محمد تقی فهیم*: متاسفانه بعد از سالها هنوز برخیها به دنبال این هستند که بگویند سینمای آمریکا بهتر است یا سینمای اروپا؟ ما دیدیم که در دهه 60 آقایان آمدند و بدون هیچگونه طرح و برنامهای، سینمای اروپای شرقی را مبنای کار خود قرار دادند و فونداسیون سینمای ایران را براساس فرم و ساختاری کاملا بیگانه بنیان گذاشتند. حالا هم همان دنبالهروی از سینمای اروپا به دلیل اینکه آقای ایوبی تحصیلکرده فرانسه است، دیده میشود و بیشتر به دنبال ترویج این نوع سینما هستند. از طرفی جریان طرفدار سرمایهداری و نولیبرالها و آنهایی که با رسانههای خود در حوزه فرهنگ و هنر در حال لابی هستند، به دنبال ترویج نگاههای غربی به سینمای ایران هستند و میخواهند ما از الگوی هالیوود پیروی کنیم که من هر کدام از این نظرات را رد میکنم، چرا که معتقدم باید خودمان به سینمای بومی و ملی و وطنی دست یابیم و هیچ کدام از این الگوها نمیتواند ما را به توفیق برساند. البته میتوانیم از تجربه سینمای آمریکا درباره قصهگو بودن و قهرمان داشتن استفاده کنیم و ببینیم که آنها در چه بخشهایی موفق بودهاند و آنهایی که با قواعد سینمای ما همخوانی داشته باشد را بومی کنیم، چرا که سینمای قهرمان نیاز سینمای ما است و میتواند مورد تجربه قرار گیرد، البته نباید به شکل دربست در خدمت آن سینما باشیم، بویژه اینکه جریانهایی به دنبال این هستند که درهای کشور به روی نمایش فیلمهای آمریکایی باز شود و این یک نقطه خطر است. شما هیچ نقطه از جهان را نمیتوانید انتخاب کنید که سینمای غرب به آن نفوذ یافته باشد و سینمای ملی آن کشور را نابود نکرده باشد و این فیلمها هر جا که رفتند چنان سلطه خود را به لحاظ فرهنگی و تجاری پهن کردند که سینمای بومی آن کشور را به نابودی کشاندند و جای نفس کشیدن برای آن سینما نگذاشتند. پس باید این مساله را در نظر بگیریم که از لحاظ الگوی تولید میتوان تا حدودی از سینمای آمریکا استفاده کرد اما نباید براساس عقاید برخی اشخاص و سایتها و روزنامهها کاملا دنبالهرو سینمای آمریکا بود. درباره سینمای اروپا هم که کاملا مشخص است و آنها برای اینکه میخواهند متفاوت از هالیوود باشند همه تلاش خود را برای تولید موضوعاتی درباره آزادیهای جنسی خرج میکنند و از الگوهای اروتیک در سینمای خود استفاده میکنند. سینمای اروپا اساسا سینمایی اخته و بیمقداری است که به درد محافل خاصی میخورد و نمیتواند مخاطب عام داشته باشد. آنها خودشان معطل ماندهاند و در برابر سینمای آمریکا وا دادهاند و برای همین دنبال موضوعاتی تحریککننده هستند و اگر ما بخواهیم دنبالهرو این نوع سینمای ورشکسته باشیم دیگر خیلی دور ماندهایم. من به عنوان کسی که دورههای مختلف سینما را گذراندهام، شکست این نوع سینمای به اصطلاح هنری را دیدم و حتی فیلمسازانی مانند فرمان آرا که مقطعی به عنوان روشنفکر خود را نشان میداد، در میانه دهه 50 شمسی با فیلمی مانند «در امتداد شب» به دنبال این بود که خوانندهای را برهنه نشان دهد تا از طریق سینمای پورنو بتواند به موفقیتی در گیشه دست پیدا کند! از این دست افراد زیاد بودهاند و ما شکست سینمای ایران را در همان دورهها دیدیم که در برابر فیلمهای فرنگی کاری نتوانستند بکنند و برای رقابت ناچار شدند به دنبال عناصری از مسائل جنسی بروند و ما دیدیم که این مساله چه ابتذالی به بار آورد؛ هنوز هم میخواهند اینگونه ریلگذاری کنند. به هر حال در برابر سینمای اروپا باز هم سینمای آمریکا وضعیت بهتری دارد و میتوانیم از تجربیات خوب آنها در زمینه جذب مخاطب از طریق قهرمان و قصهگویی استفاده کنیم اما باز هم تاکید میکنم که مهمتر از همه چیز استفاده از ظرفیتهای بومی برای سینمای ایران است و این تجربیات در سینمای کشورهای هند، ژاپن و چین بوده است که با استفاده از تجربه سینمای آمریکا در نهایت به سینمای وطنی خود راه پیدا کردند. از طرفی ما سینمایی میخواهیم که براساس الگوهای اسلامی و ملی ما باشد و نیاز به سینمایی داریم که مختص به جمهوری اسلامی ایران باشد، بنابراین الگوی کشورهای دیگر نباید جایی داشته باشد.
* منتقد سینما