printlogo


کد خبر: 159316تاریخ: 1395/3/31 00:00
سفر یار غار سوروس به ایران پشت نقاب مشاور سازمان ملل

پس از گذشت 2 روز از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در جوار مرقد مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی و تأکید ایشان بر دستیابی به استقلال اقتصادی از طریق اقتصاد مقاومتی و خسارت خواندن ادغام اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی، زمزمه‌هایی از حضور فردی در ایران به نام «جفری ساکس» که استاد بزرگ اقتصاد دانشگاه کلمبیا و مشاور بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل خوانده می‌شد، شنیده شد.  در خبرهای اولیه مشخص شد او به دعوت دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان ملل در نیویورک به ایران آمده و قرار است در دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی و سمینار علمی- تخصصی با موضوع «دستور کار 2030 و تبیین اهداف توسعه پایدار» در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کند. سفر او کاملا عادی به نظر می‌آمد تا زمانی که خبرهایی از اعتراض گروهی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به سخنرانی آقای ساکس در این دانشگاه منتشر شد. کلیدواژه مهم آنها در این اعتراض نام آشنای «جورج سوروس» بود. این نام هر فرد ایرانی را به یاد فتنه 88 می‌اندازد و پول‌هایی که این سرمایه‌دار آمریکایی در آن سال برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هزینه کرده بود.
  ردپای جورج سوروس
بررسی‌های اولیه نشان از آن داشت که دکتر ساکس و سوروس سال‌هاست ارتباط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای دارند و در هر کشوری که کودتا رخ داده یا در حال فروپاشی است نامی از این دو آمده است. سوروس در برهه‌ای از کارهای ظاهرا بشردوستانه خود به ادعای بعضی رسانه‌های غربی مانند نشریه تایم سرمایه خود را برای کمک به اقتصادهای پساکمونیستی اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق برای ایجاد جامعه‌ای که خود او «جامعه باز» می‌خواند استفاده می‌کند اما در واقع آنچه سوروس جامعه باز می‌خواند جامعه‌ای است که به او و دوستان چپاولگرش اجازه می‌دهد منابع و دارایی‌های باارزش اقتصادهای پیمان ورشو سابق را به یغما ببرند. او با آوردن افرادی مانند جفری ساکس یا «آندرس آسولد» سوییسی و شوک‌درمانی اقتصادی به درون این اقتصادها، زمینه را برای خریدن دارایی‌های تمام مناطق جهان با قیمت‌های ارزان فراهم کرد.
در این راستا جفری ساکس که قبلا به دولت بولیوی برای حرکت به سوی اقتصاد بازار مشاوره داده بود و حاصل آن بحران اقتصادی، بیکاری و روی آوردن بیکاران به کشت کوکائین بود، از سوی سوروس به کار گرفته شد و سوروس که بسیار نزدیک به محافل «جورج بوش» در جامعه اطلاعاتی و امور مالی آمریکا بود، برای پیشبرد برنامه جامعه باز خود در لهستان یکی از بنیادهای مشهور خود به نام «بنیاد استفان بارتوری» را که حامی رسمی کار ساکس در لهستان از سال 1989 تا 1990 بود راه‌ا‌ندازی کرد.
ساکس با این مقدمات طراحی شده از سوی سوروس، سال 1989 به جنبش همبستگی ضدکمونیست لهستان برای انتقال به دموکراسی بازار مشاوره داد و طرح اصلاحات اقتصادی لهستان را نوشت. طرحی که منجر به نرخ بیکاری 20 درصد، قرار گرفتن 59 درصد مردم زیر خط فقر و ۷۵۰۰ اعتصاب در یک سال شد.
پس از آن بر مبنای تجربه لهستان، ساکس از سوی سوروس به شوروی معرفی شد و ابتدا به دعوت میخاییل گورباچف، رئیس‌جمهور شوروی و سپس بوریس یلتسین، رئیس‌جمهور روسیه برای گذار به اقتصاد بازار دعوت شد.
سوروس درباره معرفی ساکس به شوروی می‌گوید: «من گروهی از اقتصاددانان را برای بردن به اتحاد جماهیر شوروی در جولای 1990 بسیج کردم. جفری ساکس که با او در لهستان کار کرده بودم، آماده و مشتاق مشارکت در این کار بود. او افراد دیگری را معرفی کرد: رومانو پرودی از ایتالیا و دیوید فینچ، یک مقام بازنشسته صندوق بین‌المللی پول. من می‌خواستم استنلی فیشر و ژاکوب فرانکل، به ترتیب رؤسای تحقیقات بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، لری سامرز از دانشگاه هاروارد و مایکل برونو از بانک مرکزی اسرائیل نیز اضافه شوند». در این زمینه نیز مانند تجربه بولیوی و لهستان موفقیت اقتصادی برای کشورها حاصل نشد و تا آمدن ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور فعلی روسیه، این کشور با بحران‌های اقتصادی عظیمی دست و پنجه نرم می‌کرد.
به نام سیاهان آفریقا، به کام سرمایه‌داران آمریکا
پس از این کارهای مشترک، همکاری ساکس و سوروس رنگ و بوی دیگری گرفت.
