printlogo


کد خبر: 158943تاریخ: 1395/3/25 00:00
تحلیلی از پدیده میتینگ دهه هشتادی‌ها در مجتمع کورش
بی‌هدف برای هیچ کار

آرمان علوی: میتینگ کورش و حواشی‌اش، نقل محافل حقیقی و مجازی شده است و تیتر یک و دو بعضی روزنامه‌ها. گروهی حاضران در میتینگ را- که باید از متولدان اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد باشند- به چوب ملامت می‌رانند که «بی‌مسؤولیتند و بی‌ادب و الکی خوش و بی‌هویت و بی‌آرمان و بی‌دغدغه و بی‌...» و برخی نیز زبان به ستایش‌شان گشوده‌اند که «آفرین بر این نسل که می‌تواند چنین میتینگی را هماهنگ کند، این نسل فهمیده است که باید برای خودش زندگی کند، دغدغه‌های زمینی داشته باشد و به جای افق‌های بلند به دور و بر خودش نگاه کند، نسلی که نمی‌خواهد بسوزد، نسلی که....».
مهم‌ترین نکته بحث‌های پیرامون این میتینگ، مقایسه 2 نسل معروف به دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی/ دهه هشتادی‌ها است. دهه شصتی که مدعی است ارزش‌هایی داشته که ارزش‌های واقعی‌اند و نسل بعدی که به نظر با ارزش‌های رایج دهه قبل بیگانه است و ارزش‌های خودش را ارزش‌های معتبر می‌داند. اما آیا این میتینگ، نماد واقعی تضاد‌ها و تفاوت‌های این 2 نسل است؟
نسل دهه شصتی هم با میتینگ و گردهمایی و دورهمی بیگانه نبود. به اشکال مختلف و مناسبت‌های مختلف، اشخاص دور هم جمع می‌شدند و تعامل برقرار می‌کردند. از مواردی مثل هیئات مذهبی گرفته تا جشن‌های پس از پیروزی‌های ورزشی و سیاسی یا تجمع‌های اعتراضی و کمپین‌ها. حتی مواردی مثل آب‌بازی پارک آب و آتش و جمع شدن موفرفری‌ها در پارک ملت هم که از نظر نوع فراخوان- که در فضای مجازی صورت گرفته بود- و ترکیب حاضران- که اکثرا جوانان بودند- و هدف تجمع- که خوشگذرانی و تفریح بود- شباهت بسیاری با میتینگ کورش داشت. اما هیچ یک از این موارد تا این اندازه اهمیت پیدا نکردند. چرا؟
برای پاسخ به این سوال، بهتر است اول واقعه «میتینگ کورش» را توصیف و تحلیل کنیم. یک کانال تلگرامی با حدود 20 هزار عضو چند ماهی است هر از چند گاه، روزی را به عنوان موعد میتینگ مشخص می‌کند و مکانش را اعلام می‌کند. روز 18 خردادماه هم قرار بوده است بزرگ‌ترین میتینگ اعضای این کانال در مجتمع کورش تشکیل شود که شده است آنچه شد. چند نکته:
اول- اعضای یک کانال با جمعیت 20 هزار نفر، قطعا هیچ شناختی از هم ندارند. بویژه که پیام‌های این کانال در دیگر گروه‌ها نیز به اشتراک گذاشته می‌شود و بعضی از پیام‌های آن تا 70 هزار بار دیده شده است. ضمنا تنها کار این کانال، اعلام موعد و مکان میتینگ‌هاست و کارویژه دیگری ندارد که اعضا مطمئن باشند با همدیگر در یک ویژگی (مثلا علاقه به حیوانات، علاقه به کودکان کار، اهل ورزش بودن یا حتی یک خصیصه ظاهری مثل موفرفری بودن) مشترکند. در واقع این کانال دعوت به حضور در میتینگی با حضور مطلق بیگانگان می‌کند.
دوم- میتینگ‌ها هم هیچ موضوع و دستور کار مشخصی ندارند. نه قرار است فعالیت مشخصی
- مثل کوهنوردی یا آب بازی پارک آب و آتش- انجام داده شود، نه میهمان نامداری (مثل یک خواننده یا بازیگر) در میتینگ حضور خواهد داشت و نه قرار است پیام مشخصی (مثل اعتراض به وضع بد آموزش‌وپرورش) از این تجمع مخابره شود.
