کد خبر: 157443تاریخ: 1395/2/25 00:00
دوستی با شیطان، پیشنهاد هالیوود به مسؤولان کشورها
ابوذر خوشبیان: برخی کارشناسان بر این اعتقادند غرب خود در دامن شیطان افتاده است و دیگر کشورهای جهان را نیز به همپیمانی با شیطان ترغیب میکند. امروز در عالم سینما، کمتر کسی پیدا میشود که در ایدئولوژیک بودن بخشی از بدنه سینمای هالیوود به عنوان دستگاه صادرات فرهنگ ایالات متحده آمریکا شک کند. هر فیلمی به عنوان یک اثر هنری خواه ناخواه حرفهایی برای گفتن به مخاطبان خود دارد اما در این میان بعضی فیلمها را باید استراتژیک دانست؛ استراتژیک به آن معنا که میتوان به عنوان یک آینه، ساحت وجودی و فلسفه کنشگری غرب را در آن دید. در این مجال 2 فیلم را برای بررسی انعکاس اندیشه صاحبان قدرت در غرب انتخاب کردهایم؛ یکی «آخرین شکارچی ساحره» ساخته «بریک ایزنیر» تولید 2015 و دیگری «بیوولف» اثری ساختهشده با تکنیک موشن کپچر، از «روبرت زمکیس» تولید سال 2007. در هر دوی این فیلمها، حقیقتی که از قدرت در غرب نشان داده میشود این است که شیطان، قدرتی عظیم و غیرقابل مقابله دارد و گروهی از انسانها برای داشتن قدرت اداره و حمایت از جامعه بشری مجبورند با شیطان درآمیزند و گره بخورند که در این میان بقای انسان و شیطان در کنار یکدیگر تضمین خواهد شد و البته شری نیز به اجبار دامن بشریت را خواهد گرفت. برای بررسی دقیقتر مجبوریم مروری داشته باشیم به داستان هر دو فیلم که منجر به افشا شدن داستان نیز خواهد شد. اما ماجرا از چه قرار است؟! در فیلم آخرین شکارچی ساحره، جنگی دائمی میان انسان و شیاطین و ساحرهها در جریان است؛ در این میان گروهی برای شکار بزرگترین ساحره موجود در عصر قرون وسطی سراغ آن ساحره میروند و در نهایت موفق به کشتن او میشوند، «کالدر» که «وین دیزل» نقش آن را بازی میکند به عنوان قاتل ساحره ملکه، دارای جاودانگی و قدرتی لایزال میشود که در طول سالیان متمادی طی یک همکاری با کلیسا به مبارزه با ساحرهها و شیاطین میپردازد که البته در عصر جدید، جامعه بشری به یک تفاهم و توافق صلحآمیز با شیاطین رسیده است و کالدر بهجای قاتل ساحرهها، نقش کنترلکننده آنها را دارد تا هیات صالحه شیاطین به تخلف آنها رسیدگی کند! اما فیلم هرچه پیشتر میرود، شاهد آماده شدن مقدمات برای بازگشت ساحره ملکه میشویم، تا جایی که جسم ساحره ملکه بازمیگردد اما قدرتش در قلب کالدر است! در واقع شیطان بزرگ موقع مرگ، قدرت خود را به او امانت داده است تا زمانی که مقدمات بازگشت فراهم شود. در پایان قهرمان فیلم و نجاتدهنده بشریت از دست شیاطین با شکست مجدد ساحره ملکه بر سر دوراهی قرار میگیرد. یا باید قلب ساحره را از بین ببرد که در واقع قدرت لایزال خود او نیز به عنوان مدافع بشریت از بین میرود یا باید قدرت ساحره را در قلب خود پنهان کند و البته ریسک بازگشت شیطان را قبول کند. «وین دیزل» راه دوم را برمیگزیند. در واقع نکته کلیدی فیلم در انتخاب این مسیر است. در جایی که در غرب از خداوند، دین و کلیسا برای نجات بشریت هیچ کاری برنمیآید، قهرمان فیلم مجبور است از قدرت شیطان برای حمایت از بشریت استفاده کند و به نوعی معامله با شیطان بپردازد هرچند شری همیشه در کمین باشد اما ظاهرا چارهای نیست و باید از قدرت شیطان بهره برد. این داستان را همینجا داشته باشید تا سراغ فیلم دوم برویم. بیوولف اما فیلمی است که شفافتر و صریحتر به چرایی معامله بشر غربی با شیطان برای