printlogo


کد خبر: 158466تاریخ: 1395/3/13 00:00
و اینک توجیه ...

محمد زعیم‌زاده : چند روز از انتخاب رئیس و اعضای هیات رئیسه مجلس دهم و نمایش ترکیب واقعی مجلس می‌گذرد و تلاش اصلاح‌طلبان برای حل مساله سرخوردگی بدنه اجتماعی و ترمیم شکاف رأس و بدنه وارد فاز جدید شده است. به غیر از چند روزنامه که نتوانستند عصبانیت خود را از نتایج فعل و انفعالات 9 خرداد بهارستان پنهان کنند و لقب «سیب‌زمینی» را به 50  نفر از نمایندگان ـ که پیش‌تر رویش‌های امید! می‌خواندند ـ حواله کردند، فضای عمومی اصلاحات سعی کرد راهبرد فراموشی نتایج و بازگشت به فضای قبل از 7 اسفند را پیش بگیرد.
بیایید خود را به جای بدنه اجتماعی جریان اصلاح‌طلب رادیکال قرار دهیم؛ از روزها قبل از برگزاری انتخابات در اسفند 94 به آنها گفتند حتما باید در این انتخابات شرکت کنید. شما گام اول را برداشته‌اید و دولتی را بر سرکار آورده‌اید که در راستای مطالبات شما حرکت می‌کند–که البته در همین هم تردید‌های جدی وجود دارد و بسیاری از مطالبات این جریان میلیمتری به جلو حرکت نکرده و حتی عقبگرد هم داشته است- حالا در گام دوم باید تغییر در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را کلید بزنید. انتخابات تمام می‌شود و فحول جریان در روزنامه‌ها، مجلات و شبکه‌های اجتماعی یکصدا می‌گویند همان گونه که دیدید با تکنیک «تکرار» تغییر در شرف وقوع است و از 88 کرسی خبرگان 46 کرسی در اختیار جریان آقای هاشمی که احتمالا ایده‌های جدیدی برای سطوح بالای حاکمیت دارد،  قرار گرفته است. در مجلس هم باید گام سوم را بردارید و در دور دوم کار را تمام کنید. 10 اردیبهشت دیگر کار تمام می‌شود و همه رسانه‌ها حرف از پیروزی بزرگ و فتح بهارستان می‌زنند. از 120 کرسی تا 150 کرسی برای لیست امید در نظر گرفته‌اند؛ با حدود 80 کرسی برای مستقل‌ها که عموما گرایش‌شان به سمت دولت است. هر چند آمار‌ها اندکی با هم متفاوت است اما خب! بالاخره بی‌بی‌سی فصل‌الخطاب اینهاست:
«با پایان مرحله دوم انتخابات، مجلسی تشکیل شده که ۱۲۳ عضو آن مورد حمایت اصلاح‌طلبان، ۸۰ عضو مورد حمایت ائتلاف اصولگرایان، ۸۴ نفر خارج از هر دو لیست و ۲ نفر مشترک بین دو لیست بوده‌اند. عموم افراد خارج از 2 لیست که به مستقل‌ها مشهورند به سمت دولت حسن روحانی گرایش دارند».
احساس پیروزی کاملا در بدنه اجتماعی تزریق شده و حالا خرداد 95 است و موسم تغییر. نخستین تغییر باید در مجلس خبرگان رخ دهد اما ناگهان هاشمی‌رفسنجانی از چند روز قبل، از عدم اهمیت ریاست خبرگان می‌گوید؛ کسی که در دوره قبلی خبرگان 3 بار  برای ریاست تلاش کرده بود و البته این بار هم کاندیدا دارد. روزنامه شرق روزنامه نزدیک به هاشمی رفسنجانی صبح 4 خرداد خبر از احتمال بالای ریاست آیت‌الله امینی می‌دهد و روزنامه موسوم به روابط عمومی هاشمی عکس قدی آیت‌الله امینی را به عنوان فرد اول خبرگان معرفی می‌کند اما تا ظهر آن روز به یک‌باره همه چیز تغییر می‌کند؛ کمتر از یک‌چهارم خبرگان به گزینه هاشمی‌رفسنجانی رای می‌دهند و رأس قطب مخالفان ایده‌های هاشمی با 51 رأی رئیس مجلس خبرگان پنجم می‌شود.
و حالا 9 خرداد است؛ روز انتخاب رئیس مجلس جدید. علی لاریجانی گزینه فراکسیون غیراصلاح‌طلبان مجلس با اختلاف 70 رای بر محمدرضا عارف، سرلیست امید پیروز می‌شود. تکرار لاریجانی در مجلس در حالی پدید می‌آید که چند روز قبل خبرنگار روزنامه شرق ممنوعیت وازکتومی، جریمه زنان بدحجاب، انفعال در ماجرای بورسیه‌ها، دفاع از قانون چندهمسری، عدم رای اعتماد به محمدعلی نجفی، استیضاح فرجی‌دانا و اذن ولی برای خروج زنان مجرد از کشور را تنها خروجی مجلس نهم به ریاست لاریجانی می‌داند و لاریجانی را همان سپاهی خالق برنامه «چراغ و هویت» می‌خواند.
