مادربزرگ مهربانی
بال احمد بود او در عین بیپر بودنش
عرش میلرزید از یک دم مکدر بودنش
چون ستونی پای اسلام و محمد ایستاد
ای به قربان مسلمانی و همسر بودنش
هیچ کس جز او نخواهد بود امالمومنین
پس بماند مادر زهرای اطهر بودنش
چون که صدآید نود هم هست پس ثابت شده است
مریم و آسیه و حوا و هاجر بودنش
رفتنش داغ بزرگی بود بر جان نبی
بس که شادی داشت امالمومنین در بودنش
آه ای مادربزرگ مهربانی دخترت
از تو میآموخت راه و رسم مادر بودنش
آنقدر خرج رسولالله کردی خویش را
از تو گاهی وام میگیرد پیمبر بودنش
تا نباشی غیر صحرای شلوغی بیش نیست
با تو ثابت میشود آن روز محشر بودنش
سیدمحمد حسینی
نخستین دست بیعت سوی اسلام
اسلام با نامش هوای دیگری دارد
در بین زنهای عرب این زن سری دارد
خوشبختی از این بیشتر این بانوی خورشید
هر آینه در خانهاش پیغمبری دارد
پیغمبری که جبرئیل آیینهدار اوست
این زن کنار همسرش بال و پری دارد
این زن نخستین دست بیعت سوی اسلام است
این زن همیشه قبله روشنتری دارد
هر خانهای که عطر پیغمبر در آن جاری است
آن خانه سوی آسمان بیشک دری دارد
از این سعادت بیشتر دیگر چه میخواهد
از سوگ او پیغمبرش چشم تری دارد
دنیا فدای دین اگر کرده است بیتردید
در پیشگاه دوست جای بهتری دارد
پشت سر خورشید در محراب قامت بست
این ماه در خانه چه صاحب منبری دارد
زهرا همیشه گفته مادر نور چشم اوست
زهرا همیشه گفته یکتا مادری دارد
علی سلیمانی