printlogo


کد خبر: 159217تاریخ: 1395/3/30 00:00
یادداشتی برای فیلم «ایستاده در غبار»
پژواک قهرمانی از جنس مردانگی

مرتضی اسماعیل‌دوست: وقتی تصویرش را بر پرده سینماها می‌بینیم که همچنان استوار مانده به سودای عاشقی به خود می‌بالیم از چنین مرد اسطوره‌ای که در سرزمین‌مان داریم. حاج احمد متوسلیان را می‌گویم، فرمانده مقتدر و با صلابت سپاه عشق که همچنان پاسدار حریم عاشقی است و چه زیبا که مردی چون حاج احمد نشانی چنین گرانبها در خود دارد و هنوز مسیرها باید پیموده شود تا سردارانی از جنس بی‌ریای حاج احمد شناخته شوند.  فیلم «ایستاده در غبار» که از جشنواره سی‌وچهارم فجر با کسب سیمرغ بهترین فیلم و نشان‌هایی دیگر جانی دوباره به سینمای ایران بخشیده است، از روز چهارشنبه هفته پیش اکران خود را در سینماها آغاز کرد و حالا فرصت مناسبی است تا از دریچه قاب همیشه شگرف سینما نگاهی دوباره به قهرمانی واقعی داشته باشیم؛ قهرمانی از جنس ایرانی و با شمایلی مردمی که زمان‌هایی دراز را می‌توان با او خاطر اسطوره را زنده داشت و الگو قرار داد مردانگی را در میان جغرافیای نگاهی که گاهی رنگی وارونه به خود گرفته و لباسی عاریه‌ای به خود پوشیده است. احمد آقای متوسلیان، مردانگی‌اش از جهت رسیدن به فهم معنا سرازیر شد به حجم زندگی و تنها به دنبال هیبت مردانگی نبود، چرا که در آن دوران دور به قول هم‌زنجیرش در سلول سرد بازجویان ساواک خرم‌آباد که در فیلم «ایستاده در غبار» هم آمده، «سبیل‌هایش در ابتدا تصوری از مارکسیست بودن داشت.» احمد اما همیشه عضو سپاه اسلام بود، حتی آن دورانی که در یک شرکت مهندسى الکترونیک در لرستان مشغول به کار شده بود و این مهم را از راه اطلاع و اعتقاد از آن خود کرد. همین مردانگی در برگه‌های بازجویی ساواک در لرستان حتی در واژه‌های پاسخگوی احمد متوسلیان هم نمایان است. «به علت صحبت‌‌هایى که در جمع خانواده راجع به مردى و مردانگى در خرم‌‌آباد مى ‌شد، تصمیم به سفر به خرم‌‌آباد گرفتم و آمدم تا 2 عدد اعلامیه را که در تهران به مغازه پدرم انداخته بودند، پخش کنم.» و دلیرمردی‌های این همیشه مرد جاوید براساس همین نوع نگرشی است که از مفاهیم عمیق زندگی دریافت و توانست از سادگی، صداقت، دلیری و شجاعت ترکیبی دلنشین بسازد و در نهایت این قلب شیدایی‌اش بود که خیلی‌ها را حتی در میان مردمان منطقه چند پاره از تفکر در کردستان ابتدای انقلاب شیفته‌اش کرد. و حالا فیلم «ایستاده در غبار» به نویسندگی و کارگردانی جوانی کاربلد چون محمدحسین مهدویان می‌تواند تصویری نزدیک به اندازه همه فریم‌های به کار رفته در این فیلم برایمان بسازد، چرا که سازنده‌اش به خوبی با جهان قهرمانش ارتباط یافته و معنای پرتره را در سینما تنها در قاب‌های کلوزآپ و چند گفت‌وگوی دورهمی از اطرافیان شخصیت برای پر کردن اثری به ظاهر مستند نمی‌داند و از طریق انتخاب فرمی گویا و در عین حال جذاب می‌خواهد با بازسازی تصاویر و با عجین کردن صداهای واقعی کاراکترها در بافت فیلم به کشف دوباره‌ای از موقعیت و شخصیت برسد.  مهدویان در فیلم «ایستاده در غبار» با انتخاب فرم داکیو دراما آن را به داکیو فیکشن در مستندسازی نزدیک کرده است. از این رو مخاطب با اثر تازه‌ای در شکل مواجهه با شخصیت برخورد می‌کند که زیستی مومنانه دارد و در عین حال این نوع دلدادگی به شخصیت در فیلم از دریچه تطهیر مرسوم فیلمساز رخ نداده. مهدویان با ارائه تصویری بدون رتوش از شخصیت این امکان را به بیننده می‌دهد که چگونه به سیر تحول قهرمان خود در مسیری دراماتیک دست یابد.


Page Generated in 0/0073 sec