printlogo


کد خبر: 158278تاریخ: 1395/3/10 00:00
موهومات ذهن سیاستمدار بازنده

آرمان علوی: «اشعب»، در تاریخ عرب مردی گول و بذله‌گو بوده که در سده اول یا دوم قمری می‌زیسته است. اشعب را از شدت طمع‌ورزی، «اشعب طماع» لقب داده بودند. این حکایت معروف درباره اشعب بر سر زبان‌هاست که روزی در معابر، کودکان دورش را گرفتند و به آزارش مشغول شدند. اشعب فریاد زد: «وای بر شما که دامن من گرفته‌اید، حال آنکه در خانه فلان ثروتمند حلوای نذری می‌دهند»؛ اطفال که اشعب را رها کردند و به سمت خانه ثروتمند کذا رفتند، اشعب را هم طمع در دل افتاد که «مبادا واقعا حلوا بدهند و من از آن محروم شوم؟!» خود نیز به سمت خانه‌ای که کودکان را به سویش فرستاده بود روان شد.  رفتار «اشعب طماع‌گون» در میان کنشگران سیاسی نیز به کرات مشاهده شده و می‌شود. گاه دروغ یا تحلیلی که امید به صحتش داریم اما از واقعیت آن مطمئن نیستیم، به عنوان یک «واقعیت مسلم» عنوان می‌شود و خود سیاستمدار یا جریان سیاسی هم این ادعا را باور می‌کنند. این کار دلایل مختلفی دارد. گاه برای منسجم کردن جبهه خودی و دلگرم کردن آنهاست و گاه برای مقهور کردن جبهه مقابل، گاه به منظور ایجاد یک پروپاگاندای رسانه‌ای و فریب افکار عمومی و زمانی به دلیل دیگر....
اعلام زودهنگام پیروزی قطعی در شب برگزاری انتخابات، اعلام پیروزی در کل کشور بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس در تهران و در حالی که دور دوم انتخابات باقی مانده است و پیروزی لیستی را که حاضرینش  مواضع و گرایش‌های متفاوتی با سرلیست دارند پیروزی جریانی خاص قلمداد کردن، همه مصادیقی از رفتار براساس حدس، گمانه و فریب و قطعی پنداشتن اطلاعات نادرست است.
اینگونه کنش و واکنش سیاسی، در بازیگران میدان سیاست «توهم پیروزی» پدید می‌آورد. حالتی وهم‌گرایانه و به دور از واقع‌بینی که سیاست‌ورز و هوادارانش می‌پندارند پیروز عرصه انتخابات شده‌اند و قدرت را قبضه کرده‌اند. حتی ممکن است کنشگر سیاسی خود توهم پیروزی نداشته باشد، اما به دلیل عمل کردن و وعده دادن براساس اطلاعاتی که اساسی در جهان واقع ندارند، چنان وانمود می‌کند که پیروز است و این توهم را در هوادارانش ایجاد می‌کند.
اما با اعلام نتیجه رسمی انتخابات یا وقایعی مانند انتخابات درون پارلمانی برای تعیین هیات‌رئیسه، وزن واقعی جریان مدعی پیروزی نمایان می‌شود. در این حالت کنشگر سیاسی 3 راه پیش رو دارد:
1- پذیرش شکست: البته این کار می‌تواند به معنای پایان حیات سیاسی شخص یا جریان مدعی پیروزی نیز باشد. پذیرش شکست نشان‌دهنده ناآگاهی و ناتوانی فردی است که مدعی پیروزی قطعی بوده و چنین فردی در نظر هیچکس شایستگی سردمداری عرصه سیاست را ندارد. پذیرش شکست می‌تواند به یأس مطلق و محو شدن بدنه اجتماعی هوادار شخص یا جریان مدعی پیروزی نیز بینجامد.
2- فرافکنی: مدعی پیروزی، تاب پذیرش شکست در برابر هواداران و افکار عمومی را ندارد و به ناچار اقدام به فرافکنی می‌کند. نتیجه رسمی انتخابات یا شکست در کسب ریاست پارلمان را معلول عملکرد شورای نگهبان، انزوای رسانه‌ای، محدودیت‌های خارجی، فریبکاری طرف مقابل و امثالهم می‌داند و به این مساله که ادعای پیروزی قبلی، به‌رغم وجود همه این موارد و با اطلاع از آنها بوده است، بی‌توجهی می‌کند. در این وضعیت مدعی پیروزی با فاصله گرفتن از استدلالات و بحث‌های منطقی و با احساسی و رادیکالی کردن فضا، در عین سعی بر فراموش کردن ادعا‌های قبلی مبنی بر پیروزی، تلاش می‌کند پیروزی طرف مقابل را نیز مخدوش کند. حذف آرشیو شماره‌هایی از روزنامه‌ها که به ادعای پیروزی در انتخابات پرداخته بودند و تیتر‌های اخیر همین روزنامه‌ها که به اظهار ناراحتی و خشم می‌پردازند از انتخاب شخصی به ریاست مجلس خبرگان که در تهران شانزدهم شده و در نظر نمایندگان سراسر کشور شایسته ریاست تشخیص داده شده است، موید این مطلب است.
3- مقابله خارج از قواعد بازی: اما خطرناک‌ترین سناریوی پیش‌ رو، زمانی است که «توهم پیروزی» با «توهم قدرت» همراه می‌شود. مدعی پیروزی که امروز شکستش- یا حداقل پیروز نشدنش- آشکار شده، با نپذیرفتن شکست، ممکن است حتی زمین و قاعده بازی را هم تغییر ‌دهد. معمولا هم در این راه از هیچ کاری ابایی ندارد. گفته شد آشکار شدن شکست کسی که مدعی پیروزی قطعی و قاطع در انتخابات است، چیزی برای از دست دادن برای این شخص یا جریان باقی نمی‌گذارد. ادعای تقلب، تدلیس و مهندسی در انتخابات، زیر سوال بردن اصل و اساس انتخابات و پیشنهاد دادن راه‌های جایگزین برای سهم گرفتن در قدرت، کنار کشیدن از رقابت مستقیم در انتخاب ریاست مجلس و حمایت از دیگر جریان‌ها و اشخاص از جمله راه‌هایی است که مدعی پیروزی در همین انتخابات پیش روی خود می‌بیند.
البته جای امیدواری است که با شکست پروژه زیر میز انتخابات زدن در سال 88، این ابزار برای همیشه از دسترس خارج شود.
در ادبیات عرب حکایتی هست که:
از اشعب پرسیدند: طمع تو تا چه حد است؟ گفت تا حدی که از هر خانه‌ای که دودی برآید، گمان برم برای من طعامی می‌سازند، پس به آن گمان برخیزم و هر نان‌پاره‌خشکی که دارم پیش آورم و در هم شکنم و منتظر بنشینم که در آن شوربا که برسد اشکنه خواهم کرد، چون انتظار بسیار برم و اثری ظاهر نشود، آن نان پاره‌ها در آب آغشته کنم و بخورم.
امیدواریم هیچ‌گاه هیچ شخص یا جریانی، براساس حدس و گمان و اطلاعات نادرست، امید و ناامیدی نیافریند و جامعه را ملتهب نکند، اگر نیز چنین نشد، امیدواریم چون حکایت اشعب، هر مدعی پیروزی که نادرستی ادعایش و ناممکن بودن آنچه به آن طمع داشته آشکار شد، آز کوتاه کند و به آنچه دارد، بسازد.


Page Generated in 0/0058 sec