کسب قدرت میپردازد و به نوعی میتوان آن را مانیفست قدرتهای غربی در شیطانگرایی دانست. داستان فیلم در دانمارک و حدود 500 سال پس از میلاد روایت میشود، جایی که شاهد آزار اهالی شهر توسط هیولایی به نام «گرندل» هستیم و از دست خداوند، دین و کلیسا نیز هیچ کاری برنمیآید. بیوولف به عنوان یک قهرمان برای شکست هیولا به آن دیار میآید و در نهایت گرندل را از بین میبرد اما مادر گرندل با نقشآفرینی «آنجلینا جولی» در هیبتی به عنوان شیطان و با قدرتی غیرقابل مقابله و عمری لایزال سراغ بیوولف میآید؛ او را به سمت خود فرامیخواند و پیشنهاد میکند در صورتی که با او درآمیزد، بیوولف را پادشاه کند و از قدرت خود به او عطا کند. در ادامه «هروتگار» پادشاه فعلی که خود با شکست هیولایی پادشاه شده است، خودکشی میکند و ما متوجه میشویم او نیز قدرت خود را از شیطان گرفته است و در واقع، گرندل فرزندی حاصل از همبستگی انسان و شیطان است، یک شر ناگزیر بهعنوان تاوان به قدرت رسیدن بشر از طریق شیطان، اما در انتهای فیلم باز این چرخه تکرار میشود، زمانی که بیوولف پیر، هیولای حاصل از پیوند خود با شیطان را از بین میبرد و خود نیز کشته میشود؛ شیطان سراغ یکی از فرماندهان بیوولف میرود و... این اندیشه که سران دنیای غرب با وجود اعتقاد به مسیحیت و یهودیت، بهجای آنکه به دنبال قدرت گرفتن از خداوند یکتا باشند و در ترویج خداپرستی همت گمارند، قدرت شیطان را دستیافتنیتر دیده، تلاش خود را بر جدایی بشر از یکتاپرستی قرار دادهاند و به معامله با شیطان پرداختهاند، امروز طرفداران بیشتری پیدا کرده است. در واقع این 2 فیلم تاییدی بر این اندیشه است؛ جایی که دنیای غرب، شیطان را قدرتی لایزال و غیرقابل مقابله میداند که باید با او به نوعی توافق کرد و از قدرت او برای کنترل جامعه و حمایت از بشریت استفاده کرد. البته به این نکته نیز اشاره میکند که این پیوند میان انسان و شیطان به شری ناگزیر منجر خواهد شد که دامن بخشی از جامعه بشری را میگیرد و باید آن را تحمل کرد. و جالب آنکه بیوولف، افسانهای انگلیسی است با قدمتی بیش از هزار سال، یعنی این حکایت مانیفستگونه در باب شیطانگرایی، ریشهای دیرینه در فرهنگ غرب دارد. در واقع سران برخی کشورهای غربی به دنبال پیاده کردن این نسخه در نوع دسته دوم آن هستند. کشوری مانند ایالات متحده آمریکا به عنوان شیطان بزرگ به دنبال آن است که اقتصاد و سیاست دیگر کشورها را در سیستم اقتصادی و سیاسی خود درهم بپیچد و به گونهای به آن کشورها قدرتی موقت بدهد اما این آمیزش میان کشورهای دیگر و شیطان بزرگ، منجر به آن خواهد شد که حیات کشورهای عادی به حیات سیاسی و اقتصادی ایالات متحده پیوند بخورد تا جایی که این کشورها به ناگزیر مجبورند از قدرت شیطان بزرگ حمایت کنند تا قدرت خودشان از بین نرود و در این میان چشمان خود را بر شرارتهای ناگزیری که ایجاد میشود ببندند. بحران اقتصادی جهانی در سال 2008 که از آمریکا آغاز شد و استفاده از دلار به عنوان ارز بینالمللی، نمونههایی از این سیستم درهم تنیده هستند. در این زمان هر کشوری که خود را از شیطان بزرگ دور کند، به قدرت لایزال خداوند یکتا توسل کند و بر پای خود بایستد، متحمل ضرر نخواهد شد زیرا نابودی شیطان و فراگیری یکتاپرستی از وعدههای خداوند است که حتما محقق خواهد شد. از این رو مسؤولان را باید از عواقب نزدیکی با شیطان بزرگ آگاه ساخت تا خدایی ناکرده به دام شیطانگرایی نیفتند.