دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی: نشناختن وزیر خارجه فنلاند توسط وزیر خارجه دولت یازدهم – آن هم در محلی که دقیقاً برای دیدار همین 2 مقام عالی در نظر گرفته شده است- عجیب نیست، وقتی که ما بدانیم کشورهای بسیار مهمتری بودهاند که سالها منافع تجاری ایران را به نیکویی تامین کردهاند اما چون نامشان شهرت 1+5 را نداشته است از لیست کشورهای مورد علاقه دولت به کلی پاک شدهاند. در زمانی که شرکت ایرانخودرو در سایه توسعه روابط سیاسی ایران با ونزوئلا، بلاروس و سنگال توانست خط تولید خود را در خارج از مرزهای ایران مستقر کرده و محصولاتش را به این کشورها صادر کند، سوددهی این شرکت از اکثر شرکتهای معظم داخلی پیشی گرفت. یادآوری این جایگاه خودروسازی ایران زمانی دردآور میشود که توجه کنیم این شرکت تنها طی چند سال پس از آن در پاییز 94 به وضعیتی رسید که دولت مجبور شد –در نهایت بیپولی- میزان معتنابهی وام خودرو در جامعه توزیع کند تا کمکی به فروش این شرکت بشود.
از حیث اقتصادی برقراری روابط سیاسی با هر کشوری در شرایطی مورد تایید است که یکی از 2 حالت زیر را داشته باشد:
1- باید نوع مراودات ما با آن کشور طوری باشد که توسعه روابط منجر به مثبت شدن تراز تجاری دوجانبه به نفع ما شود.
2- اگر توسعه روابط منجر به مثبت شدن تراز تجاری به نفع آن کشور خواهد شد، اقلام وارداتی ما از آن کشور باید مواردی باشد که در تولید داخلی ظرفیت کافی برایش نداریم و پیش از این، تهیه آنها از دیگر واسطهها برای ما هزینه بالاتری را به همراه داشته است. این حالت دوم همان توجیهی است که ما در توسعه روابط با فرانسه برای خرید ایرباس آن را میپذیریم. اما در این میان 2 نکته حائز اهمیت است:
یکم: میزان منافعی که قرار است بهدست آید در برابر فرصتهایی که از دست میرود باید صرفه لازم را داشته باشد.
دوم: علاقه به این حالت از توسعه روابط نباید ما را از حالت اول که اولویت بیشتری دارد غافل کند.
معتقدم علاقهای که دولت به برقراری ارتباط با کشورهای مشهور دنیا- یا بهاصطلاح «شمال»- نشان داده منجر به آن شده است که از حفظ منافع ایران در کشورهای گمنام به کلی فرو بماند. این کشورهای گمنام همانهایی هستند که در روابط خارجی آنها را «کشورهای جنوب» میخوانند. زبان سادهاش این میشود که دلمان میخواهد به هر بهانهای با «فرانسه» تفاهمنامه امضا کنیم و دید و بازدید پس بدهیم اما «کنیا» را دوست نداریم! حتی اگر بدانیم کنیا تولیدکننده 90 درصد کل چای خارجی موجود در ایران است که با عناوین زیباتر همچون «انگلستان» یا «سیلان» به ما فروخته میشود. حتی اگر بدانیم از کل چای تولیدی کنیا، بخواهیم یا نخواهیم
70 درصد آن در ایران مصرف میشود! اما همچنان دولت تمایلی به حفظ سطح روابط ندارد و آن را به نسبت دولت قبلی بسیار تنزل داده است.
براساس آمارهای جهانی، تراز تجاری دوجانبه ایران و کنیا طی سالهای منتهی به سال 92 با تکیه بر توسعه روابط دیپلماتیک با این کشور بسیار مثبت و به نفع ایران شد. کنیا علاوه بر موضوع چای، دروازه ترانزیت ایران با کشورهای اوگاندا، روآندا، بروندی، سودان جنوبی، کنگو، سومالی و اتیوپی بود و تسهیل این ترانزیت که اوج آن در سال 88 بود، منافع اقتصادی بسیاری را از ناحیه همین کشورهای گمنام برای ایران ایجاد کرد.
در همان سالها در بازار نفت جهانی، لابی ایران با کشورهای آمریکای لاتین همچون «ونزوئلا» نهتنها موجب افزایش قیمت نفت شد بلکه سهم ایران را نیز از درآمد حاصل از نفت افزایش داد. اینها شواهدی است که نشان میدهد انتخاب کشور هدف برای برقراری ارتباط نهتنها نباید بر این مبنا باشد که هرچه توسعهیافتهتر بهتر، بلکه باید برمبنای محاسبه صرفه ملی و به دور از «شمالزدگی» باشد.
