است از اتاق‌های آنلاین گفت‌وگو برای پدران و مادرانی که از یکدیگر درباره مزایای چنین استیکرهایی می‌پرسند و راهبردهای مختلف استفاده از آن را به بحث می‌گذارند. به‌راحتی می‌توان مشاهده کرد تا چه حد والدین به توانایی استیکرهای تشویقی برای به ‌دست‌ آوردن نتایج سریع جذب می‌شوند و به استفاده از آنها روی می‌آورند. با مشوق‌های صحیح و ساختار مناسب، این سیستم می‌تواند به روشی مؤثر بچه‌ها را به پذیرش عادت‌هایی همانند مسواک زدن یا مرتب‌ کردن وسایل پس از بازگشت از مدرسه وادار کند. طرفداران استیکرهای تشویقی می‌گویند چنین مدل‌هایی از پاداش به پرهیز از جنگ قدرت کمک می‌کند. همچنین سبب می‌شود والدین کمتر غر بزنند، بنابراین روال زندگی روزانه را در خانواده آسان‌تر می‌کنند. استیکرها به شکل‌های مختلف چنین هدفی را برآورده می‌کنند. ایراد استیکرها و سیستم‌های پاداش مشابه، این نیست که کارآیی ندارند، ایراد اینجاست که بیش از حد مؤثرند و در عین‌ حال هم برای فرزندان و هم خانواده‌های‌شان در درازمدت پیامدهای بسیار منفی و ناخواسته‌ای به همراه دارند. استیکرها ابزارهای روانشناختی قدرتمندی هستند و می‌توانند از تأثیر روی انگیزه‌های کودکان فراتر روند و بر قالب فکری آنان اثر بگذارند و حتی روابط آنها با والدین‌شان را نیز دستخوش تغییر کنند. مدافعان استیکر اغلب از ذکر مخاطرات بالقوه این برچسب‌ها غفلت می‌کنند. وقتی چنین روشی نتیجه معکوس می‌دهد، والدین مبهوت و شگفت‌زده می‌مانند. برایم تعجب‌آور نیست وقتی به‌ وفور، گله و شکایت پدران و مادران را می‌شنوم که می‌گویند استیکرهای تشویقی آنگونه که باید عمل نکرده‌اند. مادری که ابتدا از نتایج سیستم استیکرهای تشویقی خشنود بود، می‌گفت وقتی از پسر 8 ‌ساله‌اش خواسته از آنچه می‌کرده دست بردارد و به برادر کوچک‌ترش کمک کند، پسرش پاسخ داده: «در عوضش چی بهم می‌دهی؟» زن و شوهر دیگری که در یکی از کلاس‌های من درباره تربیت فرزندان شرکت کرده بودند، زمانی که نظام پاداش دیگر کارآیی نداشت، به سختی افتاده بودند: «به دخترمان گفتیم اگر بعد از شام در تمیزکردن آشپزخانه به ما کمک کند، می‌تواند امتیازهای بیشتری برای رسیدن به هدفش، یعنی خریدن تلفنی جدید، به دست آورد اما دخترمان فقط گفت: نه! خیلی ممنون. حالا چکار می‌توانیم بکنیم؟» بسیاری از این والدین که استفاده از نظام پاداش را با هدف ارزشمند راحت‌کردن روال‌های درون خانواده شروع می‌کنند، در ابتدای کار از نتایج به‌دست‌آمده خوشحال می‌شوند و موارد بیشتری را در ورقه‌های استیکرها اضافه می‌کنند. کودکان دوست ندارند در شستن لباس‌ها کمک کنند یا اسباب‌بازی‌های‌شان را با بچه‌های دیگر به اشتراک بگذارند؟ اشکالی ندارد. برای انجام این کار به آنها استیکر بدهید. مایلم این پدیده را که در آن نظام‌های پاداش کاملاً در حیات خانواده فراگیر می‌شود، «اقتصاد پاداش» بنامم. در اقتصادهای پاداش، بچه‌ها یاد می‌گیرند رفتارهای مطلوب را در مقابل پاداش دریافتی، معامله کنند. بعضی وقت‌ها این پاداش‌ها به‌طور مستقیم به دست می‌آید؛ مثلاً یک اسباب‌بازی، بستنی یا کتاب. بعضی وقت‌ها نیز ارزشی که در معامله به دست می‌آید در قالب برچسب یا اشیای دیگر