حسن صنوبری*: 1- اینجا ایران است؛ سرزمین فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی.
ما ایرانیها از نخستین روزی که به دنیا میآییم، تا آخرین روزی که از دنیا میرویم در آغوش شعریم. نوزادِ گریان را شعر مادر خوشامد میگوید: «لالا لالا گل پونه»: مفاعیلن مفاعیلن؛ و پیکرِ بیجان را شعر یاران بدرقه میکند: «به عزت و شرف لا اله الا الله»: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن.
از آن وزن کوتاه تا آن وزن بلند، از آن مقام «لا» تا آن مقام «الا»، همه در بحر شعر فارسی شناگرانیم و در جهان عرفان ایرانی همسفران.
در قرون متمادی شعر رسمیترین هنر و نیز زبان اصلی فکر، فرهنگ، تمدن و جهانبینی ایرانیان بوده است. با آغاز مدرنیته، به نظر میرسید هنرهایی که ریشه در مغربزمین داشتند- مثل سینما، تئاتر و رمان- با آن همه تبلیغ و با آن همه پیشرفت، دیگر جایی برای جریان جدی شعر فارسی نگذارند. اما شعر فارسی از آغازین پنجرههای مدرنیته در دوران مشروطه تاکنون با این قافله نو همراه شد و بهای این همراهی- که شاید پوشیدن جامهای نو باشد- را به آسانی پرداخت تا بر نسبت ذاتی خود با جهان ایرانی صحه بگذارد. حماسه، عشق، جهانبینی و عرفان دیروز را اگر فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی نمایندگی میکردند؛ در روزگار نو نیز بهار، شهریار، اخوان و سپهری همان نقش را بازیگری کردند. از میان عامه مردم، کمتر عاشقی است که شهریار را نشناسد و در میان خواص، کمتر فرهیختهای است که شعر اخوان را دوست نداشته باشد. نسبت شعر با زندگی، هنوز در جامعه ما واضح است، اما چه نهاد، وزارت، سازمان و بودجه رسمی و ثابتی متولی هنر اول ایرانیان است؟
2- پنج، شش سالی میگذرد از نخستین دوره و اردوی آموزش شعری که موسسه شهرستان ادب با عنوان «آفتابگردانها» برگزار کرد. آفتابگردانها تنها برنامه و دوره آموزشی شهرستان ادب نیست و این موسسه و گروه فرهنگی در عرصه داستان هم فعالیتهایی جدی دارد. اما دوره آموزشی آفتابگردانها آمد تا حامی شعرِ جوان عصر انقلاب باشد. این دوره که نام خود را از نام مجموعهشعر زندهیاد استاد دکتر قیصر امینپور (با نام «گلها همه آفتابگردانند») گرفته است همه ساله با انتشار فراخوانی به استعدادیابی استعدادهای برتر شعری از سراسر کشور و سپس پذیرش رایگان نزدیک به صد عضو جوان برای شرکت در دوره آموزشی سالانه میپردازد.
امروز- همزمان با پنجمین دوره آموزشی آفتابگردانها- دیگر عنوان دورههای آموزشی منسجم و اردوهای شعری، عنوانهایی نادر و ناشناخته به حساب نمیآیند بویژه طی سالهای اخیر نهادهای (حتی افراد!) زیادی با تأسی و الگوگیری از اردوها و دورههای آموزشی شهرستان ادب اقدام به برگزاری دورهها و اردوهای آموزشی با محوریت شعر کردهاند. چه نهادهایی که مستقیما مربوط به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند و چه نهادهای نیمهخصوصی و چه نهادهای خصوصی و افراد حقیقی؛ از بنیاد شعر و ادبیات داستانی گرفته تا مجمع شاعران اهلبیت(ع) تا گروهها و افراد متفرقه و گاه کاملاً غیرمتخصص. هرچند این اردوها عموما بهجز همان ظاهر یک اردوی فرهنگی، شباهت دیگری با اردوهای آفتابگردانها ندارند و مبتنی بر یک دوره آموزشی، استعدادیابی سراسری و برنامهریزی منسجم نیستند، اما به خودی خود باید به فال نیک گرفته شوند، چه اینکه نشانگر برکت یک کار فرهنگی هستند و اینکه یک گروه فرهنگی با هدفگذاری درست نهتنها میتواند توفیق و تاثیر خود را بر عرصه فرهنگ بگذارد بلکه میتواند انگیزه گروههای دیگر را هم به آن کار و فعالیت جلب کند.
از دل دورههای آفتابگردانها استعدادهای زیادی که پیش از این در نظام آموزشی نادرست و ناتوان مدارس و دانشگاههای ما شهید میشدند، سربرآوردند. هم استعدادها فرصت به فعلیت رسیدن پیدا کردند، هم توانها به جامعه عرضه شدند. البته نمیتوان گفت تمام حاضران در این دورهها شاعران بزرگی شدند، (چه اینکه ما واقعا این همه شاعر هم در کشورمان نیاز نداریم!) اما بسیاری در شعر درخشیدند و بسیاری دیگر در عرصههای فرهنگی و ادبی دیگر فعال شدند و بالاتر از همه اینها نوعی همبستگی و گفتوگوی فرهنگی بزرگ مبتنی بر دانش، هنر، صمیمیت و رفاقت در فضای فرهنگی جوان کشور در این دورههای آموزشی شهرستان ادب شکل گرفت.
* شاعر و منتقد ادبی