printlogo


کد خبر: 159329تاریخ: 1395/3/31 00:00
دولت آچمز، کنشگر منفعل

امیر استکی*: چند ماه پیش بود که در همین جریده یادداشتی نوشتم که در آن به وضعیت دولت در قبال توافق هسته‌ای اشاره کرده بودم. در آنجا عنوان کردیم که دولت در این معامله بزرگ منتظر لطف و کرم طرف مقابل است یعنی به گونه‌ای توافق کرده که اگرچه همه چیز را می‌دهد اما برای گرفتن تقریبا هیچ چیزی که ماحصل برجام است نیز باید در انتظار مهربانی آمریکایی‌ها بنشیند. باید چشم در راه لطف و مودت آنها باشد تا راه مبادلات بانکی را باز کنند و از این مسیر دولت بتواند هم نفت بفروشد و هم به اموال بلوکه شده ایران در بانک‌های خارجی دست پیدا کند. این وضعیت اما ناشی از چیست؟ آیا غیر از این است که ناشی از فقدان سیستم کنترل‌ها و نظارت‌های دوجانبه است. یعنی هیچ ساز و کاری وجود ندارد که اگر طرف مقابل ما به تعهداتش عمل نکرد ما خسارت‌دیده محض نباشیم. ما در قلب رآکتور اراک بتن ریخته‌ایم که دیگر هیچگاه به کار نخواهد آمد اما در عوضش آمریکایی‌ها به جای برچیدن نظام تحریم‌ها دم از معلق کردن پاره‌ای از آنها می‌زنند و قسمت گسترده‌ای از آنها را هم به بهانه‌های غیرهسته‌ای پابرجا نگه می‌دارند.
دولت حسن روحانی به مثابه بوکسوری است که فقط یک فن در چنته دارد و حالا که مشتش را باز کرده و فنش بی‌اثر شده در گوشه رینگ گیر افتاده و زیر ضربات دشمن فقط به سختی لبخند می‌زند. دولت روحانی از ابتدای روی کار آمدن با اتکا به فن دست یافتن به توافق هسته‌ای، برای همه معضلات و مشکلات و مطالبات نسخه می‌پیچید و بشدت و بسرعت به دنبال دستیابی به توافق هسته‌ای بود. دولتمردان می‌پنداشتند با بازگرداندن برنامه هسته‌ای ایران به قبل از سال 84 براحتی می‌توانند طی یک دوره عادی‌سازی سریع دوباره امور مملکت را به روال قبل بیندازند و بسیار ساده، نفت بفروشند و هزینه کنند و از پس وعده و وعیدهای انتخاباتی خود برآیند. در این میان اما این ساده‌گیری مساله، کار دست دولت روحانی داد و اگرچه توافق هسته‌ای با سرعت بسیار زیادی به دست آمد اما دولت مشاهده کرد کار به روال سابق در نغلتیده است. طرف آمریکایی که می‌بیند توافقی یکجانبه را در دست دارد ابدا به این سادگی‌ها به دولت منتظر کرم حسن روحانی، روی خوش نشان نخواهد داد و همه ابزارهای خود را به کار می‌گیرد که بیشترین بهره را از این شرایط برای کنترل هر چه بیشتر ایران به کار ببرد. این مساله را از اظهارات مقامات آمریکایی پس از برجام، همچنین از سندی که وزارت خارجه آمریکا پس از برجام در توضیح دستاوردهای آن برای آمریکا منتشر کرد به روشنی می‌توان فهمید.
اما زمانی که طرف مقابل به تعهداتش عمل نمی‌کند چه باید کرد؟ همانگونه که رهبر انقلاب هنگام پذیرش برجام یادآور شدند عمل به تعهدات باید دوجانبه باشد و در یک مسیر گام به گام از طرفین محقق شود و در صورتی که طرف‌های مقابل به تعهدات‌شان عمل نکنند مساله کأن لم یکن خواهد شد. شرط عقل در هر معامله‌ای نیز همین است که اگر چیزی می‌دهی باید چیزی بگیری و هرگاه این رابطه برقرار نشود معامله منتفی و بی‌ارزش است. همه می‌دانند دوران بیانیه‌خوانی و رجزهای سیاسی منقضی شده و اینها را باید هنگام مذاکره و گرفتن امتیازهای بیشتر یا لااقل متوازن خرج می‌کردید، همانجا که مع‌الاسف از خزانه خالی گفتید و با روحیه باخته پای میز مذاکره نشستید.
اما درباره مساله هسته‌ای، دولت روحانی نظر دیگری دارد. این دولت که فن اصلی‌اش در همه میدان‌های مبارزه همین حصول توافق هسته‌ای بود اکنون نمی‌تواند براحتی از ابراستراتژی خود دست بردارد و اگرچه طرح و نقشه‌اش شکست خورده اما دولت در حالتی منفعل و مستاصل هیچ کار دیگری غیر از انتظار ملتمسانه انجام نمی‌دهد. دولت مدام همه را به صبر فرا می‌خواند و معتقد است اگرچه قرار بود آفتاب برجام همه را به سرعت گرم کند ولی حالا که نکرده است باید هنوز زیر این آفتاب کاغذی جاخوش کرد و تکان نخورد. حتی اگر طرف آمریکایی مدام در حال چنگ و دندان نشان دادن باشد باز این دلیل نمی‌شود که آقای عراقچی واکنش منفی نشان دهد ایشان فقط اعلام می‌کنند «اظهارات خصمانه آمریکایی‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند!» در اینجا باید گفت صد البته نیازی هم به این کار نیست، چرا که آمریکایی‌ها هم هیچ ابایی از یک سیستم آچمز شده زیر رگبار مشت نخواهند داشت و اصولا پس از برجام فهمیده‌اند که هر کاری که بخواهند را می‌توانند با طی مسیری مشابه برجام، انجام دهند. وقتی دولت روحانی به شکل خاص و ساخت الیگارشیک ضمیمه شده به دولت به شکل عام از پیش خود را خلع سلاح کرده‌اند و همه راه‌ها جز سازش و پذیرش نظم سیاسی حاکم بر جهان را بسته می‌دانند، چه انتظاری می‌شود داشت که هنگام نقض عهد طرف مقابل براساس ساختارهای پیش‌بینی شده برای اینگونه موارد، توافق را شکست خورده بدانند.
قبل‌تر‌ها باز در همین روزنامه به موضوع کلبی‌مسلکی در روابط خارجی اشاره کردیم و این بار باز تاکید می‌کنیم که یک اعتقاد رئالیستی بسیار افراطی در زمینه روابط خارجی در دولت وجود دارد که در نتیجه آن با تحلیل و مقایسه عوامل سنتی قدرت خارجی کشورها (اقتصاد، سرزمین، نیروی نظامی و...) و بدون توجه به پارامترهای غیرمتقارن و ژئوپلیتیک به تحلیلی می‌رسند که امروز و براساس آن در پایین‌ترین مرتبه توانایی خارجی و در یک حالت آچمز و منفعل قرار گرفته‌اند و هیچ پارامتر جرات‌دهنده‌ای برای بر هم زدن معامله سراسر ضرر برجام در چارچوب فکری-تحلیلی خود نمی‌یابند.
*کارشناس ارشد علوم سیاسی


Page Generated in 0/0058 sec