جفری ساکس پس از 20 سال تدریس در دانشگاه هاروارد در سال 2002 به دانشگاه کلمبیا رفت و علاوه بر تدریس در حوزه‌های توسعه پایدار و سیاست و مدیریت سلامت، مدیریت «مؤسسه زمین» این دانشگاه را عهده‌دار شد.
این مؤسسه با دانشگاه‌ها، شرکت‌ها، نهادهای دولتی و غیردولتی و افراد کار می‌کند و به دولت‌های ملی و سازمان ملل درباره موضوعات وابسته به توسعه پایدار و «اهداف توسعه هزاره» مشاوره می‌دهد. همچنین درحال آموزش به نسل بعدی رهبران در علوم پایه و توسعه پایدار است.
ساکس مشاور ویژه بان کی مون در امور توسعه پایدار نیز هست و این جایگاه را در دوران دبیر کلی «کوفی عنان» نیز داشته است.
علاوه بر این فعالیت‌ها جفری ساکس که حوزه اصلی کارهای سیاسی و دانشگاهی او در محدوده چالش‌های جهانی‌سازی است، سال 2005 سازمانی غیردولتی به نام «وعده هزاره» را به همراه «رای چمبرز» از رهبران وال‌استریت در نیویورک تأسیس می‌کند.
به نظر می‌رسد ساکس و دوست نزدیک او جورج سوروس مجارستانی قرار است در پوشش سازمان ملل تمرکز خود را متوجه آفریقا کنند و به بهانه اجرای اهداف توسعه هزاره زمینه یکپارچه‌سازی این خطه از زمین را با دهکده جهانی فراهم کنند. به همین دلیل در سال 2006 جورج سوروس 50 میلیون دلار به «وعده هزاره» کمک کرد تا در پروژه روستاهای هزاره سرمایه‌گذاری کند.
این پول برای هزینه کردن در «پروژه روستاهای هزاره» که پروژه‌ای مشترک میان مؤسسه زمین دانشگاه کلمبیا، برنامه توسعه سازمان ملل و مؤسسه وعده هزاره است، داده شد. این پروژه از سال 2005 با هدف ادغام روستاها در اقتصاد جهانی و در راستای برنامه جهانی‌سازی در چند کشور آفریقایی در 2 فاز 5 ساله آغاز شد.
جورج سوروس سال 2011 نیز طی مطلبی در سایت خود از کمک‌های مالی آتی خبر داد و نوشت: «در حالی که فاز دوم پروژه شروع می‌شود، بنیاد من 27 میلیون دلار برای 5 سال آینده کمک خواهد کرد. صندوق توسعه اقتصادی سوروس یک صندوق سرمایه‌گذاری است که بخشی از بنیاد جامعه باز من است. این صندوق 20 میلیون دلار برای پروژه‌های تجاری نیازمند به سرمایه‌گذاری در کشورهای مرتبط در نظر گرفته است». کمک‌های سوروس باز هم ادامه یافت و بنیاد جامعه باز آنگونه که در لیست هزینه‌کرد سال 2014 خود آورده، 500 هزار دلار در این سال به مؤسسه وعده هزاره ساکس کمک کرده است.  آنچه در این پروژه به روشنی دیده می‌شود آن است که مدیر همه مؤسسات و نهادهای همکار در این پروژه جفری ساکس و یکی از حامیان مالی اصلی آن جورج سوروس است. پس می‌توان به راحتی نتیجه گرفت این پروژه بیش از آنکه پروژه سازمان ملل باشد، طرح مشترک «جفری ساکس ـ جورج سوروس» است و سازمان ملل که مانند همیشه یکی از پوشش‌های معمول برای تغییر درون کشورها بوده، اینجا نیز همین نقش را ایفا می‌کند.
به سوی ایران...
اکنون سال 2015 به پایان رسیده و دوره 10 ساله پروژه روستاهای هزاره تمام شده است. جفری ساکس امروز پس از سال‌ها کار در راستای انحلال کشورها در نظام سرمایه‌داری غرب، رو به سوی ایران دارد. اگرچه او تاکنون فعالیت مشخص و شناخته شده‌ای درباره ایران نداشته ولی آرای او درباره ایران همان مبانی فکری هستند که در قبال کشورهای دیگر داشته و او تنها به‌عنوان عضوی از ماشین سرمایه‌داری در حال حرکت برای غرق کردن ایران در این ساختار است و سخنان او حداقل طی یک سال گذشته پس از توافق هسته‌ای بارها و بارها از سوی مقامات آمریکا بیان شده است.
ساکس که دلبسته روش جان‌اف کندی، رئیس‌جمهور آمریکا در زمان جنگ سرد و دیدگاه‌های نرم او است، در کتاب خود با عنوان «به سوی حرکت جهان: تلاش جان اف کندی برای صلح» با توضیح سخنرانی او در دانشگاه امریکن در سال 1963 که مشهور به سخنرانی صلح است از نقش مؤثر کندی در جنگ سرد و استفاده از دیپلماسی برای رفع مسائل میان آمریکا و شوروی سخن می‌گوید.
