شهابالدین سینایی: عشق و سیاست 2 مقولهای است که در جدول مسافتسنج دنیای واقع بیشترین فواصل را با یکدیگر دارند؛ مقولاتی که نهتنها از منظر «محتوا»، «ماهیت» و «غایت» متفاوت و گاه متعارضند که ادبیات و گفتمانی جدا از یکدیگر دارند. هر چند سالها پیش یکی از مشاوران دولت تدبیر و امید در مقام مدرس دانشگاه کوشید در نوشتاری عشق و سیاست را در باب نظری به هم پیوند زند و با «قلم سریع» خود اشتراکات این دو را به نگارش درآورد اما اکنون میتوانیم شاهد عاشقانههایی باشیم که در قامت چکامههایی برنوشته بر زرورقهایی زیبا از در و دیوار کابینه یازدهم آویخته است و طنین زمزمه آن را میتوان از ساختمان خیابان پاستور شنوا بود. در این میان، چکامههایی که درونمایه و موضوع آن به سیاست خارجی، بویژه فصل پرسوز و گداز مناسبات با ایالات متحده آمریکا بازمیگردد بیش از دیگر چکامهها زمزمه برمیانگیزد؛ زمزمههایی که گاه به واسطه بیدلی سرایندگان و همنوایی برخی مخاطبان به غریوی گوشخراش مبدل میشود و طنینی عالمگیر مییابد. براستی نگاه سکانداران سیاست خارجی دولت یازدهم به مسالهای چون مناسبات با آمریکا را جز با گفتمان عاشقانه و چارچوب ادبیات غنایی نمیتوان تفسیر کرد؛ جور و جفا و ستمپیشگی و بدعهدی از یکسو و وفا و صداقت و پافشاری از سوی دیگر. در این میان باید پرسید کدام دولتها روابطی به این شیوه را در طول تاریخ روابط بینالملل به پیش بردهاند؟ صرفنظر از سالها «خصومتورزی»، «پیمانشکنی» و«شهرآشوبی» آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی ایران، در ماههای پس از آغاز مذاکرات هستهای تهران و نمایندگان 1+5 بیشترین «فتنهگری»، «سرگرانی»، «کارشکنی» و «غمازی» از جانب آمریکاییها صورت گرفت و اینک با گذشت چند ماه از شکلگیری توافق هستهای و نگارش و تصویب برجام در مجالس ایران و آمریکا، سران واشنگتن کمتر فرصتی را برای عهدشکنی از کف دادهاند. پس از بیرون کشیدن آلبوم خاطرات انفجارهای لبنان و عربستان در سالهای 1983 و 1996 که منجر به کشته شدن جمعی از نظامیان آمریکایی شد و نیز یادآوری تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران در سال 1979 با هدف مسدودسازی داراییهای ایران به بهانه حمایت از تروریسم و نقض قواعد دیپلماتیک و به دنبال اقداماتی مانند تصویب قانون تازه روادید آمریکا که از طریق محدودیت آمد و شد اتباع ایرانی و مسافران به ایران منافع تجاری و اقتصادی جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است، اینک دستورکار تحریمهای موشکی و گنجاندن نام شرکتها و افراد حقیقی و حقوقی جدید و مرتبط با نقض تحریمهای پیشین، قلب آمریکادوستان دوآتشه را در فضای پسابرجام نشانه رفته است. با این حال اگر در دیده آمریکادوستان بنشینیم، جز خوبی آمریکا را نمیبینیم. در علتیابی شکلگیری این رابطه باید به دیدگاه برخی متفکران چون «آرتور شوپنهاور»(1) اشاره کرد که عشق را نیرنگ طبیعت برای تداوم نسل بشر میداند. از این رو میتوان مهمترین انگیزه «عشقِ آمریکاها» را به نوعی در بحث تداوم بقا در فضای سیاست جستوجو کرد. از منظری دیگر، چون زاویه دید «ارسطو»(2) عشق نوعی مالیخولیا و کوری از دیدن علتهای محبوب است. از این زاویه دید، سکوت در برابر خونریزیهای تاریخی و فتانگیهای مداوم رهبران واشنگتن را میتوان مصداق واقعی نهادینگی نابینایی یا به عبارت دیگر بیبصیرتی میان گروهی از نخبگان سیاسی کشور دانست. در حالی که رهبر فرزانه انقلاب بارها و به صورت مداوم درباره چهره کریه شیطان بزرگ و جنایتگری و خصومتورزی این هیولای فتانه با مردم و کارگزاران نظام اسلامی سخن گفتهاند اما نیرنگ یا کوری یادشده موجب شده «یانکیدوستان» همچنان وفا کنند و ملامت کشند و خوش باشند، زیرا در طریقت آنان رنجیدن از قبله غربی و نه ملامت مردم و رهبری عین کافری است. دیگر آنکه به نظر میرسد دشمنیهای مقامهای صهیونیستپرست واشنگتن که در قامت عاشقکشان عیار رقیبنواز رخ نمودهاند بهرغم تکرار و تشدید قرار نیست چشم نخبگان «یانکیستا» را در برابر خواست، مصالح و منافع ملت ایران بگشاید از این رو است که هر بار تحریم یا تهدیدی از جانب قبله غربی ملت ایران را نشانه میگیرد این آوا در میان آمریکاخواهان به گوش میرسد:
تو کمان گرفته و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
--------------------------------
پینوشت
1- «Arthur Schopenhauer» آرتور شوپنهاور، فیلسوف و روانشناس بزرگ آلمانی که از وی به عنوان یکی از بزرگترین متفکران سدههای اخیر اروپا یاد میکنند.
2- ارسطو، متفکر بزرگ یونانی که در سده چهارم پیش از میلاد میزیست و به دلیل تاثیر بالایی که در کهکشان اندیشه قدیم داشت، «معلم اول» نامیده شد.