printlogo


کد خبر: 159133تاریخ: 1395/3/27 00:00
توسعه کدام سیاست؟

محمد  علی‏بیگی*: پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات هفتم اسفندماه، یکی از سخنگویان جناح مختلط «اصلاحات-کارگزاران- اعتدال» با ابراز شعف از رای آوردن لیست امید در تهران، این برد را به شاخصه توسعه سیاسی تهران مربوط دانست و مدعی شد شاخصه توسعه سیاسی در تهران صددرصد، در مراکز استان‌ها 50 درصد و در شهرستان‌ها 30 درصد است.
وی رای‌آوری لیست امید در تهران را «انتخاب بسته‌های سیاسی» و «رها کردن شناخت شخصی از کاندیداها» دانست و ابراز امیدواری کرد به جای بررسی کاندیداها مردم پس از این، بیش از پیش، به «بسته‌های سیاسی» رای بدهند.
البته این امیدواری عالیجنابان دوام چندانی نیاورد و پس از انتخابات ریاست مجلس شورای اسلامی، مشخص شد گویا پیش از این مشخص نبوده افراد لیست‌ها چه کسانی هستند و چه گرایش‌هایی دارند. به بیان دیگر، نه‌تنها انتخاب کور بسته‌های سیاسی را برای مردم تجویز فرموده بودند، بلکه خود نیز گویا انتخاب بسامانی نداشته‌اند. پس با تعویض موضع خود، باز محدودیت‌های قانونی و رد صلاحیت‌ها را بهانه قرار داده‌اند یا پدرانه به هیات رئیسه مجلس توصیه می‌کنند با طرح‌های مطالعاتی، نمایندگان راه‌یافته را نسبت به مسائل خرد و کلان آگاه کنند یا آنکه تقصیر این وضع را به گردن نافرمانی و حرف‌ناشنوی آقای عارف بیندازند، چرا که ایشان از عقلای جریان روشنفکری دینی تبعیت نکرده ‌است.
اما این مسائل را در چه چارچوب تئوریکی می‌توان ریخت و چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ چنانکه گفته‌اند زبان و گفتمان سیاسی را نمی‌توان خارج از متن کردارهایی که در آن شکل می‌گیرند دریافت. زبان و گفتمان فعالیتی است که براساس آن شیوه زندگی سیاسی و اجتماعی خاصی در جهان بیان و محقق می‌شود. (بشیریه:1382، ص601) لذا برای فهم نحوه تحلیل ایشان و نحوه سیاست‌ورزی ایشان و سایر کسانی که رای آوردن لیست امید را به «شکاف تمدنی» یا «صددرصدی شدن شاخصه توسعه سیاسی در تهران» مربوط می‌دانند، تحلیل این اقوال و عملکردها، ذیل نظریه کلاسیک توسعه، لازم است تا شأن این مدعیات مشخص شود.
نوشته‌اند توسعه سیاسی وقتی حاصل می‌شود که:
1- گروه‌ها و نیروهای اجتماعی گوناگون، بتوانند به علایق و منافع خود از نظر سیاسی سازمان بدهند.
2- حکومت براساس نهادهای درون ساختار خود بتواند به تلفیق علایق و منافع گوناگون بپردازد. همچنین برای حل اختلافات، روش‌های مسالمت‌آمیزی پدید آمده باشد؛ از جمله، برای دست به دست شدن قدرت سیاسی در بین گروه‌ها و نیروهای گوناگون.
3- درون نهادهای سیاسی مستقر، مجال مشارکت و رقابت سیاسی مستمر و مسالمت‌آمیز وجود داشته باشد.