ذخیره می‌شود؛ مثل ارزش پول که بعداً می‌توان با آنچه مدنظر است، معاوضه کرد. سیستم- هر چه باشد- اقتصاد پاداش یک الگوی تراکنشی برای رفتار را ترویج می‌دهد: کودکان انتظار دارند برای رفتار خوب پاداش دریافت کنند و مایل نیستند رفتار مدنظر را «رایگان انجام دهند»؛ همانند پسر 8 ‌ساله‌ای که برای کمک به برادر کوچک‌تر از خودش، پاداش طلب کرده بود. برخی مخاطرات استیکرهای تشویقی که درباره آنها بحث زیادی صورت گرفته، شامل خطر تضعیف انگیزه‌های درونی کودکان است یا به‌ عبارت‌ دیگر، نیاز به عرضه پاداش‌های بیشتر و بهتر. به این علت که پاداش‌های اولیه جذابیت و کشش خود را از دست داده‌اند اما شاید مطلب دردناک‌تر، این باشد که اقتصاد پاداش بر شیوه اندیشیدن بچه‌ها درباره روابط با دیگران نیز اثر می‌گذارد. در برخی مواقع کودکان نه‌تنها برای انجام وظایف‌شان، همانند مسواک زدن، پاداش می‌گیرند، بلکه علاوه‌ بر آن برای آنچه دانشمندان علوم اجتماعی رفتارهای «خودجوش یا داوطلبانه» می‌نامند نیز پاداش می‌گیرند؛ کارهایی شبیه کمک ‌کردن به دیگران، همکاری و به ‌اشتراک‌گذاری داشته‌ها. مطالعات نشان داده ‌است دادن پاداش‌های ملموس به کودکان در برابر رفتارهای نوع‌دوستانه ممکن است رفتارهای سودمند و خیرخواهانه آنان را در آینده کاهش دهد و تمایل کودکان به کمک‌کردن به دیگران را از بین ببرد.  آموزه‌های برآمده از اقتصاد رفتاری به ما کمک می‌کند این تأثیر را توضیح دهیم. از منظر اقتصاد رفتاری، رفتار پروبلماتیک کودکانی که در اقتصاد پاداش- در عوض این کار چی بهم می‌رسد؟- تربیت می‌شوند، عکس‌العملی پیش‌بینی‌پذیر است در مواجهه با تصادم 2 دسته از هنجارها: هنجارهای اجتماعی، یعنی نیروهای پنهان که چگونگی عملکرد انسان را شکل می‌دهد و هنجارهای بازار، یعنی سیستمی از پرداخت، بدهی، قرارداد و مشتری. «دن اریلی» اقتصاددان رفتارگرا و استاد دانشگاه دوک، در تحقیقاتی تجربی درباره تأثیرات این دو مجموعه از هنجارها بر یکدیگر دریافته است وقتی این 2 نوع هنجار در یک موقعیت با هم تصادم پیدا می‌کنند، هنجارهای بازار، هنجارهای اجتماعی را تحت نفوذ و کنترل خود قرار داده و کانون تصمیم را از روابط انسانی به تجارت تغییر می‌دهند. اریلی با ذکر مثالی از کتاب خود، «غیرعقلانی پیش‌بینی‌پذیر؛ نیروهای پنهانی که تصمیم‌های ما را شکل می‌دهند»* عملکرد یک مهدکودک را توصیف می‌کند. این مهدکودک سعی می‌کند تعداد پدران و مادرانی را که با تأخیر به دنبال فرزندان خود می‌آیند کاهش دهد. این مرکز مراقبت از کودکان تصمیم می‌گیرد چنین والدینی را جریمه کند. پس از آنکه این طرح جریمه تعیین و به همه والدین اعلان شد، در عمل مشخص شد در واقع تعداد پدران و مادرانی که با تأخیر به‌ دنبال فرزندان خود می‌آیند، افزایش یافته است. چرا؟ با معرفی نظام جریمه، این سیستم که به هنجارهای بازار متعلق است، ناهشیارانه بر هنجارهای اجتماعی تأثیر می‌گذارد. قبل از این، والدین سعی می‌کردند سر موقع و بدون تأخیر به ‌دنبال فرزندان‌شان بروند، چراکه درباره دردسری که برای کارمندان مهدکودک به‌وجود می‌آوردند، احساس بدی داشتند (هنجاری اجتماعی) اما اکنون، تأخیر داشتن در چارچوب هنجار بازار قرار می‌گیرد، به این معنا که می‌توانند جریمه‌اش را پرداخت و وجدان خود را راحت کنند. مهدکودک برای تأخیر مبلغی به‌عنوان جریمه در نظر گرفته بود و بسیاری از والدین مایل بودند آن را پرداخت کنند.  