محمود نورانی*: برای مدت طولانی بویژه در طول سالهای جنگ سرد، غرب و غربی شدن جهتگیری اصلی سیاست خارجی ترکیه بود و بهرغم اشتراکات تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی، شرق و غرب آسیا چندان جایگاهی نزد این کشور و سیاست خارجی آن نداشت. این امر را میتوان تا حدودی ناشی از ویژگیهای دوران جنگ سرد دانست که ساختار نظام بینالملل جهتگیریهای سیاسی و امنیتی کشورها را بر آنها تحمیل میکرد و ترکیه نیز تحت این شرایط نسبت به غرب آسیا نسبتاً بیتفاوت بود. پایان جنگ سرد فرصتهایی را برای کشورها فراهم کرد تا ملاحظات سیاسی- امنیتی خود را مورد تجدیدنظر قرار دهند و در نتیجه، اولویتها و اشکال جدیدی از روابط را در عرصه سیاست خارجی تعریف کنند. تغییرات ساختار نظام بینالملل پس از جنگ سرد، تحولات داخلی، هزینه بالای سیاست سنتی عدم مداخله و طیف وسیعی از منافع ترکیه از امنیت تا اقتصاد که با غرب آسیا گره خورده بود، این کشور را بر آن داشت سیاست فعالتری در این منطقه اتخاذ کند. روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و مسائل ناشی از ناکامی عضویت در اتحادیه اروپایی این توجه را بیشتر کرد و ترکیه در سیاست خارجی خویش الگوی تازهای پیش گرفت که غرب آسیا بهعنوان یکی از مناطق هدف در کانون توجه آن قرار دارد.
سناریوی راهبرد نفوذ و استراتژی ژئوپلیتیک ترکها
ترکیه از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، تغییرات چشمگیری در جهتگیریهای سیاست خارجی خود اعمال کرده است. در همین راستا، سیاستهای ترکیه درباره کشورهای عربی و در مجموع کشورهای منطقه غرب آسیا، تغییرات محسوسی داشته است. ترکیه مسائل غرب آسیا را با علاقه جدی دنبال میکند، در چالشها و تنشها بهعنوان یک فرابازیگر منطقهای، به ایفای نقش مشغول است و سعی میکند چهره نوینی از خود در نظام بینالملل به تصویر بکشد. همچنان که رفتار ترکیه و حزب عدالت و توسعه طی سالهای اخیر نشان داد این کشور درصدد افزایش موقعیت و منزلت خود با استفاده از پتانسیلهای منطقهای است. اما با حضور احمد داووداوغلو، ابتدا در نقش وزیر خارجه و در ادامه نیز بهعنوان نخستوزیر در کابینه رجب اردوغان بهعنوان یک سوپراستراتژیست، این روند در مقیاسهای گستردهتری ادامه یافت لذا برای درک و شناخت سیاست خارجی ترکیه و اهداف آن در منطقه غرب آسیا، ناگزیر باید تحلیل را از اندیشههای وی شروع کرد. داووداوغلو مهمترین دیدگاههای خود را در قالب 2 گفتمان «عمق استراتژیک» و «به صفر رساندن اختلافات با همسایگان» عرضه کرده است. بر همین اساس ژئوپلیتیک، هسته اصلی این دکترین را تشکیل میدهد و مولفههای دیگری چون تاکید بر قدرت نرم، تلاش برای میانجیگری و حل بحرانهای منطقهای و بینالمللی و اتخاذ راهبرد برد- برد در ارتباط با دیگر کشورها، این دکترین را تکمیل میکند. در این دکترین داووداوغلو استدلال میکرد «ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود دارای عمق استراتژیک است» به همین دلیل باید در ردیف کشورهای منحصر به فرد قرار گیرد و بهعنوان یک قدرت مرکزی محسوب شود. این دکترین بر این باور است که ترکیه باید نقش رهبری مناطق