printlogo


کد خبر: 157928تاریخ: 1395/3/4 00:00
تولد دوباره در شهر خون

اصغر  آبخضر*: یادگاری که عملیات الی ‌بیت‌المقدس با آزادی خرمشهر عزیز در این کشور به جای گذاشت شعله‌ای است فروزان که در دل ملت‌های استقلال‌طلب برای همیشه روشن خواهد ماند. بعد از این عملیات بود که آلودگی اشغالگران بعثی از صفحات جنوب کشورمان پاک شد و سختی دفاع ما چهره‌ای دیگر گرفت و بعد از این عملیات بود که رویکرد دفاع‌مقدس به رویکرد جدید دفاعی تبدیل شد. داستان رهایی خرمشهر از اسارت دشمن کتاب قطوری است که اوراق آن در صفحات دل رزمندگانی که در کنار فرماندهان دلاور خود این بندر زیبا را به خاک وطن بازگرداندند، پراکنده است. اگر اغراق نکنم - که نمی‌کنم - سوم خرداد 1361 برای من روز تولدی دوباره بود. اگرچه چند روز قبل از این تولد، شاهد به خون نشستن دوستان و همرزمان در عملیات الی بیت‌المقدس بودم. همان‌هایی که امروز، مایه افتخار «مسجد جوادالائمه» - مسجدی کوچک در جنوب شهر تهران که تا پایان جنگ حدود 90 شهید تقدیم اسلام کرد- هستند. یاران شهید و مظلومم، اکبر قدیانی، فرهادنصیر قرچه‌داغی، اسدالله کیانی، عبدالمجید رحیمی، مجتبی بکائی، سبحان صابری، مسعود رضوان، امیر عشقی، محمود توکل، غلامحسین مرادی، ابراهیم رزاقی و شهید قاسمی که در بهار 1361 مسجد جوادالائمه علیه‌السلام را به عاشورایی دیگر در امتداد عاشورای سیدالشهدا بدل کرده بودند. هر روز تابوتی از آنان بر دوش مردم صبور به بهشت‌زهرا تشییع می‌شد و اینگونه بود که شهدای عملیات الی بیت‌المقدس اگر چه آزادی خرمشهر را ندیدند اما شادکننده میلیون‌ها دل بودند و یکی از آن دلبران، جماران‌نشین پاک‌طینتی بود که همان‌روزها در پیامی گفته بود: «فتح خرمشهر، فتح خاک نیست، فتح ارزش‌های اسلامی است. خرمشهر شهر لاله‌های خونین است و خرمشهر را خدا آزاد کرد» و این جمله کوتاه و با معنویت حضرت امام راحل، جان کلام همه رزمندگانی بود که در عملیات منجر به آزادی خرمشهر حضور داشتند و خود سر به سجده شکر داشتند که «سپاس خدا را که عنایت فرمود تا خرمشهر را پس از ماه‌ها اسارت از چنگال بعثیان عراقی نجات دهیم».وقتی مرحله اول و دوم عملیات الی بیت‌المقدس به پایان رسید و بچه‌های مخلص امام و فداییان روح‌الله، در اطراف خرمشهر مستقر شدند، رادیوی رژیم بعثی می‌کوشید در تبلیغات کاذب خود حضور نیروهای عراق را در خرمشهر به رخ بکشد. برای ما که از شهریور 59 شاهد سقوط خرمشهر و تسخیر آن به دست گرگ‌های گرسنه صدامی بودیم تا آن لحظات که مارش آزادی را از دروازه‌های خونین‌شهر شنیدیم، فاصله‌ای بس دردناک بود. می‌توانستیم حدس بزنیم که صدام می‌خواهد حضور نیروهای عراقی را در خرمشهر به رخ بکشد تا توجیهی باشد برای ترمیم روحیه نیروهای شکست‌خورده‌اش. نبردی که روز دهم اردیبهشت 61 آغاز شد، در یوم‌الله سوم خرداد 61 نویدبخش فتح خونین‌شهر شد و چنین شد که خونین‌شهر، خرمشهر شد و حالا که نگاه می‌کنم، می‌بینم حق دارم آن روز را روز تولد دوباره خودم بدانم و خرمشهر، حقا که شهر دوم من است، مثل میلیون‌ها ایرانی که در شهر‌های مختلف ایران زندگی می‌کنند اما خرمشهر