ابوالفضل کوشکباغی: یکی از بلاهایی که جوامع غربی و به تبع آن کشورهای غربزده دچار آن هستند، اقتصاد مصرفی است. معمولا با اقتصاد مصرفی، «تجملگرایی» و... به ذهنمان میرسد اما معنای دقیق آن به این شکل نیست. برای بررسی بهتر این «بیماری» مزمن بهتر است ابتدا مقدمهای خدمتتان عرض کنم. تمدن غرب بنای خود را از همان اول بر ساختن بهشت بر روی زمین و چسبیدن به نقد گذاشت و همواره پی اتوپیای خویش به آسیا و آفریقا و هر جای دنیا رفت و چون آن را پیدا نکرد، مردم آن را به غنیمت گرفت و البته که هنوز هم به دنبال اتوپیای خویش آواره کوه و بیابان است! یکی از مهمترین مسائل، ویژگیهای این اتوپیا بود. در اسلام ما هم بهدنبال مدینه فاضله و جامعه مهدوی هستیم که در آن به یمن ظهور ولی خدا زمین ذخیره خود را نشان میدهد و عقل مردم به کمال میرسد و... اما این ویژگیهای اتوپیاست که آن را نسبت به تفکر اسلامی زاویهدار کرده است و باعث میشود غایت تمدن غرب با آرمانشهر حزبالله بسیار متفاوت باشد. از جمله آن ویژگیها مصرفی بودن اقتصاد است. در این نوع اقتصاد مصرف به خودی خود هدف واقع میشود و اصالت پیدا میکند و معیار میشود تا هر جامعهای که بتواند در شبانهروز بیشتر بخورد و بنوشد و بنزین بسوزاند، توسعهیافتهتر و مطلوبتر است! از آنجا که بنای این تمدن بر پایه اقتصاد است و این چرخ اقتصاد است که باید بچرخد، یکی از ویژگیهای اقتصاد غربی، «مصرفمحوری» است یعنی مخاطب تحت تاثیر پروپاگاندای رسانهای چنان مجذوب یک کالا یا خدمت شود که به سرعت به تهیه آن اقدام کند. در واقع در اقتصاد مصرفگرا قدرت تفکر از انسان باید گرفته شود و اشخاص تحت تأثیر جاذبههای شهوانی موجود در تبلیغات (از استفاده از خانمها تا نشان دادن غذاهای رنگارنگ) مجاب به خرید اجناس شوند. اگر کسی در این دور باطل خرید و مصرف، لحظهای تفکر کند و از بالا به مسائل نگاه کند، یعنی از خودش بپرسد: آیا من واقعا به این کالا یا خدمات نیاز دارم؟ آیا من بدون سرویس چندپارچه آشپزخانه میتوانم زنده بمانم؟! خودش را از این دور باطل بیرون
میکشد. مساله اصلی همین است؛ مبنای خرید کالا یا استفاده از خدمات باید احساس نیاز فرد باشد و انسان برای رفع نیاز خود به تهیه آن اقدام کند اما اقتصاد مصرفی، مصرف را برای مصرف و تمتع هرچه بیشتر میخواهد. این طرف مصرف برای رفع نیاز است و آن طرف مصرف و عجب معادله جالبی! متأسفانه روزبهروز مظاهر جدیدی از این بیماری مهلک را میبینیم که نباید اجازه بدهیم در فرهنگ ریشه دواند و تنومند شود. مثلا در زمینه پوشاک که هرچند وقت یکبار مدل خاصی از البسه به اصطلاح مد میشود و عده زیادی هم به تبع جمع به سراغ استفاده آن میروند. برای مثال کلاههای موسوم به کلاه کپ( (cap، کلاههای نقابدار و بزرگی که تابهحال موردی دیده نشده که برای محافظت در برابر آفتاب از آن استفاده کند! و یا رنگهایی بهعنوان رنگ سال و فصل معرفی میشوند و این عوامل باعث میشود مخاطب هرچه بیشتر به سمت تمتع و بهرهوری سوق پیدا کند، بدون اینکه حتی لحظهای در خود بنگرد که آیا لباسی با این رنگ به درد من میخورد؟ یا اصلا این رنگ به من میآید؟ یا من فقط در پی تقلید کورکورانه از جمع هستم. نکته جالبی است، کسی نباید فکر نکند زیرا کمتر کسی پیدا میشود بدون دلیل عقلی کاری انجام دهد. نکته دیگری که اگر به آن نپردازیم ممکن است موجب نارسایی در بحث شود، این است که خیلیها دلیل استفاده خود از مدلها را زیبایی معرفی میکنند. حال کمی بیندیشیم که آیا زیبایی فرمولیزه است؟ یعنی هرکس ریشش را بتراشد و شلوارش از شدت زاپ(!) در حال از بین رفتن است و تیشرتش 3 سایز از خودش بزرگتر باشد، زیباست؟ اگر زیبایی فرمولی ثابت داشته باشد پس چرا مدلهای جدید که به بازار میآیند دلآزردگی کهنهها به چشم میآیند و زشت بهنظر میرسند، مثلا همان بلایی که با آمدن جین و کتان بر سر شلوارهای پرپیل آمد! این یعنی نسبیت در زیبایی، و اینگونه زیبایی تبدیل به ابزار مصرفی کردن میشود. بدیهی است با توجه به فطرت «خداآشنا»ی انسان چیزی زیباست که با فطرت انسان و به تبع آن با فرهنگ و دین انسان سازگار باشد و همخوانی داشته باشد و یک طرح و مدل به مجرد نو بودن،
نمیتواند زیبا باشد. نمونه دیگری از مظاهر مصرفگرایی را در اپراتورهای تلفن همراه میبینیم. بله! همانها که با پیامکهای شبانهروزیشان امانمان را بریدهاند! همانها که هر ماه چند بار به بهانه مناسبتهای مختلف با پیشنهادهای وسوسهانگیز این عزیزان روبهرو میشویم که ما را تحریک میکنند تا مثلا nدرصد اعتبارمان شگفتانه شود یا مثلا هنگام خرید بستههای اینترنتی، بستههای با حجم بیشتر و قیمت به نسبت کمتر، بیشتر مورد اقبالند درصورتی که بهتر است فکر کرد آیا من واقعا چقدر اعتبار را در زمان معین میتوانم مصرف کنم یا چقدر اینترنت مورد نیاز من است و اصلا اینترنت شبانه لازم دارم؟ چند وقت پیش متوجه شدم یکی از اپراتورها فروشگاه اینترنتی اپلیکیشن راه انداخته است که با 10 هزار تومان هزینه میتوان 90هزار تومان مازاد خرید کرد. خب! پیشنهاد بسیار جالبی است و شاید منجر به این شود که چیزی که تا قبلا شاید نگاهش هم نکرده باشیم، حالا با تمام قوا برای خریدش تلاش کنیم. به همین راحتی! با تخفیف (البته نه لزوما تخفیف واقعی!) براحتی شاهد عده زیادی هستیم که سراسیمه دنبال خرید هستند. البته غیر از تخفیف، حربههای مختلفی برای تبلیغ وجود دارد از جمله ایجاد جاذبههای جنسی (خارج از ایران)، تحریک غرایز، طولانی شدن پیامهای بازرگانی، ارائه خدمات جانبی (تحویل در منزل و عودت کالا تا چند روز و گارانتی و...) که همواره منتظرند تا ما را به دام خود بکشند. اقتصاد مصرفی آن جگرکی است که تکهای چربی روی منقلش میاندازد تا با بویی که راه میافتد مشتری جمع کند اما در حقیقت آنجا چربی داغ میکنند! اینها که گفته شد نمونههای مصرفگرایی بود، قطعا هرکدام از ما نمونههای دیگری را سراغ داریم. این دست ماست که دور باطل خرید و مصرف را انتخاب کنیم یا فارغ از مرز شهوات و غرایز خود را از بند دنیا بکنیم. ناگفته نماند مقابله با فرهنگ اقتصاد مصرفی از عوامل مؤثر بر اقتصاد مقاومتی است.