پیرامونی خود را برعهده بگیرد و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. اینجاست که پای دکترین دوم یعنی «دکترین به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» به میان کشیده میشود. طبق دکترین یادشده، ترکیه برای اینکه بتواند به رهبر منطقهای تبدیل شود و اهمیت استراتژیک بینالمللی پیدا کند، باید با همسایگان خود روابط دوستانه برقرار کرده و مشکلات و اختلافات فیمابین را از میان بردارد. در واقع ترکیه با تعریف تازهای که از خود و سیاست خارجی خود ارائه کرده توجه خویش را به خاورمیانه معطوف ساخته است. تبدیل غرب آسیا [و شمال آفریقا] به کانون تلاشهای سیاست خارجی ترکیه نشان از وجود بعد قدرتمند هویتی در سیاست خارجی جدید این کشور دارد. ترکیب این مساله با تاریخ و جغرافیا و نمود آن در دکترین عمق استراتژیک سبب میشود ترکیه هدف خود در غرب آسیا را از تبدیل شدن به قدرت منطقهای تغییر داده و تبدیل شدن به قدرت مرکزی را در دستور کار خویش قرار دهد. برای ترکها روابط ویژه با آمریکا و غرب (عضویت در ناتو)، تصمیمگیریهای موردی مستقل از آمریکا (مانند مساله عراق) و تداوم حضور موثر آمریکا در منطقه داراییهایی محسوب میشوند که میتوانند از آنها برای تبدیل شدن به قدرت مرکزی استفاده کنند. اما مهمترین دارایی ترکها در راستای تبدیل شدن به قدرت مرکزی و حفظ این موقعیت را میتوان بحرانهای منطقه خاورمیانه دانست که سیاست خارجی ترکیه آنها را شناسایی و مورد استفاده قرار میدهد. این امر در شیوه برخورد ترکیه با مسائل و بحرانهای منطقه، خود و اهمیتش را نشان میدهد. این کشور از آنجا که نقش قدرت مرکزی منطقه را از آن خود میداند، در راستای تقویت این جایگاه حق تصمیمگیری و عمل اختیاری در برابر ایالات متحده و غرب را برای خود محفوظ میدارد و گاه همراستا با آمریکا و گاه مخالف خواست آن کشور عمل میکند. برای مثال در مساله هستهای ایران از حق ایران دفاع و در مقابل خواست آمریکا استقلال عمل نشان میدهد و در بحران سوریه با ایالات متحده همسو شده و به دنبال تضعیف و حتی حذف بشار اسد است. این نوع برخورد با رعایت ظرافتهای خاص میتواند باعث امتیازگیری از آمریکا و متحدان اروپاییاش مثلا برای عضویت در اتحادیه اروپایی شود که میتوان ادعا کرد با توجه به حمایتهای اخیر ایالات متحده از عضویت ترکیه در اتحادیه، تا حدودی این مهم به دست آمده است و از طرف دیگر میتواند منجر به تثبیت موقعیت مرکزی ترکیه بهعنوان یک کشور دارای قدرت و توان تصمیمگیری مستقل شود. تحولات اخیر جهان عرب فرصتی فراهم کرد که دیپلماسی ترکیه با ماهیتی هژمونیک وارد عمل شود. حزب عدالت و توسعه به دنبال احیای عظمت و شکوه امپراتوری عثمانی یا عثمانیگرایی جدید است تا بتواند رهبری جهان اسلام را بویژه در محور سنی برعهده گرفته و در روابط خود با غرب بویژه در اشتیاق برای پیوستن به اتحادیه اروپایی موازنه ایجاد کند. با به قدرت رسیدن حزب «عدالت و توسعه» در سال 2002 ترکیه تلاش کرد به گوشهگیری و انزوای خود در منطقه خاورمیانه پایان دهد. به همین دلیل سیاست خارجیای را اتخاذ کرد که حضور ترکیه در منطقه را افزایش داده و روابط آن با کشورهای عربی را توسعه دهد، بر این اساس شاهد حضور ترکیه در حوادثی چون سرنگونی دیکتاتوری 23 ساله