سوم- مکانی که برای این میتینگ انتخاب شده است هم باید مورد توجه قرار بگیرد. با بررسی کانال متوجه می‌شویم اکثریت قریب به اتفاق میتینگ‌ها در مرکز خرید پالادیوم، مرکز خرید کورش و مرکز خرید تیراژه برگزار شده است. این پاساژ‌ها فاقد هرگونه فضای تفریحی جمعی هستند و صرفا کافه و فودکورت و شهربازی‌های کوچکی دارند که سر جمع توان سرویس‌دهی  به 100 الی 200 نفر را دارند. در واقع دعوت به میتینگ‌ها، دعوت به اشغال فضای آزاد روبه‌روی مغازه‌ها و درون لابی‌هاست.
سوال:  برای چه کاری به میتینگ می‌رویم؟ جواب: برای اینکه تعدادی غریبه دیگر هم آنجا هستند. سوال:  و قرار است چه کار کنیم؟ جواب: هیچ کار. سوال: حداقل جای خوش‌آب‌وهوا و خوش‌منظره‌ای است دیگر؟ جواب: نه! یک مرکز خرید.
اصلی‌ترین نکته همینجاست. هر موقع از روز شما از خانه بیرون بیایید و بروید به یک خیابان شلوغ یا یک مرکز خرید، تعدادی غریبه آنجا خواهید دید که قصد کار مشترکی با شما ندارند. در واقع این کانال «هیچ» به شما عرضه می‌کند و از شگفت روزگار اینکه این «هیچ» مشتری چندصد نفره پیدا می‌کند. البته که ممکن است این جوانان و نوجوانان با شلوغ شدن محل میتینگ، حرکت و فعالیت گروهی را هم انجام دهند ولی چنین حرکات  فی‌البداهه‌ای، نه در قصد مشترک حاضران بوده است و نه به ابتکار دعوت‌کنندگان.
«امیل دورکیم»، پدر جامعه‌شناسی مدرن، در تحلیل رشد و تکامل جوامع از جامعه مکانیک به جامعه ارگانیک، وضعیتی را تشریح می‌کرد که پیوند‌های جامعه مکانیک سست شده و در آستانه گسستن است تا به جامعه ارگانیک بدل شود. از سوی دیگر هنجار‌های جامعه مکانیک نیز از بین رفته‌اند اما مساله اینجاست که هنجار‌های جامعه ارگانیک جدید نیز هنوز شکل نگرفته‌اند. این وضعیت را دورکیم «آنومی» یا «خلأ هنجاری» می‌نامد. وضعیتی که جامعه ارزش مشخص و مسلطی برای خود ندارد. با دقیق شدن در میتینگ کورش و اقبال به آن نیز به سادگی می‌توان این خلأ ارزش را مشاهده کرد. ارزش‌های مسلط جامعه سنتی ایران- حداقل درباره مطالعه- شدیدا سست شده است. ارزش‌هایی که عفت، حجب در تعامل با جنس مخالف، محور بودن خانواده، عزت نفس و جوانمردی  مشتی از خروار آن بود کمرنگ شده‌اند و ارزش‌های جامعه مدرن که نظم و قانونمندی و اهمیت وقت است نیز هنوز نتوانسته‌اند جایگزین آن شوند. در این وضعیت، میتینگ کورش مثال خوبی است که به ما نشان بدهد بخشی از جامعه چنان از ارزش‌ها خالی شده است که دعوت به حضور در یک جای معمولی، بدون حضور افراد ارزشمند و بدون قصد انجام کاری ارزشمند را لبیک می‌گوید؛ یک توده انسانی خنثی و بی‌هدف.
از سوی دیگر حضور پررنگ این نسل در فضای مجازی، 2 اثر عمده بر آنها داشته است.
