سعید ملکی: اخیرا بیانات بسیار مهمی از رهبر حکیم انقلاب در جلسه با مسؤولان درباره اهمیت رفع آسیبهای اجتماعی منتشر شد. آنچه محور مباحث مطرح شده توسط رهبر انقلاب در زمینه آسیبهای اجتماعی بود، تشبیه این آسیبها به آسیبهای طبیعی است. بویژه آنکه از نظر ایشان آسیبهای اجتماعی میتواند کشور را از حرکت در مسیر تمدن نوین اسلامی بازدارد. نکتهای که حضرت معظمله بدان اشاره داشتهاند، از اهمیت وافری برخوردار است. نوع نگاه ایشان به آسیبهای اجتماعی مسالهای است که با برخی تفاوتها مورد توجه نظریهپردازان علوم اجتماعی نیز قرار گرفته است. از نظر برخی از این متفکران، نظامهای اجتماعی همچون ارگانیسم موجود زنده هستند. این ایده و دیدگاهی است که مدتهای مدیدی است در میان نظریهپردازان جامعهشناسی مطرح بوده است. مکتب فکریای که بیش از دیگران بر این اندیشه تاکید میکند، کارکردگرایی است. از جمله متفکرانی نیز که در نظریات خود از این تشابه سود میجویند، میتوان به «آگوست کنت»، «هربرت اسپنسر»، «امیل دورکیم» و «تالکوت پارسونز» اشاره کرد. به اعتقاد برخی از این متفکران، جامعه از خردهنظامهای مختلفی تشکیل شده است. هر یک از این خردهنظامها نیز از کارکردهای خاصی برخوردارند که در مجموع نوعی انسجام و همبستگی را در کل جامعه ایجاد میکنند. به عنوان مثال، تالکوت پارسونز، متفکر آمریکایی، برای هر نظام سیاسی 4 خردهنظام یا 4 کارکرد را مشخص میکند: سازگاری با محیط (اقتصاد)، دستیابی به هدف (سیاست)، یگانگی (حقوقی و قضایی) و حفظ الگوهای فرهنگی (فرهنگ). آسیب در هر یک از این اجزای چهارگانه میتواند تعادل کل سیستم را به شکلی غیرمستقیم نشانه رود. همان طور که اشاره شد، از نظر این متفکران، جامعه همچون ارگانیسم موجود زنده و به عبارتی همچون بدن عمل میکند. یعنی در صورتی که بخشی از ارگانیسم دچار آسیب شود، این مشکل به بخشهای دیگر نیز سرایت میکند. خطری که بر اثر آسیب در هر یک از خردهنظامها ایجاد میشود، از این حیث باید مورد توجه قرار بگیرد که میتواند تعادل کل نظام را به هم بزند. شرایطی که حتی میتواند جامعه را به حالت بحران بکشاند؛ همچنان که بدن انسان نیز از چنین وضعیتی برخوردار است. به عنوان مثال در صورت بروز یک بیماری در بخشی از بدن و عدم توجه به آن، بخشها و اعضای دیگر نیز دچار اختلال و بیماری میشوند و به اصطلاح بیماری به کل بدن سرایت میکند. فرمایشات رهبر معظم انقلاب درباره لزوم از میان رفتن آسیبهای اجتماعی برای نیل به تمدن اسلامی نیز در همین راستا قابل تبیین است. هر نظامی برای خود اهداف و آرمانهایی را ترسیم میکند. طبیعی است این آرمانها مأمن و محیط امنی را برای رشد میطلبد. از این رو پیش از اندیشیدن درباره تمدن نوین و آینده درخشان ایران اسلامی باید به یک پیشفرض توجه کرد: حفظ بقا. مقابله با آسیبهای اجتماعی و به حداقل رساندن آن به مثابه حفظ بقاست. به عنوان مثال، نظام سیاسی به عنوان یک خردهنظام در صورتی میتواند در ارائه اهداف نظام کوشا باشد که بقای آن و البته بقای کل نظام، «تضمینشده» باشد. توجه به این نکته نشان میدهد نیل به تمدن نوین اسلامی چه پیششرطهای لازمی را میطلبد. این مساله در زمانه کنونی از اهمیتی دوچندان برخوردار است، چرا که جامعه در شرایط بحران و رکود اقتصادی، بسیار راحتتر میتواند دچار آسیبهای اجتماعی شود، زیرا در وضعیت رکود اقتصادی، بقا و حفظ جامعه نیز دشوارتر میشود. اگرچه رهبر حکیم انقلاب در بحث خود، از پیامدهای زلزله در شهر بم به عنوان شاهد مثال یاد کردند اما میدانیم که آسیب اجتماعی میتواند مصادیق پیچیدهتری نیز داشته باشد. بزهکاری، آسیبهای برآمده از تنشهای خانوادگی و حتی مخاطرات ناشی از تهاجم فرهنگی دشمن از جمله آسیبهای اجتماعی هستند. طبیعی است تمدن نوین اسلامی بیش از هر چیز در گرو علمآموزی و افزایش و گسترش دانش است. دانشآموزی و خلاقیت نیز نیازمند فراغت* است. حال سوال این است: آیا میتوان فردی یا جامعهای را تصور کرد که با آسیبهای اجتماعی دست به گریبان باشد و همزمان بتواند- در فراغت - به افق دوردست تمدنی خویش و آنچه در خور نام اسلام و جامعه اسلامی است نیز بیندیشد؟
....................................................................................
پینوشت:
* فراغت مفهومی است که به طور خاص توسط متفکران یونانی مورد توجه قرار گرفت. وقتی صحبت از فراغت میشود، در اذهان بسیاری ناخواسته کلمه «اوقات فراغت» متبلور میشود اما در واقع کلمه فراغت از عمق معنایی بیشتری برخوردار است. یونانیان کلمه فراغت را در مقابل کار قرار میدادند و در حالی که مرادشان از کار، کار یدی بود؛ وقتی از فراغت سخن به میان میآوردند، تاکیدشان بیشتر بر اندیشیدن بود؛ اندیشه درباره حقایق زندگی، فلسفیدن، شرکت در تئاتر و موسیقی و شاید بتوان گفت هرآنچه باعث خلاقیت و پیشبرد تمدن بشری و آرمانهای جاودانی میشود. نکته در خور تامل اینکه، فلاسفه یونانی فراغت را مخصوص نخبگان و به عبارتی طبقات و گروههای ممتاز جامعه میدانستند.