«زین العابدین بنعلی» در تونس و سرنگونی دیکتاتوری 30 ساله «حسنی مبارک» و سقوط رژیم 42 ساله «معمر قذافی» در لیبی و امضای توافقنامه کنارهگیری «على عبدالله صالح» پس از 33 سال حکومت در یمن بودیم. این تسونامی عربی را «احمد داووداوغلو» بهعنوان روند طبیعی تاریخ برشمرد که در جهان عرب خیلی دیرهنگام روی دادند و باید به گفته وی دهه 1980 روی میدادند و نسیمی که وزیدن گرفته ضرورتی اجتماعی است که رهبران جهان عرب توان ایستادگی در برابر آن را ندارند. در این راه ترکیه تلاش کرد به انقلابهای عربی بهعنوان یک فرصت نگاه کرده و نقش خود در منطقه را پررنگتر کند، این موضوعی است که «ابراهیم کالین»، مشاور نخستوزیر ترکیه تاکید کرد برعکس آنچه برخی تصور میکنند، تغییر و تحولات خاورمیانه به سود ترکیه تمام خواهد شد و آنکارا بزرگترین برنده این تحولات خواهد بود. این سخنان و اظهاراتی مشابه آن موجب شد استراتژی شکلگیری «عثمانی جدید» در منطقه مورد توجه دولتمردان این کشور قرار گیرد.
معیار امنیتی؛ پاشنه آشیل استراتژی ژئوپلیتیک
اما به صورت کلی باید اذعان کرد معیارهای امنیتی نقشی اساسی را در شکل دادن سیاست خارجی ترکیه بازی کردند، مهمترین اصل امنیتی که ترکیه تا پیش از آغاز انقلابهای عربی بر آن متکی بود، آن بود که اظهار میکرد کشورهای همجوار ترکیه الزاما منبع تهدید برای امنیت ملی ترکیه نیستند، بلکه همکاری مشترک با این کشورها بهترین راهکار همکاری با تمام تهدیداتی است که بر امنیت و ثبات ترکیه تاثیر میگذارد. عوامل امنیتی نقشی اساسی را در سیاستهای ترکیه در قبال انقلابهای عربی ایفا کردند. بر این اساس ترکیه بر این باور بود که ادامه ناآرامیها و انقلابها بر آینده سرمایهگذاری سیاسی و اقتصادی این کشور تاثیر گذاشته و به منافع و سیاستهای اسرائیل خدمت میکند و این هزینههای امنیتی ترکیه برای تعامل با تحولات منطقه را افزایش میدهد. این باور ترکیه، نشأتگرفته از جنگ عراق است که در آن زیانهای مادی کلانی به این کشور وارد شد و بازتابهای امنیتی برجای مانده از اوضاع اقتصادی مشکلاتی را در شمال عراق برجای گذاشت و موجب افزایش حملات پکک علیه ترکیه شد، افزون بر اینکه ترکیه به افزایش نقش ایران در عراق نیز توجه داشت. همچنین طرح همکاریای که از سوی آنکارا برای تعامل با چالشهای امنیتی ارائه شده بود، سودی برای نجات روابط متشنج ترکیه-سوریه به خاطر بحران این کشور نداشت. این در حالی است که روابط ترکیه و اسرائیل به دلیل بحران ناوگان آزادی و رابطه با تهران، به دلیل استقرار سپر موشکی در خاک ترکیه متشنج شده بود. افزون بر اینکه تهران- آنکارا عملا در سوریه رو در روی هم قرار گرفته بودند، براین اساس انقلابهای عربی آشکار کردند، عامل امنیتی مهمترین عامل در ترسیم سیاست خارجی ترکیه است و موجب شکلگیری سیاستهای متناقضی در قبال این انقلابها شد، بهعنوان مثال در سوریه، ترکیه از این بیم داشت بحران این کشور بر اوضاع سیاسی و اجتماعی و کردهای این کشور تاثیر بگذارد و بحران را به این کشور منتقل کند.
