printlogo


کد خبر: 158092تاریخ: 1395/3/6 00:00
تکرار زد و بند سران اصلاحات با جریان نومحافظه‌کاری رقم زد
سقط امید در رحم اجاره‌ای

مسعود فروغی: موج ناامیدی فضای اجتماعی جریان اصلاح‌طلب پس از تشکیل پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و مشخص شدن عیار واقعی ادعاهای ماه‌های اخیر درباره پیروزی حامیان هاشمی در این مجلس بیش از پیش‌بینی اتاق فکر این جریان سنگین است. ماموریت روزهای پس از انتخابات کوبیدن بر طبل پیروزی بود، بدنه «از همه جا بی‌خبر» پژواک هلهله پیروزی را خیلی بلند «تکرار می‌کرد». میان آن همه سر و صدای ساخته و پرداخته شده بویژه در شبکه‌های اجتماعی یک سوال مهم شنیده نمی‌شد: «کجای رای دادن به لیست تشکیل شده از افرادی مانند آقایان موحدی کرمانی، ری‌شهری، دری‌نجف‌آبادی و... پیروزی اصلاحات حساب می‌شود؟»
«قمار بزرگ» روی حذف 3 نفر از چهره‌های انقلابی که از «لندن» تا «کاخ مرمر» طرح‌ریزی، اجرا و پشتیبانی شد هر چند اسفند 94 را برای جریانی «زودباور» خوش کرد اما به قیمت ریاست اصلی‌ترین هدف سلبی هاشمی بر مجلس خبرگان رهبری تمام شد. حالا دیگر فردای انتخابات هفتم اسفند نیست که در و دیوار تلگرام و توییتر و سایت‌های زنجیره‌ای بر «عکس واقعیت» نصب کنند. رای دادن به «دستپخت» هاشمی و دوستان، به اسم «امید اصلاح‌طلبان»، با مشخص شدن نظر واقعی اکثریت بسیار بالای خبرگان سوال بزرگی ایجاد کرد: «آیا گرایش ثقل اصلاحات به سمت میانه‌رو‌ها خطا بود؟» این سوال ابراهیم اصغرزاده ترجمه باکلاس‌تر از چندهزار پیام تولید شده در ساعت‌های پس از ریاست آیت‌الله جنتی بر خبرگان است. (مثل: «به نظرمن هیچ ایرادی به رای‌دهنده‌ها وارد نیست، حقشون بوده و از حقشون استفاده کردن، مخاطب سوالات الان باید مبلغان لیست امید باشند که چرا چنین شد؟») سوالی که به نظر می‌رسد خیلی زود درباره مجلس هم مصداق پیدا می‌کند، شاید برای همین است که ناصری عضو شورایعالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان فضا را اینگونه آماده می‌کند: «اصلاح‌طلبان می‌خواستند با لاریجانی وارد گفت‌وگو شوند اما باب گفت‌وگو بسته شد».  تکنوکرات‌‍‌ها خوب می‌دانند دست اصلاح‌طلب‌ها زیر سنگ آنهاست، برای همین سال 92 معاون اول دولت اصلاحات صحنه را ترک می‌کند، همین فرآیند در لیست مجلس تکرار می‌شود و حالا حتی در آستانه کسب هیات‌رئیسه مجلس قانون «بقا»ی نومحافظه‌کاری و ذبح اصلاح‌طلبی حکم تمدید بی‌هویتی اصلاح‌طلبان را امضا می‌کند.
گویا «رحم اجاره‌ای» لقب خوبی باشد اما نه برای دولت تکنوکرات روحانی، حالا این اصلاح‌طلبان هستند که باید پاسخگوی بدنه‌ای باشند که به اسم اصلاحات بزرگ و تاریخی، لیست‌شان در اجاره جریان نومحافظه‌کار ضد اصلاحات بوده است. موج سنگین اجتماعی احساس «گران‌فروشی» بزرگی دارد، اتفاقا همانطور که وعده شده بود تغییر هم بزرگ بود، دبیر شورای نگهبان که با فاصله، صدر جدول «تخریب‌شدگان» تاریخ انقلاب را در اختیار دارد حتی در اوج دوران دولت نهم در سال 86 نتوانسته بود رئیس