4- مجموعه ساختارها و فرآیندهایی که در موارد قبل ذکر شد، مشروع و قانونی باشد. (بشیریه:1382، ص582)
اگر طبق شاخصه اول، توسعه سیاسی منوط به سازمان یافتن علایق و منافع سیاسی باشد، جناح مختلط اصلاحات-کارگزاران-اعتدال، شاید بی‌سر و سامان‌ترین وضع ممکن را داشته باشد. پس از آنکه مدت‌ها جناب عارف را با ماجرای مجلس مشغول کردند، سرآخر ایشان را از رقابت با آقای لاریجانی منع و او را فردی بی‌عرضه و با عملکردی خنثی توصیف کردند. جالب آن است که پس از رأی نیاوردن عارف، تنها ایشان آماج حملات قرار نداشت بلکه تمام کسانی که طبق قول و قرار اولیه لیست امید، به ایشان رأی ندادند نیز از موج توهین‌ها بی‌نصیب نبودند. از مصادیق دیگر این بی‌سامانی آن بود که آقای کواکبیان خود را در انتخابات هیات رئیسه دائم کاندیدا کرد و بانمک‌تر آنکه هنگام شروع رأی‌گیری هم اعلام انصراف کرد! به این ترتیب، گویا جناح مدعی توسعه‌یافتگی سیاسی، از نخستین شاخصه توسعه سیاسی نمره قابل قبولی نمی‌آورد و هنوز علایق و منافع خود را سازمان نداده است.
این نقیصه چنانکه پیداست از نبود ایدئولوژی سیاسی نشأت می‌گیرد. چنانکه قبلا نیز نوشته‌ بودم، در سردمداران این جناح، توجه به منافع کوتاه‌مدت شخصی غلبه دارد و به عبارت دیگر ایشان در «وضع ذوقی/ Aesthetic» به سر می‌برند و اصطلاحات مربوط به علوم انسانی را نیز متناسب با ذوق خود استعمال می‌کنند. این البته مؤید آن است که این جناح از خلأ یک ایدئولوژی سیاسی بسامان رنج می‌برد و به دلیل این فقدان، رقابتش صورت ایدئولوژیک نمی‌گیرد و همواره در وضع ذوقی باقی می‌ماند. «وجود رقابت سیاسی و ایدئولوژیک، مهم‌ترین ویژگی توسعه‌یافتگی سیاسی است. وجود رقابت سیاسی و ایدئولوژیک مهم‌تر از مشارکت سیاسی و در واقع متضمن آن است، حال آنکه صرف وجود مشارکت سیاسی متضمن وجود رقابت سیاسی نیست». (ن.ک بشیریه: 1382، ص583)
بی‌سامانی علایق و منافع، البته صرفاً ویژگی سردمداران این جناح نیست. هواداران نیز علایق یا منافع بسامانی ندارند. جالب آنجاست که توقع سردمداران این جریان از هواداران نیز آن است که چنین باشند و چشم بسته و به «بسته مورد نظر سردمداران» رای دهند!
اما این جناح از شاخصه دوم که در نهایت منجر به حل مسالمت‌آمیز اختلافات می‌شود نیز نمره قابل‌قبولی نمی‌آورد. چنانکه نوشته‌اند: تعارضات اجتماعی به چندقطبی شدن جوامع سیاسی می‌انجامد و در نتیجه مانع گسترش رقابت و مشارکت مسالمت‌آمیز در سیاست می‌شود. (بشیریه:1382، ص594) اما این جناح به واسطه همین تعارضات اجتماعی ا‌ست که خود را در صحنه رقابت انتخاباتی نگه‌ می‌دارد. اوج این مساله یعنی دامن‌زدن به شکاف‌های اجتماعی هم در انتخابات 88 صورت گرفت. در بحث از توسعه سیاسی، بازی برد- باخت کامل را پاره کردن قلب جامعه (بشیریه:1382، ص594) دانسته‌اند و نوشته‌اند: «برخی گروه‌ها و ایدئولوژی‌های حاکمه، سیاست را امری خصمانه تلقی می‌کنند و رابطه بین گروه‌های سیاسی را رابطه برد و باخت مطلق به شمار می‌آورند. این چندپارگی‌های اجتماعی مانع عمده‌ای بر سر راه توسعه سیاسی به شمار می‌رود». (بشیریه:1382، ص598) با این حساب آیا جناح مذکور، در جهت توسعه سیاسی گام برمی‌دارد و رأی آوردن آن، نشانه توسعه سیاسی‌ است؟ لااقل ذیل 2 شاخصه‌ای که تاکنون برشمردیم، چنین به نظر نمی‌رسد، بلکه حتی باید اضافه کرد جهت این جناح، خلاف توسعه سیاسی ا‌ست تا جایی که انتخابات هفتم اسفند در تهران، حول این تاکتیک کلی بود: «به اینها رای بدهیم تا آنها رأی نیاورند.» و به همین ترتیب بود که رأی دادن «به تمام افراد هر دو فهرست» موجه می‌نمود.