شکست سناریوها و انزوای ژئوپلیتیک ترکیه
بهار عربی اگرچه در راستای خواستههایی همچون رهایی، استقلال، مقابله با استبداد، فساد سیاسی و آزادیهای مدنی شکل گرفت اما درباره الگوهای جانشین، منافع قدرتهای مداخلهگر، فرصتها و تهدیدات ناشی از موقعیت پدیدارشده سوالات و دغدغههایی جدی مطرح شد. یکی از موضوعات جدی که در ذهن و اندیشه طراحان استراتژیک منطقه خاورمیانه عربی وجود داشت مهار ایران در 2 بعد مدل جانشین و همچنین بر هم زدن معادلات استراتژیک آن در منطقه بود که درباره گزینه اول با برجستهسازی الگو و مدل حزب عدالت و توسعه تعقیب میشد و گزینه دوم ایجاد شکاف میان مثلث سوریه، ایران و حزبالله در افکار عمومی جهانی و منطقهای بود و چنین القا میشود که ایران عامل تشجیع سوریه در سرکوبها و خشونتهاست. به نظر میرسد ترکیه صرفنظر از بلندپروازیهای منطقهای خود در خاورمیانه سعی دارد منویات و اهداف غرب در منطقه را نیز تامین کند تا ضمن ارتقای منزلت استراتژیک برای این کشور، کانون و محور تعقیب منافع و دغدغههای راهبردی همپیمانان خود نیز باشد. ترکیه به رهبری اردوغان به این نتیجه رسیده است که گفتمان مقاومت در خاورمیانه در بین تودههای اجتماعی جهان اسلام طرفداران چشمگیری دارد. به همین دلیل، تلاش میکند محوریت ایران در گفتمان مقاومت را با چالش روبهرو کند. به عبارتی از نظر دولت ترکیه، ایران حامی اصلی مقاومت اسلامی ضدصهیونیستی حزبالله، حماس و در کل، گفتمان مقاومت در منطقه خاورمیانه است و ژئوپلیتیک شیعی را که از ایران تا عراق، سوریه و لبنان شکل گرفته و روی حوادث خاورمیانه تأثیرگذار است، هدایت میکند. به همین دلیل ترکیه همزمان درصدد تضعیف سوریه و نیز تغییر زبان مقاومت با ارائه الگویی ترکیهای بهمنظور تضعیف جایگاه منطقهای ایران است. البته گفتمان مقاومت مطابق الگوی ترکیه بر این اصل استوار است که در عین مبارزه و مقاومت با سیاستهای رژیم صهیونیستی، لازم است موجودیت این رژیم نیز به رسمیت شناخته شود. از طرف دیگر، اگرچه انقلابهای عربی در راستای خواستههایی همچون بازگشت به اصول مردمسالاری اسلامی، رهایی، استقلال، مقابله با استبداد، فساد سیاسی و آزادیهای مدنی شکل گرفت اما درباره الگوهای جانشین باید گفت منافع قدرتهای مداخلهگر باعث شد مهار ایران در 2 بعد الگوی حکومت اسلامی و نیز به چالش کشیدن جایگاه منطقهای ایران که بویژه پس از خیزشهای مردمی در جهان عرب بسیار ارتقا یافته، در دستورکار غربیها و متحدان آنها قرار گیرد. در همین باره، تلاش شد برجستهسازی الگوی حزب عدالت و توسعه ترکیه در کشورهای انقلابی مانند تونس، مصر و لیبی و در عین حال، ایجاد شکاف در مثلث سوریه، ایران و جریان مقاومت در دستورکار قرار گیرد و چنین القا شود که ایران عامل تحریک خشونتهای حکومتی سوریه است. بهنظر میرسد ترکیه جدای از بلندپروازیهای منطقهای خود در خاورمیانه تلاش میکند اهداف غرب در منطقه را نیز تأمین کند تا ضمن ارتقای جایگاه راهبردی خود، به کانون و محور تعقیب منافع و دغدغههای راهبردی همپیمانان خود تبدیل شود.