1- مرجعیت فضای مجازی: اینکه این نسل عمده اطلاعاتش را از فضای مجازی می‌گیرد و آن هم نه سایت و خبرگزاری‌های معتبر که کانال فلان و صفحه بیسار به کنار، در میتینگ کورش به نظر می‌آید فضای مجازی به فرمانده و راهبر تبدیل شده است. کانالی که روز و ساعت حضور در یک مکان را مشخص می‌کند بدون اینکه کار و هدفی را مشخص کند. به پست‌های کانال که نگاه می‌کنیم، به غیر از دعوت‌ها، 4-3 کلیپ در کانال قرار دارد از میتینگ‌های پیشین که کل‌کل‌ها و دعواهای بی‌شرمانه پسران و دختران است. آخرینش هم کلیپ دعوای چند دختر دبیرستانی است که 2 هفته قبل از میتینگ کورش روی کانال قرار گرفته است. چند دختر به طرز ناراحت‌کننده‌ای همدیگر را می‌زنند و چند پسر دبیرستانی هم ایستاده‌اند و تماشا می‌کنند. شامگاه روز 18 خرداد هم از کلیپ‌هایی که از میتینگ کورش بیرون آمده، دستگیرمان می‌شود چند دختر نوجوان همدیگر را می‌زنند و پسر‌هایی هم دورشان را گرفته‌اند و کف و سوت‌زنان تشویق می‌کنند. برای مخاطب غربی که از دوران کهن یا گلادیاتورهای‌شان را به جان هم می‌انداخته‌اند یا ماتادورها را به جان گاوها یا کشتی‌کج‌کاران و مبارزهای آزاد را راهی لت‌وپار کردن یکدیگر می‌کرده‌اند، تماشای دعوای دخترکان یا «Girls Fight»  چیز مطبوع و خوشایندی است اما برای مخاطب ایرانی چطور؟! آیا می‌توان چنین خروجی از یک میتینگ را امیدوارکننده و غرورآفرین دانست؟
2- غرق شدن در فضای مجازی: حضور طولانی‌مدت و فعالانه این نسل در فضای مجازی که بنا بر آمار‌ها از استاندارد جهانی هم بسیار بالاتر است، به الیناسیون بخشی از این نسل منجر شده است؛ از خود بیگانگی و بی‌هویتی. امتیاز نسل‌های پیشین در جهان واقع تعریف می‌شد. درسخوان، سختکوش، مودب، ورزشکار و... ارزش‌های نوجوانان و جوانان نسل پیش بود که در جهان حقیقی تعریف می‌شد و در همین جهان هم کاربرد می‌یافت اما وقتی مدت زمان حضور در فضای مجازی از مدت زمان زندگی در جهان حقیقی پیشی گرفت، دیگر جای تعجبی نیست که ملاک ارزشمند بودن، تبدیل شود به لایک و فالوور بالا در اینستاگرام، لول بالا در کلش‌آف‌کلنز، ریتوئیت شدن توئیت و لایک خوردن پست توسط فلان سلبریتی....
مشکل اصلی زمانی ایجاد می‌شود که نوجوان پشت‌گرم به آن ارزش‌ها، در جهان حقیقی-  مثلا میتینگ کورش-  حضور می‌یابد. مثال معروفی در روانشناسی رفتار وجود دارد که می‌گوید در تصادفات رانندگی، راننده تحت تاثیر روحیه‌ای که از سرعت و قدرت ماشین خود در او ایجاد شده، از ماشین پیاده می‌شود و برای دعوا به سمت ماشین دیگر می‌رود. با فاصله گرفتن از ماشین، متوجه قدرت واقعی خود می‌شود و اینجاست که در عمل انجام شده، بعضی راننده‌ها چاقو می‌کشند و قفل فرمان بلند می‌کنند و بعضا به خاطر یک تصادف ساده آدم می‌کشند. سالاران نوجوان فضای مجازی هم در جهان واقع، به ناگاه متوجه می‌شوند از آن جاه و جلال چیزی به همراه ندارند و برای جلب توجهی که به آن عادت دارند، ممکن است بر شخصیت خود چوب حراج بزنند. با دیگران درگیر شوند، در میانه جمعیت برقصند، لباس شهرت بپوشند و... ممکن است حتی درکی از مناسبات و قواعد متفاوت فضای مجازی با فضای حقیقی نداشته باشند و فاجعه بیافرینند. مشاهدات میدانی حاکی از فحاشی‌های گسترده بین حاضران در میتینگ کورش است. فحاشی متاسفانه در میان کاربران فضای مجازی ما امری شایع است اما ناسزا گفتن در فضای حقیقی عواقب دیگری دارد. به درگیری می‌انجامد و آسیب و....
از ظاهر حاضران نیز بر می‌آید متعلق به طبقه متوسط به بالای اجتماع هستند. طبقه‌ای که فرهنگ مدرن و مشغله‌های والدین، تا بدانجا هسته مرکزی آن را سست کرده است که فرزندان حضور در جمعی غریبه را به وقت‌گذرانی با خانواده ترجیح می‌دهند.
با توجه به این موارد، باید گفت «میتینگ کورش» سرنخ امیدبخش و غرورآفرینی از نسل نوجوان فعلی به ما نمی‌دهد. بی‌دغدغگی و بی‌آرمانی را ارزش تلقی کردن، خیانت است به این نسل و به آینده این کشور. اینکه چندصد نفر با یک پیام تلگرامی برای «هیچ کار» در جایی حاضر می‌شوند، نماد قدرت بالای تصمیم‌گیری و انسجام نیست، بر عکس آنچه در تصاویر و گفته‌ها آمده است، حاکی از ضعف برنامه‌ریزی و مدیریت خود، در صورت مواجهه با مساله ساده‌ای مثل لغو شدن برنامه است. اما این نسل را هم نمی‌توان مجرمانی نابخشودنی دانست. اینان کِشته‌های دیروز ما هستند که قرار است زارعان فردای این مزرع باشند. باید فکری کرد.

 


Page Generated in 0/0096 sec