در موردی مشابه، هنگامی که والدین برای رفتار خوب کودکان به آنها پاداش می‌دهند، هنجارهای بازار را وارد خانواده می‌کنند؛ جایی که همواره محل برقراری و حاکمیت ارزش‌های اجتماعی بوده است. هنگامی که با اریلی درباره کاربرد تحقیقش در زمینه سیستم‌های پاداش از جمله استیکرهای تشویقی صحبت کردم، توصیه او این بود: والدین پیامدهای درازمدت آن را در نظر بگیرند؛ سیستم‌های پاداش راه‌حل‌های رضایتبخش کوتاه‌مدتی ایجاد می‌کند اما به چه قیمتی؟ اگر بچه‌ها وجودشان در خانواده را یک شغل ببینند، چه خواهد شد؟ اریلی مثالی شخصی می‌زند درباره اینکه چگونه ذهنیتی تراکنشی می‌تواند نیت خیر را ضعیف کند. او زمانی در دانشگاهی مشغول به کار بود که در آن سیستمی مبتنی بر امتیازدهی استفاده می‌شد. به‌کارگیری این سیستم به این منظور بود که اطمینان حاصل شود اعضای کادر آموزشی و هیأت‌های علمی دانشگاه، الزام‌ها و شرایط تدریس را رعایت می‌کنند. اریلی زمانی که متوجه شد طبق چه فرمولی می‌توان امتیاز به دست آورد، فهمید چطور امتیازها را به حداکثر برساند و در نتیجه تا جایی که می‌توانست تلاش می‌کرد با کمترین تلاش، بیشترین امتیازها را به دست آورد. اریلی می‌گوید: «من توانستم ۱۱۲ امتیاز با آموزش فقط یک درس در هر سال به دست آورم. من یک کلاس با تعداد زیادی دانشجو و تعداد زیادی دستیار داشتم. بنابراین از فرمول مزبور به شکل بهینه استفاده کردم». برعکس در دانشگاهی که اکنون در آن کار می‌کند، به‌شکل ساده‌ای از همه انتظار می‌رود همیار هم باشند و به یکدیگر کمک کنند: «این بدان معنی است که من در حقیقت بیشتر درس می‌دهم. هر سال داوطلب می‌شوم که کلاسی برای دانشجویان در مقطع کارشناسی داشته باشم؛ با اینکه چنین چیزی بخشی از قرارداد رسمی من نیست. سیستم امتیازدهی‌ای که در آن دانشگاه برقرار بود، عمدتاً هرگونه حسن‌نیتی را از بین می‌برد». والدین ممکن است بین برچسب‌ دادن به کودکان برای مسواک‌ زدن و برچسب‌ دادن به آنها برای کمک‌کردن به خواهر یا برادر کوچک‌ترشان تفاوت اندکی ببینند. با وجود این، با توجه ‌به تأثیر منفی پاداش بر رفتار خودجوش یا داوطلبانه و اثر زیانبار هنجارهای بازار بر روابط، سوالی نگران‌کننده مطرح می‌شود: هنگامی که والدین کارآیی کوتاه‌مدت استفاده از پاداش را در ترویج و تشویق رفتارهای خوب برمی‌گزینند، این امر چه تأثیری بر خانواده می‌گذارد؟  اریلی می‌گوید: «اگر رابطه‌ای با فرزندان خود ایجاد کردید که بسیار تراکنشی است، وقتی چندین سال گذشت و سن‌ و سال همه بیشتر شد، چه چیزی را انتظار دارید؟ من نمی‌گویم برچسب‌ دادن به بچه‌ها باعث می‌شود در آینده والدین خود را به خانه سالمندان بفرستند اما اگر به این ایده پشت استیکرها فکر کنید، آن را قدمی در همان مسیر می‌بینید».
----------------------------------
پی‌نوشت‌
* Predictably Irrational: The Hidden Forces That Shape Our Decisions
ترجمه: احسان یزدانی


Page Generated in 0/0113 sec