وضعیت در حال حاضر
ترکیه بعد از آنکه کمکهای مورد انتظار خود را از سازمان ملل و آمریکا دریافت نکرد و به انزوای بینالمللی خود پی برد، باب گفتوگو را با کشورهای منطقه باز کرد. عدهای معتقدند پیشنهاد «گفتوگوی سهجانبه» از سوی اردوغان و همچنین دعوت داووداوغلو، نخستوزیر پیشین ترکیه برای صلح نشانه تغییر سیاست خارجی آنکارا در قبال شام است زیرا ترکیه به وضوح مشاهده کرد متفقان غربیاش او را تنها گذاشتند و به همین جهت هم آنکارا اینک سعی میکند با قرار گرفتن در یک ترکیب بینالمللی جدید که روسیه و ایران داخل آن هستند، از باتلاق سوریه نجات یابد. پیشنهاد اردوغان با عنوان «سیستم مذاکره سهجانبه» و همچنین پیشنهاد دیگر وی مبنی بر ایجاد دوره گذار (دولت موقت) به ریاست «فاروقالشرع» که با جواب رد مواجه شد و نیز ناکارآمد خواندن فرمول یمنی در سوریه از سوی داووداوغلو، تحلیل کسانی را که میگویند «سیاستهای آنکارا در قبال سوریه شروع به تغییر کرده است» تایید میکند. اما اظهارات آنکارا در قبال دولت سوریه هیچ تغییری نکرده است و آمادگیهای نظامی ترکیه در مرز سوریه نیز ادامه دارد و این کشور هنوز چشمان خود را در برابر اعطای سلاحهای سنگین به گروههای مسلح بسته است. هواپیماهای نظامی ارتش ترکیه در اینجرلیک در عرض 5 دقیقه در حالت فوقالعاده میتوانند پرواز کنند. این موارد نشان میدهد سیاست ترکیه در قبال سوریه با یک تغییر رادیکال همراه است. «آلپ تکین دورسون اوغلو» این وضعیت را اینگونه تحلیل میکند: آنکارا از یک سو نیروهای نظامی را به سوی مرزها سوق میدهد، از سویی هواپیماهای جنگی را در حالت آمادهباش نگه میدارد و ارسال سلاحهای سنگین به گروههای مسلح را نادیده میگیرد و از سوی دیگر «سیستم مذاکره سهجانبه» را پیشنهاد میدهد و فرمول یمن را برای سوریه کارآمد نمیداند و در ایام عید بر صلح تاکید میکند. این رویکرد دوگانه اگر در ظاهر متضاد هم بنماید اما در واقع یک رویکرد سیاسی مرکب است. مناقشه مرزی بین ترکیه و سوریه نشان داد ادامه حکومت اسد در سوریه باب طبع ترکیه نیست. ترکیه پس از اعمال یکسری تحریمهای اقتصادی، به دنبال بهانه برای مداخله نظامی میگردد و آنکارا به منظور اعمال فشار بر سوریه حتی به تنش در روابط با روسیه تن داده و هواپیمای سوری را که حامل قطعات یدکی برای رادارهای ساخت روسیه بود، به فرود وادار کرد. دمشق تاکنون به بعضی گذشتهای یکجانبه تن داده و به صورت ابتکاری منطقه 10 کیلومتری پرواز ممنوع در مرز ترکیه را ایجاد کرد و از گلولهباران این منطقه به وسیله توپخانه دست کشید. مخالفان مسلح نیز در واقع همین را میخواستند زیرا از این به بعد برای مرزبانان سوری دشوارتر خواهد شد که کاروانهای حامل اسلحه و مهمات را در مسیر آنها از ترکیه به سوریه از بین ببرند. ولی آنکارا به این اقدامات راضی نمیشود و از سوریه میخواهد از هرگونه عملیات علیه مخالفان مسلح دست بکشد ولی این راهبرد رجب طیب اردوغان،
