انگلیس و روسیه مقارن با مشروطه، در فکر تجزیه ایران بودند و یکسال بعد قرارداد 1907 میلادی بین آنها منعقد شد و تصمیم گرفتند ایران را به 3 قسمت تقسیم کنند. بعد که «جنگ اول جهانی» شروع شد، اینها قرارداد دیگری میبندند و آن قسمت میانی که برای ایران نگه داشته بودند، آن را هم قرار میشود براساس قرارداد 1915 بین خودشان تقسیم کنند. عملا همانطورکه قرار بود در پایان «جنگ اول جهانی» امپراتوری عثمانی نابود و ممالکش تقسیم شود، ایران هم نابود شود. دراین صورت بخشهای عمده آن به انگلیس میرسید که در نهایت به «هند بریتانیا» ملحق میشد و بخشی را هم که روسها میبردند.
انقلاب «بلشویکی» در روسیه توسط کمونیستها باعث شد این فشار موقتا از یک جانب قطع شود. روسها خودشان مشغول مسائل داخلی انقلاب و استقرار نظام جدید شدند و انگلیسیها در این میان دست برتر را پیدا کردند. در این شرایط، جناحی از حاکمیت انگلستان(جناح سنتی) به این نتیجه رسیدند که ایران را مستعمره کنند. در آن شرایط دیگر «روسیه تزاری» هم در کار نیست که بخواهند ایران را با هم تقسیم کنند. این جناح سنتی که در رأسش «لرد کرزن» قرار داشت، به دنبال قرارداد 1919 بود. منتها همزمان جریان دیگری هم در حاکمیت انگلستان حضور داشت که به مراتب مخربتر از جناح سنتی امپریالیستی بود و آن به اصطلاح جریان صهیونیستی است که از قبل از «ادوارد هفتم» در انگلستان حاکم شد. اینها به دنبال طرح دیگری در منطقه بودند. ترس از شورش در کشورهای منطقه، این گروه را به این سمت برد که بهجای اینکه از قرارداد 1919 و منافع آن استفاده کنند، بیایند سراغ یک راه سادهتر؛ راه سادهتر آن بود که یک کودتایی صورت بگیرد و در آن کودتا یک نفر به اسم ایرانی و بدون اینکه نشان داده شود که دخالت خارجی در پشت صحنه است، همان اهداف را محقق کند.
این اعتقاد در حاکمیت انگلیس وجود داشت که ایران نباید کشوری قوی شود، باید توانمندی کشوری مثل ایران از بین برود و با مستعمره کردن کار تمام شود اما پیادهسازی این هدف، تبعاتی داشت. ورود نیروهای انگلیسی به ایران، هزینه کردن در ایران و رودررو شدن با مردم ایران از جمله این تبعات بود.
از سوی دیگر در شرایطی که انگلستان درگیر شرایط پس از جنگ بود، توان کشیدن این بار را نداشت. برای همین منظور صرفهجوییهای گستردهای در انگلیس صورت گرفت. لذا اعتقادی به طرح کرزن در جناح صهیونیستی حاکمیت انگلستان وجود نداشت.
درپی شکست طرح قرارداد 1919 که با مقاومت گسترده مردم ایران صورت گرفت جناح طرفدارکودتا فعالتر شد. اگر واقعا «لرد کرزن» میتوانست طرح خودش را پیش ببرد و ایران را مستعمره کند، احتمالا آن جناح هم حرفی برای گفتن نداشت. اما حرکت گستردهای که «شهید مدرس» و دیگر علما از جمله «امام جمعه خویی»، «میرزا کوچکخان»، «شیخ محمد خیابانی» و دیگر بزرگان - که منشأ حرکت تمام آنها مخالفت با قرارداد 1919 است - در ایران آغاز کردند، مانع از اجرای این طرح شد.
در این شرایط، کودتای 1299 هجریشمسی از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- در مقایسه با مستعمره شدن رسمی ایران- برای جناح حاکم در انگلستان بسیار باارزشتر و مقرون بهصرفهتر بود.
انگلیس از طریق کودتا به دنبال ترمیم چهره منفور خود نزد مردم ایران بود. در همین راستا در تبلیغات اعلام شد یک قزاق رشید قیام کرده و تصمیم دارد بیگانگان را از ایران بیرون کرده و دستشان را کوتاه کند. هدف انگلیسیها این بود که نفوذ را داشته باشند و بهرهبرداری از منابع عظیم ایران صورت گیرد و در عین حال، در مظان ناسزا نیز قرار نگیرند. «حسن اعظام قدسی» در کتاب خاطرات خود نقل قولی از یکی از نمایندگان دوره چهارم مجلس از مشهد به این شرح مینویسد: من با کنسول انگلستان در مشهد رفاقت داشتم و بعد از کودتا که نزد وی رفتم و سوال کردم هدفتان از کودتا چه بوده، کنسول در پاسخ گفت: وقتی قرارداد 1919 شکست خورد ما برنامههای وسیع و گستردهای برای ایران داشتیم. از جمله اشاره میکند به کودتا برای تداوم سلطه انگلستان بر ایران، سرکوب سرحدداران و عشایر، برخورد با روحانیت و جمع کردن بساط روحانیت، جمع کردن بساط عزاداری سیدالشهدا(ع)، تداوم غارت نفت ایران و...که این سیاستها کاملا در دوره رضاخان پیاده شد.
بخشی از گفتوگوی موسی حقانی با مرکز مطالعات و تدوین تاریخ معاصر