اما شاخصه سوم، یعنی مجال مشارکت و رقابت سیاسی مستمر و مسالمت‌آمیز، درون نهادهای سیاسی مستقر. برای این شاخصه نیز جناح موسوم به اصلاحات-کارگزاران-اعتدال برنامه ویژه‌ای تدارک دیده است. شرکت مستمر در رقابت سیاسی مستلزم پایبندی‌هایی ا‌ست که بویژه در انتخابات 88 زیر پا گذاشته شد. البته افراد شاخص این جریان هرگز علنا از آن عملکرد غیرمسالمت‌آمیز و غیررقابتی ابراز پشیمانی یا آن ‌را محکوم نمی‌کنند-که این البته با توسعه سیاسی مورد ادعا، به هیچوجه سازگار نیست- بلکه حتی سازوکارهای قانونی، از جمله بررسی صلاحیت‌ها را مانع اساسی شرکت کردن‌شان در رقابت مستمر سیاسی اعلام می‌کنند. در حالی که «محدودیت‌های قانونی ممکن است بخشی از جمعیت را از مشارکت سیاسی محروم کند. اما امروز مانع اصلی، مانع قانونی نیست».(بشیریه:1382، ص583)
شاخصه چهارم توسعه سیاسی، مشروعیت و قانونی بودن روند مشارکت است. البته این مشروعیت[یعنی با اقبال عمومی مواجه بودن] و قانونی بودن، ربطی به بازیگری سیاسی جناح مورد اشاره ندارد ولی میزان پایبندی ایشان به این پارامتر ـ چنانکه گذشت ـ  قابل بررسی‌ است.
اگرچه هانتینگتون توسعه سیاسی را یک واژه چندمعنایی می‌داند که مفاهیم آن بعضاً فاصله‌ مفهومی زیادی با هم دارند (بدیع:1393، ص206) اما باید گفت مساله جناح مورد اشاره، ربط چندانی به مباحث نظری پیرامون توسعه سیاسی ندارد. برخورد ایشان با این واژگان «عندالاقتضایی» و محض رفع حوایج است و آنطور که ملاحظه فرمودید، شاخص‌های توسعه‌یافتگی سیاسی، در میان افراد و عملکردهای جناح مختلط اصلاحات-کارگزاران- اعتدال چندان ارج و منزلتی ندارد. نگارنده بر آن است که نه رأی مردم تهران به لیست امید ربطی به توسعه سیاسی دارد (چه طبق نظریات کلاسیک توسعه و چه غیر آن) و نه جناح «علی‌الظاهر مدافع توسعه سیاسی»، کشور را به سمت توسعه سیاسی برده یا می‌برد.
عملکرد جناح مورد اشاره در جهت نظری بی‌مایه و شعاری و در جهت عملی ذوقی و عندالاقتضایی‌ است. کمااینکه هوادار توسعه سیاسی نمی‌تواند مدافع احساس ضعف ملی یا بحران اقتصادی باشد: «در شرایط احساس ضعف ملی در مقابل کشورهای دیگر و همچنین در شرایط بحران اقتصادی، اندیشه رقابت سیاسی جاذبه خود را از دست می‌دهد». (بشیریه:1382، ص600).
*پژوهشگر فلسفه و جامعه‌شناسی


Page Generated in 0/0067 sec