رئیس جمهور ترکیه با تعجب کارشناسان مواجه شده است و آنان میگویند هرگونه جنگ با سوریه نهتنها به اقتصاد ترکیه لطمه شدیدی خواهد زد بلکه اردوغان را از حمایت بخش قابل توجه رأیدهندگان محروم خواهد کرد و این کار به معنی خودکشی ژئوپلیتیک ترکیه خواهد بود. سیاست ضدسوری تاکنون به ترکیه ضربه محکمی وارد کرده است. تحریمهای ضدسوری به اقتصاد ترکیه لطمه زده و مشکلات اقتصادی ترکیه را که امسال با کسری جدی بودجه روبهرو شد، شدت بخشیده است. بسته شدن حریم هوایی سوریه به روی هواپیماهای ترکی برای شرکت هواپیمایی ترکیه هر ماه خسارات 5/1 میلیون دلاری به بار آورده است. بخش گردشگری هم بویژه در مناطق مرزی با سوریه آسیب دیده. قبل از آغاز مناقشه، سوریها بخش عمده گردشگران استانهای جنوب شرقی ترکیه را تشکیل میدادند ولی اکنون از سفر به این کشور خودداری میکنند. از قرار معلوم دولت ترکیه طبق برنامهریزی خاصی، استانهای مرزی خود را از طریق روابط با دمشق و حلب توسعه میداد و حالا کاهش تجارت متقابل و محدود شدن گردشگری باعث میشود نرخ بیکاری در استانهای جنوب شرقی ترکیه دوباره رشد کند. مشکل اقتصادی دیگر این است که به جای گردشگران سوری که به ترکیه پول میبردند، اکنون پناهجویان سوری وارد خاک این کشور میشوند که ترکیه باید خرج آنها را تأمین کند. در این شرایط رشد اجارهبهای منازل به چشم میخورد که این وضع باعث رشد تنشهای اجتماعی در ترکیه میشود. عامل کردها بهعنوان یکی از شاخصهای تاثیرگذار بر روند مداخلات ترکیه در امور داخلی سوریه یاد و تشریح شده است ترکیه در صورت برکناری اسد در خاک سوریه با دستههای یکپارچه و مسلح کردهایی سر و کار خواهد داشت که حکومت دستنشانده آینده سوریه از امکان مقابله با آنها برخوردار نخواهد بود. کردهای سوریه با مساعدت کردهای پولدار نفتی عراق در راه ایجاد دولت مستقل مبارزه و سعی خواهند کرد کردهای ترکیه را به این طرح جلب کنند که این امر برای آنکارا قابل قبول نیست. ترکیه به منظور پیشگیری از توسعه جنبش کردی مجبور خواهد شد اراضی سوریه را کنترل کند که این امر به معنی اشغال سوریه است. در این صورت آنکارا به طور خودکار به اشغالگر سوریه تبدیل خواهد شد که این امر برای آنکارا تبعات مهم ژئوپلیتیک خواهد داشت. عربها خیلی زود تاریخ گذشته نهچندان دور منطقه را به خاطر خواهند آورد، این در حالی است که ترکیه در 10سال اخیر تلاش زیادی کرده است که مرحله عثمانی تاریخ عربها را از خاطر آنها بزداید. ترکیه قبل از آغاز بهار عربی سعی داشت چهره صلحطلبی از خود به عربها نشان دهد و تلاش میکرد به رهبر جهان عرب تبدیل شود، به همین منظور به مناقشه با اسرائیل تن داد ولی هرگونه تجاوز احتمالی به سوریه نهتنها نتایج این سیاست پرهزینه را خنثی میکند، بلکه ترکیه را به دشمن جهان عرب تبدیل خواهد کرد. تجاوز نظامی به سوریه برای ترکیه مشکلات دیگری هم به بار خواهد آورد. به گفته تحلیلگران، امکانات نظامی آنکارا بدون مشارکت با آمریکاییها و اروپاییها برای اجرای جنگ سریع و موفقیتآمیز کافی نیست. ترکیه با مقاومت از سوی ارتش سوریه و دستههای کردها روبهرو خواهد شد. تنها اجرای عملیات چندملیتی میتواند ترکیه را نجات دهد که در این صورت اتهام احیای امپراتوری