آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان به دنبال ساز جدایی بریتانیاییها از اتحادیه اروپایی در کشورش و اتحادیه وضعیتی شبیه حالت اضطراری اعلام کرده و به طور جدی هشدار داده باید آرامش و خونسردی خود را حفظ کنیم و «مانع فروپاشی اتحادیه اروپایی شویم».
او سپس با سراسیمگی در نشست فوقالعاده با پارلمان آلمان (بوندستاگ) شرکت کرده و از فرانسوا اولاند رئیسجمهور فرانسه، دونالد توسک رئیس کمیسیون اروپا و همچنین ماتئو رنتسی نخستوزیر ایتالیا دعوت کرده فورا برای گفتوگو و چارهاندیشی برای جلوگیری از فروپاشی اتحادیه به برلین بیایند.
اما همین سراسیمگی آلمانی برای سامان دادن امور اتحادیه اروپایی به مرکزیت برلین خود نشانهای آشکار از بهمریختگی امپراتوری است، چرا که تا دیروز تصور میشد بروکسل پایتخت اتحادیه باشد و امور مهم هم مشترکا در پاریس و برلین و لندن حلوفصل میشود اما حالا دیگر لندنی در کار نیست و پاریس به قدری درگیر مشکلات داخلی خودش شده که حتی امکان دارد به قول مارین لوپن، رهبر جبهه ملی این کشور، همهپرسی بعدی جدایی از اتحادیه اروپایی در فرانسه کلید بخورد. پس آنچه روزی مثلث قدرت اتحادیه بود تنها به آلمانی تقلیل یافته که خود پس از شکست در جنگ دوم جهانی دنبالهرو سیاسی دیگر قدرتهای غربی بوده و تجربه رهبری موفقی ندارد.
برای همین فردای همهپرسی منجر به جدایی بریتانیا، روی جلد مهمترین نشریه سیاسی آلمان یعنی هفتهنامه اشپیگل به جای جوابی قاطع برای برونرفت از بحران فعلی، یک پرسش مبهم و کنایهآمیز نقش بسته بود. جلد اشپیگل ملکه فرتوت انگلیس را به عنوان نماد پادشاهی در حال مرگ بریتانیا تصویر کرده بود که در کنار شوهرش از دایره اتحادیه اروپایی خارج میشود و بالای سر آنها پرسشی به کنایه از یک ضربالمثل مشهور انگلیسی نقش بسته بود: «اروپا مرده است، زنده باد اروپا؟» مساله اینجاست که انگلیسیها در ضربالمثل «پادشاه مرده است، زنده باد پادشاه» همیشه بخش دوم را با حالتی امیدوار و قاطعانه ادا میکنند اما استفهامی بودن بخش دوم تیتر اشپیگل گویای ابهام و تردیدی حقیقی است که بر سر اتحادیه اروپایی سایه افکنده است. در حقیقت تقلای سردمدارانه مرکل نهتنها در اروپا خریدار چندانی ندارد بلکه اغلب ژرمنها خود منتظر نشستهاند تا ببینند سرنوشت اتحادیه چه میشود. هموطن آنها مارتین شولتز، رئیس پارلمان اروپا در حالی خواستار خروج فوری انگلیس از اتحادیه اروپایی شده که پیشبینی کرده کشورهای ریز و درشت حوزه یورو دیر یا زود از الگوی جدایی انگلیسی تبعیت خواهند کرد. نخستین فریاد وحشت روز جمعه در صحن پارلمان اروپا شنیده شد و ژیرینوفسکی که به عنوان نماینده لهستانی ناتو در این پارلمان شناخته میشود در نطق خود فروپاشی اتحادیه را اعلام کرد و سپس گفت: «باید به روسیه و روبل خوشامد بگوییم!» یک ناظر بیرونی در نزدیکی دروازههای شرقی این اتحادیه نیز همین نگرانیها را تایید میکند. رجب طیباردوغان، رئیسجمهور ترکیه، خروج بریتانیا را نشانه «شروع دورهای جدید» دانسته و نسبت به فروپاشی اتحادیه اروپایی هشدار داده است. او حتی با تحقیر اتحادیهای که او و دیگر زمامداران آنکارا سالها میخواستند عضو آن شوند، دم از برگزاری همهپرسی از ترکها برای پیوستن به آن میزند. خود انگلیسیها گویی درک بهتری از شوکی سهمگین دارند که به اتحادیه زیرپایشان در نقشه وارد کردهاند تا اروپاییهای آن سوی کانال مانش.
کاتیا آدلر، سردبیر بخش اروپایی بیبیسی در یادداشت خود رای خروج بریتانیا را زنگهای خطری جدی میداند مبنی بر اینکه اتحادیه اروپایی در حالت فعلی به درد کار نمیخورد: «بریتانیا یکی از 2 کشور عضو اتحادیه اروپایی بود که در شورای امنیت سازمان ملل حق وتو داشت، به همراه فرانسه تنها کشوری بود که نیروی نظامی قابل توجه داشت و توان و دانش دیپلماتیک فراوانی در اختیار اتحادیه قرار میداد. این کشور در عین حال نیروی محرکی برای رقابتیتر کردن بازار مشترک بود. حالا همه اینها از ویترین اتحادیه اروپایی بیرون کشیده خواهد شد». تازه انگلیس همیشه سرپل ارتباط موثر آمریکا با اروپا بود اما غیبتش دست واشنگتن را هم تا حد زیادی در اتحادیه خواهد بست. فرانسوا آسلینوا، رئیس و نفر دوم جبهه ملی فرانسه پس از مارین لوپن، دیروز در گفتوگو با اسپوتنیک این قطع ارتباط میان 2 سوی اقیانوس اطلس را بسیار جدی توصیف کرده و گفته است خروج بریتانیا در وهله نخست خودش را در تبدیل خواب طلایی اوباما به یک کابوس نشان میدهد، یعنی نابودی پیمان «همکاری تجارت و سرمایهگذاری فرا آتلانتیک» که واشنگتن قصد داشت آن را بهواسطه حضور انگلیس در اتحادیه اروپایی به سوی شرق توسعه دهد. به اینها اضافه کنید سونامی مالی وحشتناکی که بریگزیت در سراسر جهان و از جمله حوزههای پوند، یورو و دلار به راه انداخته. این یعنی وضع اقتصادهای همین حالا ورشکسته و تحت ریاضتی مثل یونان، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال بدتر هم میشود. در همان حال تقلای سیاسی اتحادیه برای نجات جانش ممکن است با تجزیه بیشتر همراه شود. کشورهای عضو اتحادیه و دیوانسالاران مقیم بروکسل قطعا بر سر خط سیری که اتحادیه اروپایی باید اختیار کند با یکدیگر اختلاف نظر خواهند داشت. نخستوزیران کشورهای اروپایی از این به بعد ترسان و لرزان نگران رقیبان سیاسی ملیگرا و شکاک به اتحادیه اروپایی خواهند بود. آنها قطعا نمیتوانند سوال روی جلد نشریه اشپیگل را در آرامش خاطر و با قاطعیت پاسخ دهند. قطعا بنایی که برای حکومت سزار طراحی و بنا شده نمیتواند چنین سست و خالی از کاریزما باشد؛ چنین بنایی محکوم به ریزش است.