را شهر دوم خود می‌دانند و این افتخار همه ایرانیان و صدالبته مایه مباهات امثال این حقیر است که در آن عملیات حضور داشتم. بعدها که قصد داشتم روایات سال‌های دفاع‌مقدس را مکتوب کنم به نام‌های بزرگی برخورد کردم. نام‌هایی که هر کدام فاتحان دل‌ها و قلوب میلیون‌ها ایرانی سربلند بودند. مردانی که بسیاری‌شان اگرچه جهان‌آرا شدند اما عده‌ای از ایشان، گمنام ماندند و یکی از آن دلیران گمنام «عبدالرضا آلبوغبیش» است. همان دلاوری که در روزهای آخر مقاومت خرمشهر و در مقاومت 34 روزه فرشتگان خداوند در خونین‌شهر، 13 گلوله به بدنش خورده بود و آخرین صحنه‌هایی که از سقوط خرمشهر دیده بود، صحنه شهادت شیخ شهید «محمدحسن شریف‌قنوتی» بود. او سالیان سال است در جدال با تکه‌های سربی جامانده در بدنش، تلاش دارد همان «سرباز گمنام» برای سربلندی ایران اسلامی باقی بماند. «هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش». آری! سوم خرداد از این دست روزهای دوست‌داشتنی ا‌ست و به همین دلیل معتقدم در این روز، فقط خرمشهر آزاد نشد، بلکه رؤیاهای صدام و همه حامیان آمریکایی و اروپایی او، در این روز توسط جوانان غیرتمند ایران اسلامی - از جمله
10 شهید گلگون‌کفن مسجد جوادالائمه - نقش برآب شد. قادسیه آنان به زباله‌دانی ریخته شد و دنیا به قدرت، صلابت و رشادت این جوانان شهادت داد و خرمشهر پایتخت دفاع‌مقدس شد و مسجد جامع آن، قلب این پایتخت... و سوم خرداد تولد دوباره پایتخت و تولد دوباره میلیون‌ها ایرانی بود که با غرور، روزنامه‌های عصر را در خیابان‌ها و چهارراه‌ها به دست گرفته بودند که مزین به بیان ماندگار و تاریخی امام عزیزمان بود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». خرمشهر سوم خرداد آزاد شد تا طلعت حقیقت، از افق غربت و مظلومیت بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. همان‌هایی که در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند. همان‌هایی که دلیرانه و مؤمنانه و عاشورایی با دشمن زبون جنگیدند تا بیرق اسلام و انقلاب سرافراز بماند. همان مردان مردی که پای‌شان به میدان‌های مین و راه‌های رسیدن به آسمان، آشناتر بود. آنهایی که یک جرعه آب ایستگاه‌های صلواتی را با هزاران مسؤولیت دنیایی عوض نکردند. آنها که پرسه‌زدن در سایه ملایم خوشبختی و گم‌شدن در همهمه زندگی و ایستادن در صف روزمرگی را به اهل دنیا واگذار کردند و خود در کاروان ابدی و ازلی شهادت نامنویسی کردند. آنها در سوم خرداد61، شاگردی خود در مکتب حضرت روح‌الله را بر مناره‌های زخمی مسجد جامع خرمشهر چنان فریاد کردند که بنگاه‌های بزرگ سخن‌پراکنی جهان، از انعکاس این فتح بزرگ عاجز شدند.  همان‌ها که مدال بزرگ افتخار «فاتحان خرمشهر» را بر سینه زدند و شهدای مسجد جوادالائمه و هزاران شهید دیگر چنین بودند. شهدایی که به امر مولا و مقتدا و ولی امرشان، شجاعانه برای انجام تکلیف رفتند تا امثال من، در روز بزرگ فتح خرمشهر، خود را باز متولد شده دریابند. روح‌شان شاد!  
* قائم‌مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی


Page Generated in 0/0067 sec