خبرگان شود اما «تکرار» زد و بند بزرگان اصلاحات، با جریانی عملگرا که یک شعبه در محافظه‌کاری سیاسی دارد و یک شعبه در اصلاحات نشان داد تصمیم‌گیران نهایی برای حذف نشدن و «بازگشت آبرومندانه به نظام» بین «توبه از دروغ 88» و «پادویی نومحافظه‌کاران» دومی را انتخاب کردند. «رای تک نفره در دماوند» نشان داد فاصله راس و بدنه بیش از «ژست‌های سر سفره عقد» تلخ است، حالا هم توسعه سیاسی روی داده و اسم «دستیاری» جریان قدرت‌طلب نومحافظه‌کار را «تصمیم راهبردی» و زیرکانه گذاشته‌اند اما چه سود، واقعیت مهم این روزها تغییر نمی‌کند: «به اسم اصلاحات به کام نومحافظه‌کاران».
برخلاف تبلیغات سنگین جریان اصلاح‌طلب مساله این‌روزها برای این جریان دوگانه «ائتلاف - تکروی» نیست که هردوی اینها نتایج روشنی داشته است. بخش دوم این دوگانه آنقدر درد داشته است که برای «غسل توبه» از «عالیجناب سرخپوش» خواندن هاشمی، سالی 50 گروه اصلاح‌طلب خدمت رئیس مجمع تشخیص می‌رسند و از قدرت ایشان تجلیل حضوری به عمل می‌آورند، بخش اول هم در نهایت ماجرا هم آیت‌الله جنتی را رئیس خبرگان کرد و هم صدای سرلیست اصلاح‌طلبان در تهران را  در‌آورد: «می‌دانستیم که برخی افراد لیست، در هنگام انتخاب رئیس حتما به ما رأی نمی‌دهند و در واقع به‌ازای هر یک نفر از آنها ما 2 رأی از دست می‌دادیم».
مساله، مقاومت در پذیرش یک واقعیت بزرگ است؛ دوگانه واقعی برای باقی ماندن امید جریان تجدیدنظرطلب «توبه - پادویی» است؛ راه اول یک جراحی بزرگ و پردرد اما شرافتمندانه است، راه دوم علاوه بر اینکه ادامه خوراندن دروغ 88 به بدنه اجتماعی بسیار کوچک شده است، تکرار مکرر بی‌آبرویی «چی می‌گفتند؟ چی شد!» است.
«شتر سواری دولا دولا»ی اصلاح‌طلبان نقطه پایان نداشته باشد هزینه‎های آن روزافزون است، رای قاطع، یک مرحله‌ای و بی‌سابقه به نماد نظارت استصوابی در تاریخ انقلاب برای صندلی استراتژیک ریاست خبرگان و ترویج این سخن که «شکست عارف برای کرسی ریاست مجلس به معنای شکست اصلاحات نیست» نشان می‌دهد اگر همان سال 88 به جای جلسات محفلی، صحنه عمومی برای اعتراف به سلامت انتخابات، انتخاب می‌شد، شاید حالا مجبور نبودند برای ارتباط با لاریجانی برای مذاکره 3 بار در نشست خبری به وی یادآوری قبل از انتخابات کنند و دست آخر جواب بگیرند: «من مستقل بودم».
از دست دادن تمام کرسی‌های مجلس از سوی یک جریان سیاسی شاید کم هزینه‌تر از این باشد که اعتماد بدنه اجتماعی‌اش را از دست بدهد، برای همین است که بازی با «رای تهران» برای کل کشور یک نمایش چندماهه و بی‌فایده می‌شود، احساس پیروزی بزرگ سیاسی هم کافی نیست، چون احساس‌های ساخته شده در فضای رسانه‌ای هرچند امواج اجتماعی پربسامد درست می‌کند اما واقعیت اجتماعی را تغییر نمی‌دهد، آنچنان که بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: «مخالفان دولت به رغم تفسیر غالب از نتایج انتخابات هفتم اسفند، توانسته‌اند تسلط خود بر مجلس خبرگان رهبری را حفظ یا حتی تحکیم کنند».


Page Generated in 0/0062 sec