البته «فنلاند» هم جاذبه ویژهای برای اقتصاد ایران نخواهد داشت و برقراری ارتباط با فنلاند نیز کم از همین شمالزدگی در اتخاذ سیاست خارجی ایران نیست. بویژه آنکه اخیرا وزیر تجارت خارجی و توسعه فنلاند در همایش مشترک با ایران تاکید کرد به دنبال گسترش همکاری در قالب ارتباط شمال- جنوب با ایران است. وزیر صنعت، معدن و تجارت ایران نیز با استقبال از گسترش این همکاری بشارت بازار 80 میلیونی ایران را به فنلاندیها داد و این موضوع با توجه به اینکه رقم واردات ایران از کشور فنلاند به مراتب بیشتر از صادرات ایران به این کشور است مطلب چندان جذابی نیست.
آنچه در این حوزه مطالبه ماست، توجه دولت به تجارت با کشورهایی است که هدفشان از برقراری ارتباط تجاری با ایران صرفاً دستیابی به بازار 80 میلیونی ایران نباشد. تأکید ما به احیای روابط با کشورهای جنوب همچون ونزوئلا، سنگال، کوبا، عراق و افغانستان نهفقط از باب قرابتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بلکه از جهت منافع سرشار اقتصادی، باید بررسی شود.
به اشتباه تصور میشود اگر جریان انقلاب به دنبال تعمیق روابط با این قبیل کشورهاست، به دلیل آن است که پیشتر کشورهای صاحب سلطه و قدرت جهانی، ما را به حریم خود راه ندادهاند! این برداشت اشتباه موجب میشود دولت فعلی به هر قیمتی به دنبال آن باشد که روابط سیاسی خود را با کشورهای شمال رونق دهد با این برداشت که احتمالاً عکس گرفتن زیر پلههای وزارت خارجه فلان کشور غربی منجر به سرازیر شدن صنایع اتحادیه اروپایی به ایران خواهد شد.
برخلاف مدلهای کلاسیک که مزیت نسبی را عامل برقراری تجارت بین 2 کشور میدانستند، امروز نظریههای جدید گراویتی در تجارت بینالملل بر این باورند که آنچه موجب برقراری ارتباط تجاری میان 2 کشور میشود، وجود زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مشابه بین
2 کشور است. در واقع بیش از مسأله مزیت نسبی، تقارب فرهنگی و ساختاری بین
2 کشور است که ضامن حفظ روابط تجاری بین 2 کشور میشود. به عنوان مثال اگر نگاهی به صورتهای گمرکی واردات کشوری همچون عراق بیندازیم به روشنی درمییابیم بازرگانان و تجار این کشور به دلیل همگرایی و آشنایی فرهنگی - اجتماعی بیشتری که با ایران دارند در انتخاب بسیاری از کالاهای وارداتی که علاوه بر ایران، عرضهکنندگان دیگری از اروپا در کشورهای ترانزیتکننده حوزه خلیجفارس دارد، محصولات ایرانی را انتخاب میکنند. این واقعیت عینی که علل و ریشههایش در مدلهای گراویتی به طور مبسوط مورد بحث قرار میگیرد، بازمیگردد به مساله شناخت متقابل بین تجار 2 کشور؛ شناختی که ریشه در فرهنگ و نوع زندگی اجتماعی و تفکر غالب بر 2 ملت دارد. در همین مثال به صورت جزئیتر بسیار دیده شده است که یک تاجر عراقی، خرید کولرهای آبی ایرانی را که حتماً بهرهوری کولرهای گازی مدرن را ندارد، به معامله کردن با یک شرکت کرهای یا ژاپنی ترجیح میدهد. زیرا به علت وجود تفاوتهای متعدد فرهنگی و اجتماعی با شرکتهای آسیای شرقی- از شیوه معامله کردن گرفته تا موارد جزئی دیگر- در مواجهه و معامله با آن شرکتها احساس غربت میکند در حالی که این احساس غربت در زمان معامله با یک ایرانی به دلیل شباهتهای بسیار فرهنگی به مراتب کمتر است.
از همین ادبیات مدلهای گراویتی در اقتصاد است که مشخص میشود 2 کشور ایران- ونزوئلا یا ایران- کوبا به دلیل تجربه مشترکی که در مبارزه با استعمار آمریکا دارند و باز به دلیل هدف مشابهی که در توسعه کشور خویش بر پایه توان داخلی دارند، چرا میتوانند به سرعت با یکدیگر روابط خود را گسترش دهند و چرا ایران توانست بهرغم فاصله جغرافیایی بسیار، چنان ارتباط سیاسی و اقتصادی فزایندهای در مقطعی کوتاه با این 2 کشور برقرار کند.
تعصب بر درست دانستن مفاهیم و انگارههایی که از سوی کشورهای استعمارگر تلقین شده است در اغلب موارد برابر با از دست دادن فرصت است؛ فرصتی که مغتنم دانستن آن به قیمت از دست نرفتن میلیونها دلار بهره اقتصادی برای ملت ایران ارزش دارد.