او در مقاله‌ای با عنوان «نمایه‌هایی در ایجاد صلح» که 27 ژانویه 2013 / 8 بهمن 1391، در سایت پراجکت سیندیکیت- سایتی که از سوی جورج سوروس حمایت مالی می‌شود- منتشر شد، با تقدیس تاکتیک مؤثر کندی در پیش بردن آمریکا و شوروی به عنوان 2 ابرقدرت هسته‌ای به سوی صلح، روش او را بهترین روش برای مواجهه با ایران می‌داند و می‌نویسد: «اگرچه آمریکا و ایران در وضعیت بی‌اعتمادی به یکدیگر هستند اما ممکن است زمینه‌هایی برای برقراری مجدد یک روابط دوجانبه بسیار سالم وجود داشته باشد». سپس با اشاره به اینکه جنگ در سوریه در واقع جنگ میان آمریکا و ایران است، انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری را «فرصتی برای مطرح کردن صلح جدید» معرفی می‌کند و می‌گوید: «موضوعات مهمی برای گفت‌وگو وجود دارد، خصوصا جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران». وی به اوباما توصیه می‌کند گام‌های بعدی را بردارد و تصریح می‌کند: «هم با ایران و هم با کشورهای دیگر (از جمله کوبا و کره‌شمالی) یک دهه جنگ‌های مخفی و غیرمخفی آمریکا کافی است. ما اکنون نیاز مبرم به رهبری آمریکا داریم تا بیش از جنگ، صلح را به عنوان یک راه‌حل تصویر کند».
جفری ساکس در مقاله دیگری که 17 جولای 2015 / 26 تیر 1394 یعنی 3 روز پس از اعلام توافق هسته‌ای ایران در وین، از سوی پراجکت سیندیکیت به چاپ رسید باز هم با انتقاد از رسوایی‌های سازمان سیا خصوصا در کوبا، دیپلماسی کندی را در قبال شوروی تقدیس می‌کند و می‌نویسد همان سالی که او به مشاوره‌های سیا و ارتش بی‌توجهی کرد، «با استفاده از دیپلماسی خستگی‌ناپذیر و ماهرانه»، به یک توافق هسته‌ای موفقیت‌آمیز با شوروی یعنی «معاهده منع آزمایش محدود» دست یافت».
وی در این مقاله به صراحت اذعان می‌کند «دشواری سیاسی ایجاد صلح با ایران شبیه ایجاد صلح با شوروی در سال 1963 از سوی کندی است».
این سخنان او یادآور سخنرانی سال گذشته باراک اوباما در دانشگاه امریکن همزمان با سخنرانی کندی در آن دانشگاه در 52 سال قبل از آن است. اوباما در آن سخنرانی استفاده کندی از دیپلماسی و مذاکره در قبال شوروی را ستود و پس از آن به ستایش توافق هسته‌ای ایران که از دید او نتیجه به کار بردن همان دیپلماسی بود پرداخت.
اینکه به طور دقیق جفری ساکس قرار است این بار مجری چه طرحی در ایران باشد و جورج سوروس قرار است چه نقشی ایفا کند هنوز روشن نیست اما آنچه از سابقه فعالیت‌های ساکس در شوروی و علاقه او به رویکرد کندی در قبال شوروی که منجر به فروپاشی از درون این کشور شد کاملا آشکار است این است که او به مانند اربابان آمریکایی خود ایران را نمونه‌ای مانند شوروی می‌بیند و همان نسخه‌ای را برای ایران تجویز می‌کند که 53 سال قبل کندی برای شوروی تجویز کرد.
سخن صریح ساکس درباره باز کردن درهای ایران به سوی جهان جای هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که او نماینده نظام سرمایه‌داری غرب در ایران است و سفر او به ایران در ادامه سلسله سفرهای این نماینده برای دستیابی به مقاصد غربی است. او می‌نویسد: «بهترین روش برای اطمینان از عادی‌سازی روابط با ایران، کمک به بهبود اقتصادی ایران و حمایت از ادغام این کشور در جامعه بین‌المللی است». همان کاری که رهبر حکیم انقلاب 2 روز قبل از سفر ساکس به ایران آن را نه افتخار، بلکه خسارت، ضرر و شکست نامیدند.
آنچه از بررسی سوابق و اندیشه‌های این اقتصاددان آمریکایی هویداست این است که ساکس از معتقدان راسخ و مجریان محکم و باسابقه اقتصاد سرمایه‌داری است که با آرمان اقتصادی انقلاب اسلامی ایران مبنی بر استقلال اقتصادی و برابری فقیر و غنی در استفاده از مواهب اقتصادی کاملا در تضاد است. این تفکر او آنقدر آشکار است که دعوت مسؤولان دولت از او برای حضور در ایران بویژه دیدار سیدعباس عراقچی با او جای تعجب و پرسش داشته باشد. با این همه امید بر آن داریم که دعوت برخی مسؤولان از این استاد حامی سرسخت اقتصاد بازار به مانند دعوت گورباچف از او برای اجرای طرح گذار به اقتصاد سرمایه‌داری نباشد.

 


Page Generated in 0/0067 sec