printlogo


کد خبر: 157696تاریخ: 1395/2/29 00:00
فرقه انگلیسی و ادوارد براون

ایران از سویی به دلیل موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک خود در خاورمیانه و جهان اسلام و از سوی دیگر داشتن منابع و ذخایر‌، همواره مورد طمع استعمارگران بویژه انگلیس بوده است. این طمع‌ورزی انگلیس همواره با دخالت در امور داخلی ایران همراه بوده است که به عنوان نمونه می‌توان به مداخلات این کشور در طول تاریخ بویژه تاریخ معاصر، نفوذ در سیاست و سیاست‌گذاران، حذف افراد مستقل از صحنه سیاست و اقتصاد، تحمیل جنگ‌های مختلف، جدا کردن قسمت‌هایی از کشور، ساخت فرقه‌های ضد دینی به منظور ایجاد تفرقه در ایران و... اشاره کرد. یکی از افرادی که با مأموریت خاص هدایت و حمایت از فرقه دست‌ساخته کشور انگلستان یعنی «بابیت» و «بهاییت» به ایران آمد، «ادوارد گرانویل‌براون» بود. وی دانش‌آموخته سازمان اطلاعاتی - امنیتی انگلیس بود و براساس گفته‌های شک‌برانگیز و ردگم‌کن ثبت‌شده در تاریخ، وی فارغ‌التحصیل رشته پزشکی دانشگاه کمبریج است. لیکن در طول عمر نه بیماری را مداوا کرده و نه این رشته را تدریس کرده است. وی یک سال در ایران پرسه و پس از بازگشت به انگلستان، تا پایان عمر بر کرسی ادبیات فارسی دانشگاه کمبریج تکیه می‌زند و معلوم نیست کرسی ادبیات فارسی این دانشگاه معتبر، دستخوش کدام کار براون در طول حضورش در ایران است؟  ادوارد براون مدعی است هدفش از سفر به ایران اولاً سیاحت و گردش و در ثانی تکمیل زبان فارسی است اما نوشته‌‌های وی خلاف آن را ثابت می‌کند. آنچه از فهوای کلام براون در لابه‌لای متون به جای مانده از وی دریافت می‌شود این است که به آنچه گفته صادق نبوده و هدف وی از ورود به ایران شناسایی و تقویت افراد «ماسون» و تبلیغ و حمایت از فرقه‌های همگرا با سیاست‌های استعماری انگلستان بوده است، زیرا در طول سفر تخصص اصلی خود را که همانا پزشکی بوده، کتمان می‌کرده است. براون در سفرنامه خود موسوم به «یک سال در میان ایرانیان» می‌نویسد: «وقتی به خوی وارد شدم در ملاقات با دکتر «ساموئل» به او و بیمارانش گفتم من برای طبابت و مسائل پزشکی سفر نمی‌کنم و خیال ندارم در خوی وقت خود را تلف کنم». وی در جای دیگر به صراحت از مأموریت خود پرده برمی‌دارد و می‌گوید: «پس از مطالعه کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای میانه نوشته «کنت دوگوبینو» مشتاق شدم تحقیق درباره بهاییت را ادامه دهم».  «محمد قزوینی» درباره آثار براون درباره بهاییت می‌نویسد: «تألیفات استاد براون درباره بابیه، دنباله تحقیقات گوبینو و ذیل و متمم آن است و آن مرحوم، جمیع وقایع راجع به این طایفه را که متأخر از عصر گوبینو است و مخصوصاً اختلافاتی که بعد از باب بین آنها به وجود آمد از انقسام و مخاصمات این فرقه‌ها و روابط میان دولت ایران و عثمانی را جمع کرده است و اصل تحقیقات گوبینو که با تمام قدر و قیمت باز هم ناقص بود به طور شافی تکمیل کرد به طوری که وقایع 70 ساله اول این مذهب جدید را از بدو ظهور در سنه 1260 تا حدود سنه 1330 قمری مفتح، مکمل و بی‌غرضانه مقابل انظار عالمیان نهاد و فصل جدیدی بر تاریخ باز کرد و تاریخ را الی‌الأبد رهین منت خود گردانید».  «کسروی» نیز درباره مأموریت براون چنین اظهارنظر می‌کند: «چاپ کتاب‌های بهاییان توسط ادوارد اگرچه در قالب دلسوزی برای تاریخ ایران انجام شده است ولی انگیزه نهایی او حمایت از [صبح] ازل و بابیان و بهاییان بوده است».  نتیجه اقدامات و پیگیری‌های ادوارد براون این بود که عناصر فرقه بهاییت توانستند در لایه‌های پنهان سیاست در دوران قاجار نفوذ کرده و فضا را برای اعمال سیاست‌های انگلیس پدید آورند.  با توجه به مطالب گفته شده و خیانت‌های انگلیس و عمال آنها در طول تاریخ معاصر که بر همگان روشن است، باید از مسؤولان ذی‌صلاح پرسید چرا یکی از خیابان‌های مرکزی شهر تهران به نام ادوارد براون، این عنصر جاسوس است؟  این بی‌توجهی را چه می‌توان نامید، سهل‌انگاری یا... البته ناگفته نماند این امر تنها به نام این فرد محدود نمی‌شود بلکه شاهدیم در همین شهر تهران خانه «میرزاعباس»، پدر «میرزاحسینعلی نوری»، سرکرده تشکیلات بهاییت و همان کسی که هزینه‌های بسیاری به خاطر اعلام نسخ اسلام از طرف او در دشت بدشت پرداخت شده، مرمت می‌شود و به عنوان میراث فرهنگی در فهرست آثار ملی به شماره 16707 به ثبت می‌رسد!


Page Generated in 0/0057 sec