حالا شنبه پس از شکست است. احساس خوبی نیست، فواره پیروزی که با امید تغییر اوج گرفته بود با ریاست آیت‌الله جنتی بر خبرگان و ادامه ریاست لاریجانی در بهارستان به یک باره سقوط کرده است.
جدا از تیتر‌های سیب‌زمینی‌محور، تلاش‌ها برای تحلیل نتیجه و البته توجیه آغاز می‌شود. شاید جدی‌ترین تحلیل را هم باز بی‌بی‌سی دارد:
«اصلاح‌طلبان، امروز «بد» بازی کردند؛ منافع‌شان حکم می‌کرد همان طور که جلوی کاندیدا شدن موازی محمدرضا عارف در کنار حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری را گرفتند، در انتخابات هیات رئیسه هم مانع از اقدام مشابه آقای عارف بشوند اما (در حالی که به لحاظ عددی مشخص بود اصلاح‌طلبان حامی دولت روحانی، بدون ادامه ائتلاف با اصولگرایان حامی دولت امکان پیروزی در انتخابات هیات رئیسه را ندارند) کاندیدا شدن مستقل محمدرضا عارف، توقعات بی‌مبنایی را در میان بدنه اصلاح‌طلب ایجاد کرد که محقق نشدن آن به بحران «ناامیدی بعد از امید» در این بدنه منجر شده است».
عباس عبدی هم می‌گوید: تازه اول بازی است، لاریجانی را مدیون تندروها کردند!
این همه پارادوکس و ناحقیقت‌گویی برای بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان تنها درباره اتفاقاتی که افتاده است صورت گرفته، قصه آنجا درام‌تر می‌شود که آنها نگفتند چه چیزی باید اتفاق می‌افتاد و نیفتاد؛ مجلس دهم را باید با مجالس چهارم، ششم و هشتم مقایسه کرد؛ مجالسی که انتخاباتش 2 سال پس از دولت رئیس‌جمهور جدید و تثبیت گفتمان جدید انجام شده و در همه این مجالس شاهد تغییر گفتمان و ترکیب هیات رئیسه و رئیس بوده‌ایم اتفاقی که به هیچ عنوان در مجلس دهم روی نداده است.
نخبگان و ثقل اصلاحات برای توجیه این همه ناحقیقت‌گویی چند راه بیشتر ندارند.
1- بگویند به دروغ گفتیم که پیروز انتخابات بودیم و رای ما همان 103 رای بود.
2-گزینه اصلی‌مان برای ریاست مجلس همین آقای لاریجانی بود.
3-تمایل دولت برخلاف اصلاح‌طلبان، ادامه ریاست لاریجانی و عدم تغییر در مجلس بود.
4-پیروزی روحانی در خرداد 92 یک پیروزی گفتمانی نبوده است.
آنها حالا مخیرند انتخاب کنند؛ گزینه 1و 2 را که پیامد آن تشدید سرخوردگی بدنه و افزایش شکاف با ثقل اصلاحات است یا گزینه سوم که نتیجه آن شکاف بین دولت و اصلاحات است یا گزینه چهارم که نتیجه‌اش می‌تواند کاهش امکان ریاست جمهوری دوباره روحانی باشد.
مرحوم علی شریعتی در کتاب «انتظار، مذهب اعتراض» می‌گوید: استضعاف اعم از استبداد و استعمار و استثمار و استحمار است. طبقه‌ای به وسیله استبداد به بیچارگی می‌افتند و این استضعاف سیاسی است، طبقه‌ای به وسیله غارت و ربودن ثروت استثمار می‌شود و این استضعاف اقتصادی است و کسانی با اندیشه و فکر و تعقل‌- به وسیله نیروهای استحمارگر که زیربنای استبداد و استثمارند- استحمار می‌شوند و این استضعاف عقلی و شعوری و احساسی است.
تبیین اینکه استبداد و استعمار و استثمار چیست خود فرصت دیگری می‌طلبد ولی استحمار احتمالا یعنی اینکه هم نویسنده و گوینده می‌داند آنچه می‌نویسد و می‌گوید عاری از حقیقت است و هم خواننده و شنونده می‌داند حقیقتی در کار نیست ولی شرایط به گونه‌ای است که هر دو باید به فعل و نتایجش ملتزم باشند.


Page Generated in 0/0066 sec