عثمانی خنثی شده و اسلحه و مهمات لازم در اختیار ترکیه گذاشته خواهد شد ولی فعلاً کسی نمیخواهد در عملیات جنگی شرکت کند و ترکیه از این نظر در خاورمیانه تنها مانده است. مقامهای آمریکا تاکنون به همه درخواستهای ترکیه جواب رد دادهاند و آنکارا امیدوار است این وضع تغییر کند ولی بعید است این امیدها تحقق یابد زیرا ایالات متحده که نیروهای خود را از عراق عقب کشیده و خروج نیروها از افغانستان را شروع کرده است، با توجه به مشکلات اقتصادی داخلی و خستگی مردم از اولویت سیاست خارجی نسبت به اقتصاد داخلی، برای جنگ بزرگ جدید در خاورمیانه آمادگی ندارد. اردوغان به اروپا مراجعه کرده و بر همبستگی در داخل ناتو تأکید میکند ولی عملیات جنگی علیه قذافی که ارتش او از ارتش سوریه 10 برابر ضعیفتر بود، نشان داد امکانات نظامی کشورهای اروپایی بسیار محدود است. در این شرایط اروپا به حمایت اطلاعاتی و مالی از شبهنظامیان بسنده میکند. پادشاهیهای عربی هم حاضرند فقط در حرف و با پرداخت پول از ترکیه و مخالفان مسلح دولت سوریه حمایت کنند. رهبران قطر و عربستانسعودی بیمیل نیستند در جنگ با سوریه شرکت کنند ولی آنها برای این جنگ، نیروهای مسلح کافی ندارند. آنها بتازگی سعی کردند ارتش اردن را به منظور فعالیت در جبهه سوریه وارد کنند و پیشنهاد کردند این پادشاهی فقیر به شورای همکاری خلیجفارس ملحق شود ولی عبدالله دوم پادشاه اردن جواب رد داد. در صورت وقوع هرگونه مناقشه نظامی احتمالی میان ترکیه و سوریه حتی تلآویو نیز به آنکارا کمک نخواهد کرد.
فرجام سخن
ترکها غافل از جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک سوریه در معادلات امنیتی و رقابتی خاورمیانه و همچنین اتصال ژئوپلیتیک و جغرافیای انسانی آن با ترکیه، از ابتدای ناآرامیهای داخلی سوریه، سیاست و استراتژی ژئوپلیتیک همسو با غرب را برگزیدند اما رفتهرفته با سد امنیتی- سیاسی محیط پیرامونی خود یعنی روسیه، ایران، جریانهای مقاومت منطقه (با محوریت جمهوری اسلامی ایران) و نیز در داخل ترکیه با جامعه علوی، کردها، اسلامگرایان محافظهکار از جمله حزب سعادت و. . . مواجه شدهاند. با اینکه ترکها در ابتدا ادله بومی خاص خود را برای موضعگیری افراطی در قبال دولت سوریه و تحولات داخلی این کشور داشتند اما روندها نشان میدهد دولت ترکیه با توجه به واقعیتهای داخلی و خارجی سوریه به سمت شکست سناریوی خود میرود و به نوعی دچار انزوای ژئوپلیتیک شده است لذا بر این اساس نسبت به سطح راهبردی خود بازنگری را ضروری میداند و تلاش میکند از برگشت به وضعیت قبل از سال 2000 که ترکیه با محیط خود در تضاد تهدیدآمیز زیست میکرد، جلوگیری کند. به همین دلیل، دیپلماسی ترکیه تلاش میکند در راستای متوازنسازی سیاستهای خود، علاوه بر منافع راهبردی غرب، منافع راهبردی ایران، روسیه و طرفداران گفتمان مقاومت را مد نظر قرار دهد. اتخاذ این رویکرد چندجانبه از سوی دولت ترکیه هرچند دشوار است اما راهی است که ترکها از واپسین روزهای سال 2014 در حال تجربه و آزمون و خطای آن هستند.
*پژوهشگر در حوزه جغرافیای سیاسی